از ایران به یونان و بالعکس

بازگشت از یونان

از ایران به یونان و بالعکس

از ایران به یونان و بالعکس 500 373 فرهاد حسن‌زاده

مثل رسیدن بالای تپه بود. مثل وقتی که بادی تند و خنک و وحشی وجودت را در بر می‌گیرد و تو سرت را رو به بالا می‌گیری و به آسمان آبی نگاه می‌کنی. به خورشید و به تکه‌های دور ابر. آن وقت هم حس می‌شوی با شاملوی بزرگ، با حافظ عزیز، با فردوسی جاودانه که همه وجه مشترکی دارند از جنس واژه. دلم می‌خواست کسی دور و برم نبود و زیاد می‌ماندم در آن حال. در آن هوای خنک و بالای تپه و آهسته نفس می‌کشیدم و به راه آمده نظر می‌انداختم. احساس خوشبختی‌ام ادامه می‌یافت و خستگی‌ام بیشتر در می‌رفت. حیف مهمانی شلوغ بود و بعضی‌ها به زبان فارسی و برخی به زبان خودشان و زبانی مشترک تبریک می‌گفتند.

اگر چه این لوح آن جایزه اصلی نبود که به آن فکر کرده بودم. راستش، من در زیرترین لایه‌ی ذهنم نشان اندرسن را دیده بودم در دست‌هایم. این ایستادن بر بالای تپه و سربلندی را نه در خواب که در بیداری می‌دیدم. اما چه خوب است که این شادی پله پله می‌آید. از روزی که اولین جایزه و لوح را در شیراز گرفتم به خاطر داستان «نی‌لبک‌های خاموش» که حالم را ناخوش کرده بود و تپش قلب پیدا کرده بودم. تا اولین جایزه به خاطر کتاب «مار و پله» که بازهم تپش قلب پیدا کرده بودم و عادت نکرده بودم به جایزه گرفتن. و بعد تقدیرها یکی‌یکی آمدند. هر تقدیر مثل تابلویی در جاده بود که می‌گفت مسیر را درست آمده‌ام و تا قله چه قدر دیگر مانده. هر چند من برای جایزه ننوشته و نمی‌نویسم. اما اگر جایزه را به مثابه دیده شدن فرض کنیم، و بدانیم که انسان، هر انسانی نیاز به توجه و دیده شدن دارد و نیاز به تایید. جایزه نقش خود را نشان می‌دهد. انسان‌ها نه به شکل فردی که به شکل اجتماعی هم نیاز به تایید و دیده شدن دارند. وگرنه چرا در یک مسابقه‌ی ورزشی باید گلوی خود را پاره کنند و یقه جر بدهند و نام کشورشان را یک صدا فریاد بزنند. اینجا، در آتن هم اول نام فرهاد حسن‌زاده را بردند و بعد نام ایران. ایرانی که این روزها غمگین و تنهاست. تحقیر شده و زخمی است.

لحظه دریافت دیپلم افتخار برای کتاب زیبا صدایم کن

لحظه دریافت دیپلم افتخار برای کتاب زیبا صدایم کن

روز جمعه ۹ شهریور سالن کنفرانس بین‌المللی مگارون آتن مملو از نویسندگان و تصویرگران و دست‌اندرکاران ادبیات کودک بود. این مراسم در حاشیه سی‌ششمین کنگره دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY)  برگزار شد. ابتدا فیلمی از تصاویر جلد کتاب‌ها پخش شد که آهنگی یونانی آن را همراهی می‌کرد. بعد بدون هیچ حرف اضافه‌ای دبیر این جایزه اسامی را می‌خواند و دعوت می‌کرد که برای دریافت دیپلم افتخار بالای صحنه بروند. از ایران سه نفر برای دریافت دیپلم افتخار بالای صحنه رفتند: فرهاد حسن‌زاده برای رمان «زیبا صدایم کن»، فرزاد فربد برای ترجمه‌ی «اقیانوس انتهای جاده» و نازنین عباسی برای تصویرگری کتاب «احتیاط خطر حمله‌ی موش‌ها و دیگران»

در کنار فرزاد فربد و نازنین عباسی

پس از اهدای دیپلم افتخار که بسیار ساده طراحی شده بود و نشان طلایی رنگ کتاب، که جزو صنایع دستی یونان بود، بار دیگر فیلم تصاویر جلد کتاب‌ها پخش شد و نوبت عکس‌های جمعی و یادگاری رسید.

