شنگل و منگل و چنگل (مجموعه ۴ جلدی)
◊داستان کودک
◊تصویرگر: فاطمه خسرویان
◊چاپ اول: ۱۳۹۹
◊چاپ دوم: ۱۴۰۳
◊ناشر: کتابهای نردبان (انتشارات علمی فرهنگی)
سرزمین ما با قصهها و داستانها عجین شده است. قصههای شفاهی و قصههای مکتوب. قصههایی که چندین نسل را همراه خود کرده و ذهن و روانشان را به تسخیر در آورده است. یکی از قصههای عامیانه افسانهی «بزک زنگولهپا» یا «شنگل و منگل و حبهی انگور» است که در مناطق مختلف ایران با گویشهای گوناگونی روایت شده.
داستانهای این مجموعه با الهام از این قصهی آشنا نوشته و با زندگی کودکان امروز پیوند خورده است. در نگاه نویسنده کودکان امروز بیشباهت به بزکبزکهای آن قصه نیستند. بچههایی که اغلب با جای خالی پدرها و مادرها مواجهاند و در تنهاییِ خانههای کنسروی مجتمعهای مسکونی با خطرهایی مواجهاند. گرگها و فریبها و تهدیدها. اما آیا کودکان امروز یا همان بزبزکها میتوانند از جان شیرین خود دفاع کنند؟
گوریل ترسناک در راهپله
توی این کتاب یک گرگ است و سهتا وروجک. تو هم اگر بیایی میشوند چهارتا وروجک و یک گرگ. آن وقت قاطی داستان میشوی و میفهمی اگر یک وقت گرگی چیزی خواست تو را هاپولی کند، چه کار کنی.
کجا را باید سم بزنم؟
اگر یک روز پستچی آمد و گفت شما دعوت هستید به یک مهمانی که آنجا میتوانید نوشابهی گازدار و انرژیدار و سوسیس بزغاله بخورید، حرفش را باور میکنید؟
طوطی روی خرپشته
از وقتی آیفون تصویری آمده، هم کار گرگها سخت شده، هم کار نویسندهها، ولی خب، گرگها صدتا بهانهی باحال جور میکنند که داستان هیجان داشته باشد. مثل همین آقاگرگهی خودمان که میگوید طوطیاش رفته بالا خرپشته.
گرگ بدجنس دوستداشتنی
تا به حال خودتان را جای یک گرگ گذاشتهاید؟ تا به حال به یک گرگ بدجنس ترسناک بیرحم وحشی گفتهاید سلام گرگ خاکستری مهربان دوست داشتنی! نگفتهاید خب معلوم است که تا به حال خودتان را جای هیچ گرگی نگذاشتهاید.
دوران بیدرمانی و همهگیری کرونا بود و من بایستی برای عکسبرداری پزشکی میرفتم. مرکزش دو کوچه پایینتر از خانهمان بود. قرار شد یک بار بروم نوبت بگیرم و وقت نوبت، همسرم از سر کار بیاید پیش بچهها توی خانه. برای نوبتگرفتن که میرفتم، دختر ۶سالهام را گذاشتم خانه. یکبار دیگر هم مجبور شده بودم نیم ساعتی تنها بگذارمش و اینبار بزرگتر شده بود کمی. قبل از بیرون رفتن، تأکید کردم که «اصلا کاری به آیفون و زنگ در نداشته باش و درو روی هیچکس باز نکن» اونم یک باشه محکم گفت و من و کوچولو رفتیم بیرون.
? نیمساعت بعد رسیدم خانه. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که دیدم پدرش هراسان (اولین بار بود وصف این کلمه را میدیدم) از در آمد تو! بعد از چند نفس عمیق و آرام کردن، تعریف کرد که چیشده: ده دقیقه بعد از رفتن من، آقای پدر زنگ میزند خانه که ببیند اوضاع چطور است. دخترخانوم هم تعریف میکند که «بله! یکنفر هی پشتسر هم زنگ آیفون را میزد، من هم جواب دادم؛ گفت همسایه پایینی است و من هم درِ پایین را باز کردم!» شوهرم میگفت اصلا نفهمیدم چطور خودم را انداختم توی ماشین و رانندگی کردم تا خانه! همهاش میگفتم حتما تا الان دزدیدهاند بچه را!
من هم این وسط واقعا بهتزده بودم، ازش پرسیدم «بعد از این همه تأکید من، باز کردی؟» صاف و صادق برگشت گفت: «خب هی زنگ میزد، نمیشد بذارم پشت در بمونه!»
?آن روز، یک شوک شناختی بِهم وارد شد:«اینکه «فهمیدم گفتنهای» بچه با آنچه که تو فکر میکنی فهمیده خیلی فرق دارد!»
همان موقع، مثل همیشه و به عنوان اولین راهحل، گشتم ببینم در این زمینه، چه کتابهایی پیدا میشود که دیدم نویسنده محترم آقای #فرهاد_حسن_زاده، بهتازگی یک مجموعه چهار جلدی نوشتهاند درباره «ماجراهای شنگل و منگل و چنگل» (چاپ اول سال ۹۹)؛ در واقع در بستر ابرداستان شنگول و منگول، اومدند شخصیتپردازی کردند و بهزبان امروزی و طنز و غیرمستقیم، نکات خودمراقبتی را توی دل داستانها قرار دادند. من این دو جلد را خریدم. بعد از خوندنش، «طوطی روی خرپشته» شده اسم رمزمان برای اشاره کردن به اینکه گول نخور و در رو روی کسی باز نکن! ?
✅خلاصه آنکه کتابِ خوب، معجزه میکند. این مجموعه هم از جمله کتابهای خوب است. نشر نردبان برای کودکان ۶ تا ۸ سال