دیدگاه شما

دیدگاه شما

دیدگاه شما 700 700 فرهاد حسن‌زاده
36 دیدگاه
  • سلام آقای حسن زاده عزیز
    امیدوارم حالتون خوب باشه
    من طرفدار کتاب های شما هستم و کتاباتون رو دنبال میکنم
    کل کتاب های مورد علاقه ی من توی کتابخونه ام کتاب های شماست
    میخواستم ازتون خواهش کنم کتاب های نوجوانان بیشتری منتشر کنید
    کتاب هایی که بیشتر توی سبک کتاب هایی مثل هستی ، زیبا صدایم کن و کلاغ کامپیوتر باشه
    من اولین بار توی کتابخونه آموت با شما آشنا شدم که به عنوان مهمان دعوت شده بودید .
    از اونجا با کتاباتون آشنا شدم و کل علایقم شد کتاب هاتون
    در کل خواستم یه نظری بدم و یه خسته نباشید هم بهتون بگم?
    خیلی ممنون ازتون خسته نباشید☺️?

    • سپاس از لطف شما. خوشحالم که کتابهایم را دوست داشته‌ای.
      برایت آرزوی روزهای شیرین دارم.

  • سلام اقای حسن زاده وقتتون بخیر
    واقعا سپاس گذارم بابت تمام کتاب های خوبتون مخصوصا هستی
    راستش یک ازتون داشتم .
    من فاطمه هستم و 14 سالم هست . علاقه ی بسیار زیادی به کتاب خواندن و نویسندگی دارم . در کل از اونجایی که تخیل کردن رو هم خیلی دوست دارم معمولا کتاب هایی که کمی از واقعیت دور باشند برام مثل یک چالش هست و بسیار جذاب . خودم هم نوشتن کتاب های تخیلی رو خیلی دوست دارم . راستش چندین ایده داستانی تخیلی هم دارم که مورد تمجید دوستان و اطرافیانم قرار گرفته اما چون از سبک ایرانی بسیار دور هست احساس می کنم در نوشتنشون خیلی ماهرانه کار نمی کنم و چون تجربه ی سبک های زندگی ای جز ایران رو نداشتم فکر میکنم حتی اگه داستان هایم را نگارش کنم هم قادر نیستم خیلی واقعگرایانه نمایشش بدم . از طرفی دیگه احساس میکنم به عنوان یک ایرانی موظف هستم که داستان هایی با سبک ایرانی بنویسم .
    اما از اونجایی که نویسندگان زیادی داستان تخیلی با سبک ایرانی ننوشتند من یک مقدار گیج شدم . و احساس میکنم نمی تونم دین که در فرهنگ ایرانی ها جای دارد رو همراه با تخیل در یک داستان جا بدم به عبارتی دیگه احساس می کنم که وارد کردن فرهنگ دینی و اوردن اعتقادات دینی داخل داستان ها من رو محدود می کنه.به نظر شما باید برای حل این مشکلات چیکار کنم ؟

  • مهدی مهدیه 1400-10-13 در 15:25

    سلام آقای حسن‌زاده
    نوجوان که بودم می‌رفتم کتابخانه. عاشق شما و کتاب‌هایتان بودم. اولین کتابی که از شما خواندم «کلاغ کامپیوتر» بود. چقدر همچنان دوستشان دارم!
    وقتی دانشجوی تهران شدم یک روز با بچه‌ها آمدم فروشگاه نشر افق در خیابان انقلاب. باز هم چندتا از کتاب‌هایتان را خریدم. یکی‌اش اتفاقی امضای شما را داشت. وقتی برگشتیم خوابگاه و در کتاب را باز کردم و امضایتان را دیدم یک دنیا لبخند شدم. حتی می‌شد در نمایشگاه کتاب ملاقتتان کنم که پاندمی قرار ملاقاتمان را لغو کرد :))
    و اما دلیل آمدن من به اینجا. امروز از روی هوس و از سر خستگی از درس در رفتم یکی از کتابهاتان که نخوانده بودم را خواندم. «این وبلاگ واگذار می‌شود». اول آمدم که ببنیم وبلاگتان را هنوز دارید یا واگذار کرده‌اید و اگر دارید در بخش نظرات ازتان گله کنم که چرا رمان‌هایتان ادامه ندارد؟ چرا جلد ۲ و ۳ و ۴ و ۵ ندارد؟ چرا ما همه‌اش باید آخرش سر کار بمانیم؟ البته سر کار گذاشتن خوب است ولی برای اینکه برویم ادامه‌اش را بخوانیم.
    یک راه دیگر هم هست که خارجکی‌ها بهش می‌گویند اسپین‌آف. یعنی داستانی را از اول شروع کنید و جهانی از نو بسازید اما یک ربطی به داستان قبلی داشته باشد. داستان یک چیزی که قبلا به آن اشاره شده‌است. مثلا داستان لطیف و لطیفه در «این وبلاگ واگذار می‌شود» می‌تواند یک رمان باشد. من که از همین حالا تشنه‌ی خواندنش هستم‌. به امید اینکه وقتی چاپ شد باشم و امضا بگیرم!
    به امید دیدار

