بچهها غافلگیرم کردند. بچهها کارشان همین است، غافلگیری بزرگترها.
در حالی که به لطف مدیران بیتدبیر جشنوارههای کتاب و رسانههای کودک و نوجوان یکی یکی بیصدا و خاموش شدهاند (همانطور که دریاچهها و رودخانهها به مدد امثال همین مدیران خشکانده شدهاند) جشنوارهای را میشناسم که همهی ارکانش مبتنی بر کار داوطلبانه است و چند نیکوکار و موسسهی مردمی حامی آن هستند. داوران این جشنواره نیز جملگی دختران نوجوانی هستند که شیفتهی کتاب هستند و بدون شک از من بیشتر کتاب خواندهاند.
حالا، امسال در دوازدهمین جشنواره کتاب مهر، داوران نوجوان این جشنواره یکی از کتابهای مرا انتخاب کردهاند. کتابی که قید نوجوان بر جلد خود ندارد اما بچهها به دلیل خاطره خوبی که از رمانهای دیگرم داشتند، آن را خواندند، نقد کردند و به آن امتیاز دادند. رمان «قطار جک لندن» نه دغدغهی نوجوانان امروز را دارد و نه به قصد و نیت آنها نوشته شده، نه حتی شخصیت اصلی آن نوجوان است. قطار جکلندن روایتگر تحولات اجتماعی، سیاسی و تاریخی سالهای پس از انقلاب با محوریت خانواده است، آغشته به طنزها و تلخیها و ناکامیها.
به بچهها آفرین میگویم که فارغ از مرزیندیهای رایج متاع خودشان را میجویند. بچههایی که ما را بزرگ میکنند، بچههایی که ما را تحمل و به راه راست هدایت میکنند.