خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- ملیسا معمار: پنج روز از بیستوششمین دوره هفته کتاب با شعار «حال خوش خواندن» سپری شده است. 26 دوره یعنی 26 سال. 26 سال است که با هدف تاکید بر اهمیت کتابخوانی در کشور، هفته کتاب و بسیاری برنامههای مرتبط دیگر برگزار میشود و درباره اهمیت این موضوع در کشور صحبت میشود، از مسئولان مختلف و کارشناسان گرفته تا خبرگزاریها و رسانهها، همه و همه میگویند کتاب خوب است، کتاب بخوانید، کودکانتان را به کتاب خواندن عادت دهید و … اما چقدر از این حرفها و شعارها عملی شده، تا چه اندازه حال خوش خواندن در مردم ایجاد شده است، آمار کتابخوانی چه تفاوتی کرده، چقدر از بچهها از دوره کودکی با کتاب خواندن مانوس شدهاند و بسیاری پرسشهای دیگر که ذهنم را به خود مشغول کرده است. براین اساس به سراغ فرهاد حسنزاده رفتیم، تا با او گپوگفتی داشته باشیم در این زمینه.
فرهاد حسنزاده از نویسندگان نامآشنای ادبیات کودک و نوجوان است که نامش یادآور آثاری همچون «ماشو در مه»، «هستی»، «زیبا صدایم کن»، «این وبلاگ واگذار میشود» و «کوتی کوتی» است. نویسندهای که به عنوان نامزد نهایی جایزه هانس کریستین اندرسن انتخاب شد و توانست لوح یادبود این جایزه را دریافت کند. فرهاد حسنزاده فقط یک نویسنده نیست، او سالهای زیادی از عمرش را صرف معاشرت با کودکان و نوجوانانی کرده که مخاطبان اصلی آثارش هستند. سالها حضورش در برنامه دوپنجره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، حضور در مدارس و برگزاری کارگاههای آموزش داستاننویسی، نمونه کوچکی از فعالیتهای اوست. در ادامه گفتوگوی مرا با این نویسنده نام آشنا میخوانید.
شما از نویسندگان مطرح در حوزه کودک و نوجوان هستید که اغلب مخاطبان شما را میشناسند، چگونه با بچهها ارتباط برقرار میکنید؟
معمولا در برنامههای «دوپنجره» کانون پرورش فکری با بچهها رودررو بودهام و به پرسشهای آنها پاسخ دادهام. تعدادی کلاس داستاننویسی هم داشتهام که باحضور کودکان و نوجوانان علاقهمند برگزار شده است. در هفتهنامه دوچرخه هم ارتباط قوی و موثری با بچهها داشتم. علاوه براین حضور پررنگی هم در مدارس داشتهام.
مدارس دولتی یا غیردولتی؟
هم مدارس دولتی و هم مدارس غیرانتفاعی. البته چون مدیران مدارس دولتی محافظه کاری و سختگیری میکنند، حضور نویسندگان در این مدارس کمرنگ است اما معلمان خوبی هم که دغدغه کتابخوانی داشتهاند در این مدارس حضور دارند که مدیران را راضی کردند تا جلساتی با حضور نویسندهها برگزار شود.
برخورد بچهها در این جلسات با شما چگونه است؟
برخورد بچهها بستگی به مربی کتابخوانی و معلمی دارد که با بچهها ارتباط دارند. اگر بچهها از قبل کتاب موردنظر را بخوانند، میتوانند در این جلسات اظهار نظرهای موثری کنند، در غیر اینصورت معمولا بچهها از نویسنده سوالات کلیشهای میپرسند.