در سالن مجاور نمایشگاهی از کتاب‌های برگزیده‌ی «آنرلیست» یعنی کتاب‌های لایق دریافت دیپلم افتخار و کتاب‌های «شورت لیست» یعنی پنج نفری که به مرحله‌ی نهایی راه یافته بودند رسید. یکی از قفسه‌ها کتاب‌های من چیده شده بود. توی همین سالن بودیم که خانمی هیجان‌زده جلو آمد و به زبان انگلیسی و با لحن ژاپنی چیزهایی گفت و من کلمه‌ی توکی‌توکی را چند بار شنیدم. دوستانی که کنارم بودند گفتند او از داوران جایزه اندرسن است و دارد می‌گوید که خیلی از شخصیت «کوتی‌کوتی» خوشش آمده است. او معتقد بود کوتی‌کوتی بسیار بامزه و فانتزی است و بچه‌ها دوستش دارند. چون با زبان طنز و بازی مسایل دنیای کودکان را بیان می‌کند. نام او yasuko doll  بود.

در کنار کتاب‌ها و اسناد مربوط به نامزدهای نهایی اندرسن

شب‌هنگام، مهمانی شام در مرکز فرهنگی استاوروس نیارخوس بود. بنایی مدرن با معماری زیبا در مجاورت پارکی بزرگ و سرسبز و البته در بالاترین طبقه‌ی این ساختمان. در بالکن اجرای موسیقی زنده بود و مهمان‌ها یکی‌یکی وارد سالن اصلی می‌شدند. همه دور میزهای دایره نشسته بودند و منتظر شروع مراسم بودند. قبل از شروع مراسم خانم Lola Rubio به دیدنم آمد خودش را معرفی کرد و با احساس خاصی گفت: من از کتاب‌های شما خیلی خوشم آمد. فهمیدم که او از داوران جایزه اندرسن بوده و اهل کشور آرژانتین است. او کتاب‌های مرا که به زبان انگلیسی ترجمه شده را با دقت خوانده. می‌گفت که اصلا فکر نمی‌کرده ادبیات ایران این گونه است. تصور او از ادبیات ایران منحصر به ادبیات کلاسیک و ادبیات تعلیمی بود. او از این که در یک داستان امروزی شخصیت‌هایی مثل زیبا و هستی این‌چنین قدرتمند، کنش‌گر و تاثیرگذار به جنگ با مشکلات می‌روند شگفت‌زده شده بود. خانم… تقریبا پانزده دقیقه درباره‌ی کارهایم حرف زد و دوستان حرف‌هایش را ترجمه کردند.

کمی بعد خانم Yasmin Motawy  سر میزمان آمد و خودش را معرفی کرد. او هم از داوران اندرسن بود و با احساس خاصی درباره‌ی رمان «زیبا صدایم کن» حرف زد. او گفت به ناشرانی که می‌شناسد تاکید کرده که حتماً برای ترجمه و انتشار این رمان اقدام کنند. او معتقد بود که هرکدام از شخصیت‌های رمان‌هایم ویژگی خاص خودشان را دارند و اصلاً شبیه هم نیستند. او نسخه‌ مجازی کتاب را خوانده بود و من برای سپاسگزاری کتاب «زیبا صدایم کن» را که همراهم بود به او دادم.

مهمانی شام و دریافت لوح تقدیر اندرسن

و سرانجام بازگشت به ایران. به سرای جان و جانان. توی فرودگاه علاوه بر خانواده کسان دیگری انتظارمان را می‌کشیدند. از سوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و از طرف خانه کتاب همراه با خبرنگاران و عکاسان.

بازگشت به ایران در کنار خانواده و دوستان انجمن نویسندگان و خانه کتاب

احساس می‌کنم در زندگی راه درستی را انتخاب کرده‌ام. کودک ماندن و برای کودکان نوشتن، شاید همه‌ی توقع جهان هستی از من همین باشد.

