دنده عقب با دوچرخهی هستی
رمان هستی را خودشون انتخاب کردن. نوجوونهای اینجوریانی. اینجوریهای اونجوریانی. هستی را دلهای صاف و آبی انتخاب کردن. داورهایی که خیلیهاشون اصلاً رنگ همدیگر رو ندیده بودن. تو جلسههایشان نه از آقای ریشبُزیان خبری بود. نه خانم ابرو پاچهبزیانِ غضبآبادی و نه از بزرگانی از خیلی ادعا دارن بچهها رو به شکلی اساسی میشناسن. بزرگانی…