باتوجه به اینکه شما در کارگاهها و جلسات مختلف ارتباط زیادی با بچهها دارید، آیا حال خوش خواندن در بین کودکان و نوجوانان ما وجود دارد؟
به نظر من حال خوش خواندن در بین بچهها وجود ندارد و باید آن را بهوجود آوریم. وقتی خواندن کتاب به بهانههای مختلف مثلا کتاب گران است یا بچهها درس دارند یا افزایش بازیهای کامپوتری از برنامههای روزانه زندگی حذف میشود، نشاندهنده موضوعی است که به غلط در جامعه ما جا افتاده است و آن هم این است که کتاب خواندن کار اضافهای است. درحالیکه اگر کودکان و نوجوانان اهمیت کتابخوانی را درک کنند و به فواید آن پی ببرند، خودبهخود به سوی کتابخوانی پیش میروند.
چگونه این درک و فهم را در بچهها ایجاد کنیم؟
چند نهاد وجود دارند که در ایجاد این درک و فهم و کلا حال خوش خواندن تاثیر دارند. اولین نهاد، خانوادهها هستند. وقتی بچهها ببینند که والدینشان بخشی از اوقات خود را صرف کتاب خواندن میکنند یا در خانه وقتی را به خواندن گروهی و دستهجمعی اختصاص میدهند. نهاد بعدی که در این زمینه موثر است مدرسه و آموزش و پرورش است که باید کتابخوانی را جدی بگیرند و کتابخانههای مدارس را احیا کنند اما نباید کتاب خواندن را به عنوان تکلیف ارائه کنند، این کار باید با ترفندهایی مانند شعر و بازی و نمایش و موسیقی همراه باشد. همچنین رسانههای جمعی که بچهها با آنها سروکار دارند مانند صدا و سیما باید مملو از حس خوش خواندن باشد در قالب نمایش، فیلم و مستند. باید برای بچهها جا بیافتد که کتابخوانی امری اضافی نیست بلکه بخشی از برنامههای روزانه ماست. از طرفی ناشران هم سهم زیادی برای کتابخوان کردن جامعه دارند. برخی ناشران هنوز هم براساس همان روشهای سنتی رفتار میکنند، وارد فضای مجازی نمیشوند و تحرکی در این زمینه ندارند درحالیکه وقتی میبینیم همه بچهها گوشی موبایل دارند و به این فضا دسترسی دارند، آنها هم باید ویترینشان را به این فضا گسترش دهند. امروزه دیگر ویترین شامل تمام دنیای مجازی است و دیگر معنای گذشته که محدود میشد به یک مغازه را ندارد و ناشران باید با استفاده از روشهای جدید علاوه بر تبلیغ آثارشان، خواندن را هم ترویج کنند.
نهادهای مدنی و خودجوش در این زمینه چه تاثیری داشتهاند و چقدر در ایجاد حال خوش خواندن موثر بودهاند؟
نهادهای مدنی هم در طول سالهای گذشته حرکتهایی در این زمینه انجام دادهاند، ولی در مقیاس جمعیت بالای 20 میلیون کودک و نوجوان و جوان موجود در کشور، حرکتها کند و آهسته است. شایسته است نهادهای مدنی که با دغدغه کتاب و کتابخوانی به شکل جزیرهای درحال فعالیت هستند، بهم بپیوندند و حمایت شوند، اینگونه، تاثیرات بهتر و بیشتری دارند. البته تا حدودی جام باشگاههای کتابخوانی الان این کار را انجام میدهد و نهادهای مرتبط با کتابخوانی را شناسایی میکند و در یک شبکه قرار میدهد و برایشان برنامه کتابخوانی میگذارد ولی فکر میکنم همه نهادها به این شبکه متصل نشدهاند. این کار باعث میشود از تجربیات هم استفاده کنند و دوباره کاری نکنند.
نویسندگان به عنوان خالقان آثار، در ایجاد حال خوش خواندن چه نقشی دارند؟
نویسندگان وقتی اثری خوب خلق کنند که برای کتاب خواندن جذاب باشد اولین کلید را در این زمینه میزنند. وقتی هم که اثر منتشر میشود اگر نویسندگان در بین مخاطبانشان حضور داشته باشند، میتوانند تا حدی این پازل را تکمیل کنند و علاوه بر کتابخوانی، بچهها را به نوشتن هم تشویق کنند و حال خوش نوشتن را در کنار حال خوش خواندن در بچهها ایجاد کنند.