    • سلام. خوشبختانه این وبلاگ (سایت) هنوز واگذار نشده و امروز با خواندن پیام شما کلی انرژی گرفتم.
      هر نویسنده‌ای سبک و شیوه و خلوت جهان خودش را دارد. من این جهان را طور دیگری دوست دارم و می‌سازمش. شاید رد و نشانی از کتابها در کتاب دیگری دیده نشود.
      اما از دور که نگاه کنی مثل پازلی است که حتما باید از دور نگاهش کرد تا متوجه نقشهای آن شد.
      و کیست که همت کند و تمام کتابهای یک نویسنده را بخواند؟
      برقرار باشید.

      • مهدی مهدیه 1400-11-07 در 14:13

        حرفتان برای ما حجت و نظرتان برای ما دلیل است. راستش من که همه‌ی کتاب‌هایتان را نخوانده‌ام. تلویحا می‌گویید که یک نقشه‌ی کلان وجود دارد. من هم قبلا متوجه تشابه بعضی شخصیت‌ها و موقعیت‌ها شده بودم (البته تشابه غیراسمی). شاید این شیوه‌ی پازل‌بازی خردمندانه‌تر باشد ولی من مثل بچه‌ای که توی خیابان جیغ می‌کشد و گریه می‌کند و دست پدرش را می‌کشد می‌خواهم بگویم: «نه من ادامه‌ی همین را می‌خواهم!»

  • سلام آقای حسن زاده ی عزیز. امیدوارم حالتان خوب باشد . من قصد دارم چند تا از کتاب های شما را سفارش بدهم و همین شد که به وبسایتتان برای اطلاعات بیشتر درمورد کتاب ها سر زدم . خیلی خیلی خوشحال شدم از بروز رسانی وبسایتتان . سایتتان خیلی رنگارنگ و زیبا شد و من واقعا جذبش شدم . راستی شما قصد دارید کتاب جدیدی بنویسید ؟ امیدوارم ظهر خوبی رو سپری کنید
    پ ن : من همان ریحانه همیشگی هستم??

    • سلام ریحانه جان. ممنونم که به سایتم سر زدی و این نظرها را نوشتی. اگر از حال کتابهای جدید بپرسی باید بگویم که چند کتاب جدید در راه است. از ناشرانی مثل چشمه و طوطی و پیدایش و پرتقال و هوپا و …

      • سلام آقای حسن زاده عزیز ! چه خبر هیجان انگیزی خیلی مشتاقم برای خوندنشون
        چقدر طول میکشه تا چاپ بشن؟ و میتونید بگید ژانرشون چی هست؟?

        • کتابهایی که در انتظار چاپ هستند متنوع هستند. از داستان‌های کودک و تخیلی هست تا مجموعه‌های طنز و یک رمان بزرگسالان.

