دورهی نوجوانی در مقایسه با کلیت عمر آدمی دورهای پُر تعلیق است و در این میان دوران بلوغ دختران از حساسیتهای دامنهدارتری برخوردار است. از اواخر قرن نوزدهم، نظریههای فرهنگی و جامعهشناسی دختران و دخترانگی را دورهای تأثیرگذار در تغییرات فرهنگی معرفی کردهاند. در پژوهش حاصل هدف اصلی پی بردن به برساخت مفهوم دخترانگی در 3 رمان نوجوان فرهاد حسنزاده است. بدین منظور 3 رمان (هستی)، (زیبا صدایم کن)، (این وبلاگ واگذار میشود) مورد بررسی قرار میگیرد، تا دریابیم چه روایتی از دخترانگی در این رمانها بر ساخته میشود. نتایج نشان میدهد فرهاد حسنزاده در رمان (هستی) روایت دختر نوجوانی را که مدام به خاطر رفتارهای غیر دخترانه و خارج از عرف کلیشههای جنسیتی زنانه، توسط بزرگسال ملامت میشود، مورد بررسی قرار میدهد. هنجارشکنی هستی، معطوف به قانونهای آهنین خانه و جامعه و در زمینه جنسیت، دگرپوشی و گزینش هوّیت مردانه برای رسیدن به هوّیت زنانه در جامعه مردسالاری اتفاق میافتد. در رمان (زیبا صداین کن) زندگی دختر پانزده سالهای به نام زیبا را که در آسایشگاه کودکان بی سرپرست زندگی میکند به تصویر میکشد، که در مردابی از بدبیاری فرو رفته. سفری یک روزه با پدری مجنون، از صبح تا شب در شهری که بوی گوگرد و سرب، دود، بوی خاطره و هراس میدهد. سفری که یک رویهاش شادی و مضحکه است و روی دیگرش اندوه. در رمان (این وبلاگ واگذار میشود) حسنزاده یک داستان عاشقانه قدیمی را در قالب یک وبلاگ روایت میکند و با پرداختن به موضوعی مثل عشق دوران نوجوانی فضایی را ترسیم میکند که همدلی مخاطب را برمیانگیزد. مخاطب نوجوان برای شخصیت زال نگران میشود. حتی اگر زال از آبادان دهه شصت حرف بزند. باز هم دغدغههایی دارد که برای نوجوان امروز آشناست.