رضوان خرمیان-نویسنده و منتقد ادبی، در یادداشتی درباره رمان «هستی» فرهاد حسنزاده نوشته است.
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) «هستی» نام رمانی است که فرهاد حسنزاده برای گروه سنی نوجوان و به کمک انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسانده است. همانطور که از اسم کتاب میشود حدس زد رمان شخصیتمحور است و هستی اسم شخصیت اصلی کتاب است. هستی دختر نوجوانی است که نمیخواهد مثل بقیه دخترها باشد و از لوسبازیهای دخترها خوشش نمیآید. او آرزو دارد وقتی بزرگ شد راننده تریلی ، خلبان و یا دروازهبان تیم صنعت نفت آبادان شود اما وقتی جنگ اتفاق میافتد، در مسیر جدیدی قرار میگیرد و نگاهش نسبت به دنیای اطرافش تغییر میکند. جنگ و تبعات آن باعث میشود تا او به یکباره از کودکی گذر کند و پا به دنیای بزرگسالی بگذارد. بالغ میشود و میفهمد برای اینکه شخصیت تاثیرگذاری باشد، لازم نیست حتما کارهای مردانه بکند.
اسم کتاب به زیبایی انتخاب شده است و نه فقط شخصیت اول کتاب که اشاره به دنیای پیرامون او و تحولاتش دارد و از طرف دیگر هم به نقش مهم شخصیت اول داستان یا همان هستی برای نجات خانوادهاش در بزنگاههای زندگی اشاره میکند.
پیرنگ این رمان در قالب چهار بخش اصلی بیان میشود، نویسنده در بخش اول به معرفی شخصیت هستی و زمزمههای شروع جنگ میپردازد، در بخش دوم شاهد شروع جنگ، مهاجرت و آوارگی هستی و خانوادهاش هستیم، در بخش سوم به زندگی موقت آنها در کمپهای مخصوص جنگزدگان پرداخته و در نهایت بازگشت هستی به آبادان را شاهد هستیم.
زاویه دید این کتاب از نگاه اول شخص یعنی خود هستی نوشته شده است که انتخاب بجا و مناسبی است، تنها استفاده از زاویه دید اول شخص است که میتواند به باورپذیر بودن یک رمان رئالیستی کمک کند. وقتی راوی صرفا شاهد ماجرا نیست و اتفاقا خودش در دل ماجرایی، آن هم مثل جنگ قرار دارد، با مشکلات دست و پنجه نرم میکند.
مضمون و درونمایه کتاب در درجه اول سیر تحول دختر نوجوانی به نام هستی را از نقطهای ابتدایی، پیش از شروع جنگ، تا نقطهای دیگر، پس از تاثیر گرفتن از جنگ، نشان میدهد و به بلوغ و تحول او اشاره دارد. از طرف دیگر به صورت ضمنی به شروع جنگ ایران و عراق و تاثیر آن بر زندگی مردم مناطق جنوب کشور میپردازد.
اگر بخواهم روی یکی از ویژگیهایی که سبب شده این کتاب در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، کتابی بیبدیل و خواندنی باشد، تاکید کنم؛ قطعا شخصیتپردازی آن خواهد بود. نویسنده به خوبی روی تکتک شخصیتها کار کرده است و حتی شخصیتهای فرعی را هم دست کم نگرفته، به شکلی که شخصیتها در جریان داستان ساخته میشوند و سهم آنها در پیشبرد داستان کمتر از شخصیت اصلی نیست. تا جایی که نویسنده برای هر شخصیتی زبان مخصوص خودش را طراحی کرده و آنقدر در این کار موفق بوده است که حتی بدون آنکه بدانیم چه کسی دارد دیالوگ را میگوید، به راحتی از روی لحن و زبانش میتوانیم کاراکترش را حدس بزنیم.
حسنزاده برای روایت داستانش از چاشنی طنز که اتفاقا مهارت خوبی هم در آن دارد استفاده کرده و همین باعث میشود تا زهرِ اتفاقی مثل جنگ برای مخاطبی که هنوز طعم همه تلخیهای دنیا را نچشیده گرفته شود.
کل مکالمات کتاب با استفاده از رسمالخطی نوشته شده است که مخاطب بتواند داستان را با لهجه شیرین جنوبی بخواند و در این کار با کمترین مشکلی مواجه که نمیشود هیچ، بارها به شیرینی اثر میافزاید. نویسنده همچنین با استفاده از ضربالمثلها و اصطلاحات مناطق جنوب کشور، زبان اثرش را برای مخاطب فراموش نشدنی میسازد.
هر کتابی با تمام ویژگیهای خوبش، کم و کاستیهایی هم دارد و «هستی» هم از این قاعده مستثنی نیست. نویسنده در ارتباط با توصیفات ظاهری شخصیتها و جغرافیایی که داستان در آن اتفاق میافتد، خیلی قوی عمل نکرده است به شکلی که تخیل و تصویرسازی از مکانی که داستان در آن اتفاق میافتد را بیشتر به خود مخاطب میسپارد. هرچند که توصیفات درونی شخصیتها تا حد زیادی این قضیه را میپوشاند.
نکته دیگر اینکه در قسمتهایی از کتاب، نویسنده به کلی شرایط اضطراری جنگ را فراموش کرده و فقط روی داستان خودش تمرکز کرده است. آنقدر که مخاطب احساس میکند؛ مردمی که به شهرهای اطراف مهاجرت کردهاند، دیگر برای خانه و زندگی و عزیزانی که در خرمشهر و آبادان رها کردهاند، نگران نیستند.
پایانبندی کتاب هم، همسطح دیگر نقاط مثبت کتاب، منطقی و قابل قبول است. از یک طرف تکلیف داستان برای خود نویسنده روشن است، پرسشهای مخاطب را بیجواب نمیگذارد، در فصل پایانی به خوبی گرهگشایی میکند و مخاطب را به حال خودش رها نمیکند و از طرف دیگر برای اندیشه مخاطبش ارزش قائل است و او را هم در سرنوشت شخصیتِ محوری، با خودش شریک میداند، زیرا در پایان کتاب جنگ تمام نشده و هستی هنوز راه درازی در پیش دارد.