به گزارش خبرنگار اعزامی ایسنا به بلگراد، این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان که از سوی ایران نامزد دو جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن و آسترید لیندگرن شده است در حاشیه برنامههای شصت و یکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در دانشکده فیلولوژی دانشگاه بلگراد حضور یافت و در جمع دانشجویان این دانشکده که زبان فارسی را به عنوان واحد انتخابی برگزیدهاند با موضوع «ادبیات مقاومت برای کودکان و نوجوانان، از تجربه تا داستان» سخنرانی کرد.
در این نشست که روز سهشنبه چهارم آبانماه با حضور محسن سلیمانی رایزن فرهنگی ایران در صربستان، سعید صفری استاد زبان فارسی در دانشگاه بلگراد و محمود آموزگار رییس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، همچنین با حضور 70 دانشجوی صرب برگزار شد در ابتدا فرهاد حسنزاده با روایتی از دوران کودکیاش در شهر آبادان و لمس جنگ به این موضوع پرداخت که چگونه به نوشتن از جنگ رسیده است.
این نویسنده در ادامه سخنرانیاش اظهار کرد: زمانی با خود میگفتم با کودکان و نوجوانان نباید از جنگ گفت. از خودم میپرسیدم مگر جنگ چه خاصیتی دارد که باید از آن حرف زد؟ میپرسیدم نوشتن از خون و خونریزی و کشته شدن انسانها چه خاصیتی دارد جز اینکه روح لطیف کودکان را زمخت و خشن کند؟ بعد به چند نتیجه رسیدم که دلیل و موضوع این سخنرانی است.
او در ادامه این عوامل را به این شرح برشمرد: اول. هر نویسندهای بخشی از خودش را مینویسد. در آثار هر نویسندهای بخشی از حال یا گذشته واقعی نویسنده را میتوان پیدا کرد و به هزارتوهای درونش سفر کرد. بخشی از دوران زندگیام، دوران نوجوانیام در سالهایی سپری شد که دو اتفاق مهم تاریخی رخ داد. اول انقلاب سال ۱۳۵۷ و دومی جنگی که دو سال بعد از انقلاب به وقوع پیوست و هشت سال طول کشید. بودن در زمان این دو رویداد اجتماعی و تاریخی به خودی خود پرماجرا و جذاب است، و اگر در ِبطن ماجرا بوده باشی و این رویدادها اثری مستقیم بر زندگیات گذاشته باشد بیشتر تو را مجبور به نوشتن از این دوران میکند. احساس میکنم این من نیستم که سوژه را انتخاب میکنم، این سوژه است که مرا انتخاب کرده.
حسنزاده ادامه داد: دوم. من فکر میکنم زاویه نگاه خیلی اهمیت دارد. بدیهی است که ما از هر اتفاقی و از واقعهای که رخ داده میتوانیم داستان بنویسیم. کافی است یک قدم جای خود را تغییر بدهیم تا دیدگاهمان عوض شود. از این حوزه برای بچهها نوشتن زمانی مهم میشود که زاویه نگاهمان را تغییر بدهیم و چیزی را ببینیم که میتواند برای او مهم و یا خوشایند باشد. زاویه نگاه من همواره با کسانی که به این پدیده نگاهی آرمانگرا و شعاری داشتهاند متفاوت بوده است. برای من نوشتن از جنگ همراه با نگاهی انسانی و نفی خشونت بوده، برای همین به این گونه ادبی میگویم «ادبیات مقاومت» نه «ادبیات جنگ».