  • هما خواجوی 1399-11-08 در 09:30

    یادداشتی از هما(عذرا) خواجوی
    سلام علیکم
    نویسنده گرامی آقای فرهاد حسن زاده کتاب محمد قریب از انتشارات مدرسه را که تالیف فرموده بودید خریداری و مطالعه کردم و دو جلد نیز برای فرزند دکتر قریب آقای دکتر حسین قریب به امریکا ارسال نمودم بدین وسیله از شما تشکر می کنم
    دو اشتباه در پی نوشت کتاب مشاهده کردم که دوست دارم به اطلاع شما برسانم
    مورد اول صفحه ۸۱ پی نوشت بیست و یکم آیت الله گلپایگانی تولد ایشان ۱۳۱۶ نوشته شده که اشتباه است ایشان از مراجع نسل قبل بودند و با جستجو متوجه شدم تولد ایشان ۱۲۷۸ می باشد
    مورد بعدی صفحه ۸۲ کتاب پی‌نوشت شماره ۲۲
    در “یادنامه دکتر محمد قریب ” که یکی از منابع شما بوده ذکر شده که دکتر غلامرضا باهر از شاگردان مبرز ایشان بودند، دکتر باهر هم اکنون در شهر قم کلینیک دارند و با طبع شاعری کتاب اشعارشان نیز چاپ شده است توضیحاتی که برای باهر در پینوشت(اعلام) داده‌اید فرد دیگری است که تقریبا هم زمان دکتر قریب بوده اند
    اینجانب خواهرزاده مرحوم دکتر محمد قریب هستم و شاید از معدود وابستگان نزدیک به ایشان که ساکن ایران میباشم و اگر هر جا بزرگداشتی برای ایشان برقرار بوده حتی برای فیلم روزگار قریب و موزه علوم پزشکی فعال بوده و از هیچ کمکی دریغ نداشته ام، خیلی دوست داشتم که با شما آشنا باشم و با شما همکاری کنم
    در کار خود موفق باشید خدا نگهدارتان باشد
    عکس آقای دکتر باهر را هم با ایمیل خدمتتان ارسال کردم.

  • آقای حسن زاده درود بر شما،

    برای بزرگسالان قصد برگزاری کلاس آموزش نویسندگی برای کودک و نوجوان دارید؟
    سپاس

  • شکوفه باقری 1399-07-04 در 12:54

    سلام. من خیلی کتابهاتون رو دوست دارم، عاشق کتابهابی کوتی کوتی هستم. هر شب که کتابهاشو میخوندیم میزدم زیر خنده، حتی موقعی که داستانهای تکراریش رو می خوندم. میشه لطفا کتاب چهارمش را هم بنویسید. من شکوفه هفت ساله از شاهرود هستم.

    • سلام شکوفه عزیزم
      خوشحالم که کوتی کوتی را دوست داری.
      یک خبر خوب می‌دهم که تو هم خوشحال بشوی. جلد چهارم کوتی کوتی نوشته شده ولی مدتی طول می‌کشد که نقاشی و چاپ بشود.
      باید صبر کنیم.

      • شکوفه باقری 1399-07-07 در 20:29

        سلام . من خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحالم. : ) این خبر فوق العاده خوبی است. خیلی ممنونم.

  • انتظار بغلانی 1399-04-19 در 04:14

    با سلام اقای حسن زاده عزیز . بنده در مورد نگاه شما به زن در رمان مهمان مهتاب دارم مقاله مینویسم خوشحال میشم اگر دیدگاه خودتون در مورد زن در دوران جنگ برام بفرمایید.
    من خودم آبادانی هستم و ساکن شیراز اما متاسفانه یا خوشبختانه بعد از جنگ بدنیا آمدم ولی جنگ هشت ساله تمام زندگی و آیندم را تغییر داد حتی در انتخاب نامم تاثیر گذاشته است.
    در ضمن بنده دانشجوی ارشد مترجمی زبان عربی دانشگاه دولتی یزد هستم و موضوع پایان نامه ام بررسی تطبیقی رمان مهمان مهتاب و رمان مردان آفتاب کنفانی از نظر مضامین ادبیات پایداری میباشد.
    باتشکر

  • سلام آقای حسن زاده ی عزیز من میخوام بهتان چیزی بگوییم و امیدوارم ناراحت نشوید آقای حسن زاده وبسایت شما خوب است ولی آیا شما وبسایت های نویسندگان خارجی همچون کورنلیا فونکه ، ژاکلین ویلسون و لیز پیشون و … را دیده اید وبسایت های ان ها شگفت انگیز و جادویی هستند و میشود در گوشه و کنار ان ها شخصیت های کتاب را دیدی و خیلی امکانات و چیز های خارق العاده ی دیگر همچون چت با نویسنده و سایر خوانندگان و … آقای حسن زاده عزیز من همیشه با حسرت فکر میکنم که چرا همچین وبسایت های فوق العاده ای نویسندگانی ما ندارند امیدوارم که روزی این اتفاق برای تمام خوانندگان داستان های شما و تمام خوانندگان نویسندگان خوب ایرانی اتفاق بیفتد وبسایت های عالی با امکانات عالی ،ممنون که به من گوش دادید ??