لینک‌های مرتبط با این یادداشت:

«فرهاد حسن‌زاده» لوح افتخار هانس کریستین اندرسن را دریافت کرد
درخشش نویسندگان و تصویرگران ایرانی در کنگره IBBY

Iranian cultural figures on IBBY Honor List 

سایت جایزه هانس کریستین اندرسن

    روزی روزگاری

    فرهاد حسن‌زاده

    فرهاد حسن زاده، فروردین ماه ۱۳۴۱ در آبادان به دنیا آمد. نویسندگی را در دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستان‌های کوتاه شروع کرد. جنگ تحمیلی و زندگی در شرایط دشوار جنگ‌زدگی مدتی او را از نوشتن به شکل جدی بازداشت. هر چند او همواره به فعالیت هنری‌اش را ادامه داد و به هنرهایی مانند عکاسی، نقاشی، خطاطی، فیلنامه‌نویسی و موسیقی می‌پرداخت؛ اما در اواخر دهه‌ی شصت با نوشتن چند داستان‌ و شعر به شکل حرفه‌ای پا به دنیای نویسندگی کتاب برای کودکان و نوجوانان نهاد. اولین کتاب او «ماجرای روباه و زنبور» نام دارد که در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسید. حسن‌زاده در سال ۱۳۷۲ به قصد برداشتن گام‌های بلندتر و ارتباط موثرتر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان از شیراز به تهران کوچ کرد…

    دنیای کتاب‌ها... دنیای زیبایی‌ها

    کتاب‌ها و کتاب‌ها و کتاب‌ها...

    فرهاد حسن‌زاده برای تمامی گروه‌های سنی کتاب نوشته است. او داستان‌های تصویری برای خردسالان و کودکان، رمان، داستان‌های کوتاه، بازآفرینی متون کهن و زندگی‌نامه‌هایی برای نوجوان‌ها و چند رمان نیز برای بزرگسالان نوشته است.

    ترجمه شده است

    به زبان دیگران

    برخی از کتاب‌های این نویسنده به زبان‌های انگلیسی، چینی، مالایی، ترکی استانبولی و کردی ترجمه شده و برخی در حال ترجمه به زبان عربی و دیگر زبا‌ن‌هاست. همچنین تعدادی از کتاب‌هایش تبدیل به فیلم یا برنامه‌ی رادیو تلویزیونی شده است. «نمكی و مار عينكي»، «ماشو در مه» و «سنگ‌های آرزو» از كتاب‌هايي هستند كه از آن‌ها اقتباس شده است.

    بعضی از ویژگی‌های آثار :

    • نویسندگی در بیشتر قالب‌های ادبی مانند داستان كوتاه، داستان بلند، رمان، شعر، افسانه، فانتزی، طنز، زندگينامه، فيلم‌نامه.
    • نویسندگی برای تمامی گروه‌های سنی: خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال.
    • خلق آثاری تأثیرگذار، باورپذیر و استفاده از تكنيك‌های ادبی خاص و متفاوت.
    • خلق آثاری كه راوی آن‌ها کودکان و نوجوانان هستند؛ روايت‌هايی مملو از تصویرسازی‌های عینی و گفت‌وگوهای باورپذير.
    • پرداختن به موضوع‌های گوناگون اجتماعی چون جنگ، مهاجرت، کودکان كار و خيابان، بچه‌های بی‌سرپرست يا بدسرپرست و…
    • پرداختن به مسائلی که کمتر در آثار کودک و نوجوان دیده می‌شود، مانند جنگ و صلح، طبقات فرودست، افراد معلول، اختلالات شخصیتی‌ـ‌روانی و…
    • تنوع در انتخاب شخصیت‌های محوری و كنشگر (فعال). مشخصاً دخترانی که علیه برخی باورهای غلط ایستادگی می‌کنند.
    • بهره‌گیری از طنز در کلام و روایت‌های زنده و انتقادی از زندگی مردم كوچه و بازار.
    • زبان ساده و بهره‌گیری اصولی از ویژگی‌های زبان بومی و اصطلاح‌های عاميانه و ضرب‌المثل‌ها.

    او حرف‌های غیرکتابی‌اش را این‌جا می‌نویسد.

    به دیدارش بیایید و صدایش را بشنوید