این نویسنده تاکید کرد: همه میدانیم که جنگ را جنگطلبان به راه میاندازند و مقاومت کار کسانی است که به گونهای ناخواسته درگیر جنگ میشوند. مقاومت در همه عرصههای زندگی جریان دارد و صرفا منحصر به جنگ فیزیکی نیست. از سویی میدانیم که کودکان به امید و پایداری نیاز دارند. وقتی کودکی به بیماری سختی دچار میشود، بدنش باید مقاومت کند. وقتی کودکی با مشکل خانوادگی مثل مرگ والدین یا طلاقشان مواجه میشود، در برابر شرایط بحرانی اگر مقاومت نکند دچار افسردگی، سردرگمی و بیماری روحی میشود. یا بلایای بزرگتری مانند سیل و زلزله و طوفان. اینها همه جلوهای از جنگ و مقاومت هستند. جلوهای از رودررو شدن دو قطب مرگ و زندگی. در این شرایط بحرانی است که انسانها چهرههای دیگری از خود به نمایش میگذارند. و شاید حتی بتوان گفت چهره واقعی خود را. خلاصه اینکه این قصهها میتواند در تقویت حس نوعدوستی و عشق به میهن، از همه مهمتر عشق به جهان موثر باشد.
حسنزاده دلیل دیگر این را اینگونه توضیح داد: سوم. بچههای هر سرزمینی باید با برهههای تاریخی و دشوار آبوخاکشان آشنا بشوند. این آشنایی صرفاً منحصر به کتابهای تاریخ درسی و غیردرسی نیست. آنچه کتابهای رمان و داستان در دل خود دارد آمیختگی واقعیت با زندگی است. به دور از آموزههای رسمی و چهارچوبهای قراردادی آموزشی. به وسیله ادبیات است که کودکان با قهرمانها و اسطورهها و موقعیتهای بحرانی کشورشان آشنا میشوند و زندگی میکنند. در ادبیات ملی و اسطورهای کهن ایران نیز به جنبههای دفاع از آب و خاک و آیین پهلوانی بسیار پرداخته شده است. از نبردهای رستم این پهلوان افسانههای «شاهنامه» که همواره برای برقراری نیکی و غلبهاش بر زشتی و پلیدی گفته شده، تا «آرش» که او هم قهرمانی ملی است. بسیاری از مردم ایرانزمین با افسانه آرش زندگی کردهاند. این قصه نمونه بسیار ارزشمندی است از ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی. در این داستان آرش وظیفه سنگینی بر دوش دارد. در زمانی که دشمن ایرانیان را تحقیر کرده و خوار میشمارد، او باید تیری را از کمان رها کند. این تیر هر جا که بنشیند مرز کشور آنجاست. این تیر تکلیف دشمن متجاوز را روشن میسازد. بنابراین آرش تمام نیروی خود را جمع میکند که تیر در دورترین نقطه بنشیند. چشم تمام مردم از پیر و جوان، خرد و کلان به اوست. پس آرش هر چه در توان دارد جمع کرده کمان را میکشد و تیر را رها میکند. تیر در دورترین نقطه بر تنه درخت گردویی فرود میآید. تکلیف مرز ایرانزمین روشن میشود و چشمان آرش برای همیشه بسته میشود. کودک با تاثیر از قصههای کهن بین نیروهای خیر و شر تمیز قائل میشود و مفهومی را که از اینگونه افسانهها دریافت کرده، با موقعیت امروز انطباق داده و به تصویر شفافی از جدال بین تاریکی و روشنایی میرسد.
او افزود: چهارم. ایران در خاورمیانه است؛ جایی که همواره کانون بحرانهای سیاسی و نظامی بوده است. گویی شاهین مرگ و نیستی همیشه سایهاش بر این منطقه سنگینی میکرده است. از آنجایی که ادبیات منعکسکننده چهره یک سرزمین است، پرداختن به اینگونه مسائل امری عادی است. گفتن و نوشتن از زندگی جدای از گفتن و نوشتن از جنگ و دفاع نیست. گفتن و نوشتن از این مسائل مساوی است با آمادگی روحی برای خودباوری و ایستادگی در برابر تلخیها و ناکامیهای محتمل.