    • سلام. بله حق با شماست. برخی از نویسندگان وبسایت های خیلی خوبی دارند. خب شاید به این دلیل است که آنها نویسندگان خیلی حرفه‌ای هستند و از راه کتابهایشان زندگی می‌کنند. کتاب هایشان زیاد منتشر می‌شود و درآمدشان کافی است، بنابراین جای دوری نمی‌رود اگر برای این کار هزینه کنند. ولی در ایران ما با مشکل کتابخوانی و شمارگان پایین کتابها روبه رو هستیم و اکثر نویسندگان ما حتی وبسایت هم ندارند. می‌بینی دخترم؟ همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید.

  • سلام آقای حسن زاده ی عزیز من برنامه ی کتاب باز که شما مهمانش بودید دیدم و بسیار لذت بردم،شما بسیار زیبا سخن میگویید ??

  • سلام آقای حسن زاده واقعا عذر خواهی می کنم که اشتباهی نامتان را اشتباه نوشتم ، راستی آیا شما داستان های تخیلی تا به حال نوشته اید و آیا از ان سبک خوشتان می آید ، من که بسیار آن را دوست دارم. راستی کتاب مورد علاقه ی شما از بین کتاب های خودتان چیست؟ و کتاب مورد علاقه تان از بین نویسندگان خارجی و ایرانی چیست؟

    • نامتان را اشتباهی نوشتم

    • من تا به حال داستان‌های علمی تخیلی ننوشته‌ام. از این سبک خوشم می‌آید ولی فرصت نشده به آن بپردازم. از کتابهای مورد علاقه خودم می‌توانم به «عقرب‌های کشتی بمیک»، «هستی»، «این وبلاگ واگذار می‌شود» و «زیبا صدایم کن» اشاره کنم. تمام کتابهای خوب را دوست دارم.

      • خیلی هم عالی امیدوارم روزی یکی از کتاب های فانتزی تخیلی شما را بخوانم??? دوست دار شما ریحانه ی 11 ساله

  • سلام آقای شعبانی تولدتان را تبریک عرض می کنم امیدوارم صد سال زنده باشید و برای ما مثل همیشه داستان های زیبا بنویسید

    • خیلی متشکرم ریحانه خانم. البته این را بگویم که من شعبانی نیستم. ولی متوجه منظورتان هستم و سپاسگزاری می‌کنم.

  • کتاب هایتان را خیلی دوست دارم آن ها واقعا جالب هستند و حال مرا خیلی خوب می کنند کتاب خاطرات یک خون شام عاشق را واقعا دوست داشتم???من داستان می نویسم از وقتی که بچه بودم البته هنوز هم بچه ام??? من 11 سال دارم داستان نوشتن لذت زیاد دارد لذت خلق شخصیت هایی جالب و شگف انگیز خلق کردن واقعا لذت دارد وقتی می توانی تمام ویژگی های یک شخصیت را بسازی راجع به تمام علایق و خصوصیات هایش تصمیم بگیری واقعا لذت بخش است من از کلاس سوم به کلاس های داستان نویسی کانون پرورش فکری کودک و نوجوان می رفتم امیدوارم روزی بتوانم نویسنده ای سرشناس مانند شما شوم که کتاب هایم را تمام کودکان دنیا بخوانند کودکان انگلستان و آمریکا و فرانسه و….. دوستتان دارم آقای حسن زاده?

    • متشکرم ریحانه‌ی عزیز. امیدوارم با قدرت و با پشتگرمی زیاد بنویسی و هرگز از این کار خسته و دلسرد نشوی. تمام آدمهای بزرگ با همین آرزوهای کودکی و نوجوانی شروع کرده‌اند.
      برایت آرزوی موفقیت دارم دخترم.

