خانم هماهنگی فرهنگی: میخواهیم شما را دعوت کنیم با بچههای فرهنگسرا حرف بزنید.
من: باشه. (و بعد حرف قرارمدار و هماهنگی و اینا)
خانم هماهنگی فرهنگی: آخرین کتابتون چیه که واسه بچهها بخریم و اونا با شما حرف بزنن؟
من: کتاب «پیتیکو پیتیکو » مناسبه.
خانم هماهنگی فرهنگی: چی؟
من: «پیتیکو پیتیکو». مجموعه سه تا داستانه. اخیرا هم برگزیده کتاب سال شده.
خانم هماهنگی فرهنگی: چی؟
من: درست شنیدید. پی… تی… کو… پی… تی… کو… یه جور صدای پای اسبه.
خانم موردنظر: ببخشیدا. نمیشه یه کتاب دیگه بگین؟ آخه این اسمش یه جوریه. ممکنه مدیرمون موافقت نکنه. مدیرا رو که میشناسین؟
من: بله. سالهاست مدیران را میشناسم. سالهاست …
فکر من: دلمون خوشه نشستیم کلی واسه اسم کتاب فکر کردیم. اسمی که کودک پسند باشه.
فکر خانم هماهنگی فرهنگی: مرده شورتو ببرن با این اسم کتابت. نویسنده هم نویسندههای قدیم.