این روزهای کرونایی هم خواهد گذشت و جزیی از خاطره و حافظه تاریخی ملت ما خواهد شد. اما همانطور که زندگی قصد ایستادن و تماشای اندوه ما را ندارد، از آنجایی که بهترین شیوه برای مبارزه با گیرودار بیماریهای واگیردار که اگر خودشان ما را نکشد ترس از آنها دامن ما را خواهد گرفت مدیریت ذهن و روان است. در این میان هرکس به شیوهای سپر دفاعی برای خود میسازد.
و من در این روزهای خانهنشینی سرگرم بازنویسی و شایدم «نازنویسی» دو کتابی هستم که زمانی برای خودشان بروبیایی داشتند و جزو حافظهی تاریخی بچههای کتابخوان ما بوده و هستند. داشتم فکر میکردم زمانی که هنوز کتابهای تصویری طنز خارجی مثل «خانه درختی» و «تام گیتس» و… پایشان به دنیای نشر باز نشده بود، من سه کتاب داشتم اما چندان که باید و شاید دیده نشدند. البته از نظر منتقدان و داوران و کارشناسان دیده نشدند وگرنه بچهها با آنها کلی خاطره دارند. این کتابها که دوتای آنها «همشاگردی- جلد یک و دو» و سومی «لطیفههای ورپریده» نام دارد، حاصل جمعآوری و بازنویسی طنزهایی بود که سه سال در مجله کیهان بچههای دههی هفتاد چاپ میشد. این کتابها منظومه یا کشکولی بود از قالبهای متنوع ادبیات مثل شعر و داستان و فکاهه و شوخی با ضربالمثلها و بازیهای زبانی و … در آن سالها بچهها تشنهی طنز بودند و نویسندگان در طنزنویسی جدی نبودند. من ادعایی در این حوزه نداشته و ندارم. هرچه بود تجربه بود و آزمون در راهی ناشناخته. بگذریم که بعدها فهمیدم نوشتههایم از تکنیکهای طنزنویسی شناخته شده برخوردار بودهاند. بعدها که چند پایاننامه و مقاله دانشگاهی به کالبدشکافی این کتابها پرداختند و از نظر علمی بررسیشان کردند.
کتابهای مذکور در اواخر دههی هفتاد منتشر شدند و تاکنون نزدیک به سی چاپ (حدود هفتاد هزار نسخه) خورده و به دست مخاطبان رسیده است. سال پیش با نگاهی به «همشاگردی»ها به این نتیجه رسیدم که بسیاری از مطالب آن به دلیل پرداختن به مسایل اجتماعی و انتقادی روز خودشان مناسب بچههای امروز نیست و یک جورهایی تاریخ مصرفشان گذشته است. به این نتیجه رسیدم که با پالایش و حذف برخی از مطالب کهنه و بازنویسی تکههایی که عمومیتر هستند شکل بهتری پیدا خواهند کرد. طنزنویسی برای کودکان و نوجوانان یکی از سختترین خلقهای روزگار ماست. به نظرم صرفنظر از محدودیتها و ضعفهایی که ممکن است در این ژانر باشد، از نظر محتوایی و زبانی پیوند لطیفی با فرهنگ عامه خواهند داشت. بچهها با شناخت ذخایر زبان و ادبیات خود مانند ضربالمثلها و اصطلاحات و همچنین نوشتههای انتقادآمیز مبتنی بر نیش و کنایه با لایههای پنهان فرهنگ سرزمین خود آشنا خواهند شد. آنها میآموزند که میتوانند با استفاده از زبان طنز انتقاد کنند و به طرح خواستههایشان بپردازند. میآموزند که تابوها و خرافات و سنتهای غلط را انسانها خلق کردهاند و یکی از شیوههای موثر در شکستن باورهای رسوبی، داشتن نگرش و نگارش طنزآمیز است.
سلام اقای فرهاد حسن زاده من کاوه مرسلی هستم ۲۰ ساله من عاشق این کتاب و کتاب سمندر شما هستم ایا این ها پی دی اف ندارند چون میخوام دوباره بخونمشون