  • محمود رنجبر 1398-02-25 در 16:24

    با سلام جناب آقای حسن زاده
    با سلام و احترام به پیوست مقاله ای که در باره یکی از رمانهای شما منتشر شده به همراه لینک دسترسی تقدیم می شود:

    رئالیسم انتقادی شخصیت پروبلماتیک در رمان «زیبا صدایم کن»

    نویسنده: محمود رنجبر عضو هیآت علمی دانشگاه گیلان
    رئالیسم انتقادی از تبار جامعه‌شناسی مارکسیستی است که تلاش می‌کند تجربه عینی و دقیق واقعیت را به همراه تناقض‌ها در رفتار جمعی و فردی به خواننده منتقل کند. در این پژوهش با بهره‌گیری از آرای لوکاچ و گلدمن ضمن تأکید بر صورت‌بندی فرم و محتوای رمان در سه قسم به مهمترین مسائل شخصیت‌های پروبلماتیک رمان «زیبا صدایم کن» اثر فرهاد‌حسن‌زاده پرداختیم. در این رمان شخصیت نوعی زیبا و خسرو در همگرایی و تلاقی مسائل تعیین‌کننده‌ای‌ قرار می‌گیرند که در دورة تاریخی معاصر پدیدار است. بنابراین هدف از این پژوهش نقد اجتماعی گسست هویت انسان در جامعه امروز است. نتایج بررسی نشان می‌دهد نویسنده دو رویکرد شخصیت مسئله‌دار رمان‌های ایده‌آلیسم انتزاعی و رمان‌های روانشناسی پندارزدا را با یکدیگر تلفیق می‌کند. قهرمانان رمان با جست‌وجوی ارزش‌های راستین و تضاد با ارزش‌های برساخت اجتماع، تصویری انتقادی از واقعیت اجتماعی فاقد معنا را در جامعه شبه مدرن ایران نشان می-دهند. ادامه در
    https://naqd.guilan.ac.ir/article_3296.html

  • موتور را سوار میشوم و باد توی صورتم میخورد. پشت میز کامپیوتر مینشینم و ماجرای “ممد قناری” را تایپ میکنم.موشک و خمپاره توی حیاط خانه بغلی میخورد.کلید را به دست زال میدهم.خاله را توی خرمشهر پیدا میکنم.وانت چپ میکند و چند تا از قناری ها تلف میشوند.هستی میشوم و مشت دستم را باز میکنم.درنا میشوم و وبلاگ واگذار میکنم.
    من هستی میشوم وقتی “هستی” را میخوانم.درنا میشوم وقتی “این وبلاگ واگذار میشود” را میخوانم.
    در روزهای جنگ گم میشوم ،میجنگم،دفاع میکنم و ماجراهای فرهاد حسن زاده را دنبال میکنم.این است زندگی من!این است زندگیِ منِ کتابخوان…

    17 ساله از تهران

  • شما افتخار ادبیات ایران هستید. شاید در کشورمان قدر شما را ندانند ولی برای نسل من که با کتابهای شما بزرگ شدیم و در نشریه ها داستانهایتان را میخواندیم خیلی عزیز هستید.

  • سلام استاد،عذر می خوام وقتتون رو می گیرم،نمی دونم این کلمه ها رو می خونین یا نه؟ولی من می نویسم لااقل برای دل خودم…
    همیشه عشق نوشتن داشتم،اما بدون الگو!!
    یه روز تو پاتوق کتاب کانون کتاب هستی پیشنهاد شد برای خوندن،کتاب رو خوندم،و عاشقش شدم،من دهه هشتادی که هیچ تصوری از جنگ نداشتم،با هستی جنگ رو تجربه کردم،
    با زیبا صدایم کن،عاشق شدم،آن هم چه عشقی!!!!… عاشق تک تک لحظاتی که زیبا با پدرش در حال قدم زدن میان خیابان های تهران بود،لحظات دلهره آوری که نمی دانستند باید چه کنند؟؟؟
    من با کتاب های شما زندگی کردم …
    بعد از آن تنها الگویم در نوشتن شما شدید ..
    بعضی اوقات باید تشکر کرد از بعضی ها فقط بخاطر بودنشان …
    متشکرم که هستید ???