حسنزاده در ادامه برشمردن دلایل نوشتن از جنگ برای بچهها گفت: پنجم. به نظر من کودک از زمانی که به حس اجتماعی میرسد و میتواند خود را عضوی از اجتماع بداند، میتواند مفهوم جنگ را بفهمد. نوشتن داستانهایی با مضمون مقاومت و پایداری مخاطبان را به رشد و شناخت اجتماعی میرساند. در شرایط جنگ ما با پدیدههایی مانند خشونت، اسارت، معلولیت، آوارگی، تجاوز، خرابی، فقر و فحشا و مسائل دیگر روبهرو میشویم. کودکان از این مسائل ناآگاه و بیخبرند. آنها قربانی بازی بزرگان هستند. جمله معروفی هست که میگوید: «کودکان شوخی شوخی سنگ میاندازند، گنجشکها جدی جدی میمیرند.» حالا در بازی بزرگترها همه چیز معکوس است. بزرگان هستند که شوخی شوخی سنگ میاندازند و کودکان قربانی بازی آنها میشوند. این قربانی به معنای مرگ فیزیکی نیست. سالها بعد همین کودکان بزرگ میشوند و معضلات اجتماعی را تجربه میکنند و خود نمیدانند که این بار هم قربانی هستند. اگر از کودکی با این شوخی زشت آشنا شوند، به هنگام جوانی و بزرگسالی تکرارش نخواهند کرد.
او اظهار کرد: من به عنوان نویسندهای که 300 سال است برای بچهها مینویسد، به عنوان نویسندهای که خود قربانی جنگ بوده و سالهایی از عمرش را در هول و هراس زندگی کرده، از جنگ مینویسم تا تابلویی از صلح به نمایش بگذارم. تابلوهای من کتابهایم هستند و ابزار من واژههایم. رد پای این دیدگاه در بیشتر کتابهایم دیده میشود. در کتابهای فانتزی کودکانه و داستانهای واقعگرای اجتماعی و افسانههای بازآفرینیشده و نوشتههای طنزم تا دیگر کتابهایم. اما از میان 80 کتابی که برای کودکان و نوجوانان نوشتهام چهار کتابم هست که ریشه در واقعیتهای تجربهشده خودم دارد. چهار کتابم مستقیماً در ژانر «ادبیات پایداری» میگنجد. تجربههایی در مواجهه با آدمهایی که اطرافم بودند. گاهی حس میکنم من در آن دوران فریز شدهام. هرچه مینویسم حتی اگر به مخاطب بزرگسال فکر کنم، برمیگردم به آن دوران. منتها نه با نگاهی نوستالژیک و پراشک و آه. نگاهی که با نوجوانان امروز حرف میزند، ارتباط برقرار میکند و بر اوتاثیر میگذارد.
فرهاد حسنزاده در پایان به معرفی چهار کتابش «مهمان مهتاب»، «حیاط خلوت»، «این وبلاگ واگذار میشود» و «هستی» پرداخت و خلاصهای از آنها را برای حاضران در جلسه بازگو کرد.
سعید صفری استاد زبان فارسی دانشگاه بلگراد نیز در ادامه نشست گفت: تا کنون در این دانشگاه درباره ادبیات معاصر ایران سخنرانی نداشتهایم و از ادبیات معاصر ایران کتابی به صربی ترجمه نشده است.
او همچنین به حضور محسن سلیمانی رایزن فرهنگی ایران در بلگراد در نشست اشاره کرد و گفت: دکتر سلیمانی رایزن فرهنگی ایران خودشان داستاننویس هستند و درباره آموزش نویسندگی کتابهایی نوشتهاند. میتوانید سوالات خود را با ایشان مطرح کنید.
محسن سلیمانی نیز ابراز امیدواری کرد ارتباطها بیشتر شود و گفت: سعی میکنیم آثار نویسندههای خود را ترجمه کنیم تا بخوانید و لذت ببرید.
به گزارش ایسنا، در همین روز و در نشست ادبیات کودک و نوجوان در محل غرفه ایران در نمایشگاه کتاب بلگراد، فرهاد حسنزاده گزارشی از وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در ایران ارائه کرد.
مژگان شیخی دیگر نویسنده ادبیات کودک و نوجوان هم در سخنانی گفت: در ایران غیر از نوشتن داستان خلاقه، بازنویسی ادبیات کهن هم برای بچهها انجام میشود چون افرادی مثل فردوسی، عطار و مولوی حکایتهای زیبایی دارند اما با زبانی سخت. این حکایتها برای بچهها جذاب است و بازنویسی آنها میتواند کمک کند که بچهها آنها را بفهمند.