تو زیبایی و من حتماً زیبا صدایت میکنم | یادداشتی بر کتاب زیبا صدایم کن
◊طیبه پوربصیری یکی بود، یکی نبود دوازده بهار، دوازده تابستان، دوازده پاییز و دوازده زمستان را کنار بچههای خوب کانون چهارصد دستگاه بودم و هستم؛ همان منطقهایی که انگار دیگر نقطهی پایانی شده است؛ پارکی فراموش شده از لحاظ جغرافیای شهری، جایی که سالهاست صبحام را در آن جا شروع میکنم و روزهایم را قدم میزنم…