    • سلام آقای حسن زاده کتاب چتری با پروانه های سفید خیلی زیباست من قسمتی از آن را در اینستاگرام مادرم در پیج شما دیدم من ان را می خرم و با دختر خاله ی 7 ساله ام میخوانم به نظر شما ابن کتاب به درد او که 7 سال دارد می خورد یا درکش برای او سخت است؟

      • فکر نمی‌کنم درک این کتاب برای دخترخاله‌ات سخت باشد. اگر جایی را متوجه نشد شما باید با صبر و مهربانی برایش توضیح بدهی.

    روزی روزگاری

    فرهاد حسن‌زاده

    فرهاد حسن زاده، فروردین ماه ۱۳۴۱ در آبادان به دنیا آمد. نویسندگی را در دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستان‌های کوتاه شروع کرد. جنگ تحمیلی و زندگی در شرایط دشوار جنگ‌زدگی مدتی او را از نوشتن به شکل جدی بازداشت. هر چند او همواره به فعالیت هنری‌اش را ادامه داد و به هنرهایی مانند عکاسی، نقاشی، خطاطی، فیلنامه‌نویسی و موسیقی می‌پرداخت؛ اما در اواخر دهه‌ی شصت با نوشتن چند داستان‌ و شعر به شکل حرفه‌ای پا به دنیای نویسندگی کتاب برای کودکان و نوجوانان نهاد. اولین کتاب او «ماجرای روباه و زنبور» نام دارد که در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسید. حسن‌زاده در سال ۱۳۷۲ به قصد برداشتن گام‌های بلندتر و ارتباط موثرتر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان از شیراز به تهران کوچ کرد…

    دنیای کتاب‌ها... دنیای زیبایی‌ها

    کتاب‌ها و کتاب‌ها و کتاب‌ها...

    فرهاد حسن‌زاده برای تمامی گروه‌های سنی کتاب نوشته است. او داستان‌های تصویری برای خردسالان و کودکان، رمان، داستان‌های کوتاه، بازآفرینی متون کهن و زندگی‌نامه‌هایی برای نوجوان‌ها و چند رمان نیز برای بزرگسالان نوشته است.

    ترجمه شده است

    به زبان دیگران

    برخی از کتاب‌های این نویسنده به زبان‌های انگلیسی، چینی، مالایی، ترکی استانبولی و کردی ترجمه شده و برخی در حال ترجمه به زبان عربی و دیگر زبا‌ن‌هاست. همچنین تعدادی از کتاب‌هایش تبدیل به فیلم یا برنامه‌ی رادیو تلویزیونی شده است. «نمكی و مار عينكي»، «ماشو در مه» و «سنگ‌های آرزو» از كتاب‌هايي هستند كه از آن‌ها اقتباس شده است.

    بعضی از ویژگی‌های آثار :

    • نویسندگی در بیشتر قالب‌های ادبی مانند داستان كوتاه، داستان بلند، رمان، شعر، افسانه، فانتزی، طنز، زندگينامه، فيلم‌نامه.
    • نویسندگی برای تمامی گروه‌های سنی: خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال.
    • خلق آثاری تأثیرگذار، باورپذیر و استفاده از تكنيك‌های ادبی خاص و متفاوت.
    • خلق آثاری كه راوی آن‌ها کودکان و نوجوانان هستند؛ روايت‌هايی مملو از تصویرسازی‌های عینی و گفت‌وگوهای باورپذير.
    • پرداختن به موضوع‌های گوناگون اجتماعی چون جنگ، مهاجرت، کودکان كار و خيابان، بچه‌های بی‌سرپرست يا بدسرپرست و…
    • پرداختن به مسائلی که کمتر در آثار کودک و نوجوان دیده می‌شود، مانند جنگ و صلح، طبقات فرودست، افراد معلول، اختلالات شخصیتی‌ـ‌روانی و…
    • تنوع در انتخاب شخصیت‌های محوری و كنشگر (فعال). مشخصاً دخترانی که علیه برخی باورهای غلط ایستادگی می‌کنند.
    • بهره‌گیری از طنز در کلام و روایت‌های زنده و انتقادی از زندگی مردم كوچه و بازار.
    • زبان ساده و بهره‌گیری اصولی از ویژگی‌های زبان بومی و اصطلاح‌های عاميانه و ضرب‌المثل‌ها.

    او حرف‌های غیرکتابی‌اش را این‌جا می‌نویسد.

    به دیدارش بیایید و صدایش را بشنوید