به نظر شما نویسندگان کشورمان چقدر در این کار موفق بودهاند؟
چشمانداز کلی از این مساله ندارم. اما فکر میکنم در این زمینه خوب عمل نکردهایم و فاصله داریم. حال خوش خواندن یک شعار نیست و نیازمند ایجاد زمینهها و زیرساختهایی برای حضور بیشتر نویسندگان در مدارس هستیم. البته در بعضی مدارس ابتکاراتی دیدهام که در ایجاد حال خوش خواندن موثر است مثلا در یکی از مدارس کلاس درس را تبدیل به یک مینی کافی شاپ کرده بودند و در کلاس، پیشخوان و تعدادی صندلی گذاشته بودند و بچهها مینشستند و درباره کتاب بحث میکردند. همچنین مدرسهای بود که هرسال جشنواره کتاب برتر برگزار میکند و تعدادی کتاب وجود دارد که بچهها میخوانند و کتاب برتر را مشخص میکنند و در جلسهای با حضور نویسنده کتاب از او تقدیر میشود.
شما در سایر کشورها حضور داشتهاید و از کتابخانهها، نمایشگاههای کتاب و … بازدید کردهاید، از فضای حاکم در آنجا و اینکه با چه روشهایی توانستهاند حال خوش خواندن را در بین بچهها ایجاد کنند، بگویید.
اخیرا ارمنستان بودم. در آنجا کتابخانهای وجود دارد که حدود 85 سال قدمت دارد و هرروز چند گروهاز بچهها را از مدارس به این کتابخانه میآورند. در این کتابخانه با حضور نویسندهها برای بچهها قصهخوانی، نمایش و برنامههایی اجرا میشود که به کتاب خواندن علاقهمند شوند. از سویی این حضور همیشگی است و منحصر به مناسبتهای خاص مانند هفته کتاب نیست و این مساله خیلی مهم است. همچنین وقتی در نمایشگاههای خارجی شرکت میکنم میبینم افرادی با لباس شخصیتهای داستانهای مورد علاقه بچهها حضور دارند و نمایش اجرا میکنند و این کمک میکند به ایجاد حال خوش خواندن.
چگونه میتوانیم حال خوش خواندن را در بچههای ایرانی ایجاد کنیم؟
باید چنین فضا و کتابخانهای در ایران وجود داشته باشد و چنین برنامهای هم در دستور کار آموزش و پرورش باشد و نویسندگان هم طبق برنامه برای دیدار با بچهها در کتابخانه دعوت شوند تا در بین مخاطبان باشند. اما اینکه نویسندگان در مناسبتهایی مانند هفته کتاب معمولا به مدارس دعوت میشوند و برنامههایی برای آنها میگذارند و این برنامهها صرفا منحصر به هفته کتاب شود، یا محدود به تهران شود، خوب نیست. باید با شناخت از دنیای کودکان و نوجوانان که همه چیز را از دریچه بازی و شادی میبینند، حال خوش خواندن را در آنها ایجاد کنیم. مثلا با اجرای برنامههای نقالی و قصهگویی که جزء سنتهای خودمان است، میتوانیم این حس را تداوم میبخشیم.
حال خوش خواندن را با مطالعه چه کتابی تجربه کردهاید؟
کتاب «صدسال تنهایی» را در سن نوجوانی خواندم، فضای رئالیسم جادویی این کتاب، حس خوبی به من داد. کتاب دیگری هم به عنوان «ماجرای عجیب سگی در شب» را بعدا خواندم که حال خوبی به من داد به خاطر شخصیت متفاوت این رمان که دچار سندرم بود و همه جا با من بود و او را حس میکردم بااینکه از نظر فرهنگی متفاوت بودیم.
اگر بخواهید نوجوانی را راهنمایی کنید که بتواند حال خوش خواندن را تجربه کند چه توصیهای به او میکنید؟
میگویم «کتاب نخوان که چیزی یاد بگیری کتاب بخوان که چیزهای بد را فراموش کنی، به سفر بروی و به لحظه حال برسی».