بستني سيب با مغزپسته فراوان
يادداشتي بر كتاب كنار درياچه نيمكت هفتم
● فريبا ديندار
دوتا از دلخوشی های من توی دنیا بستنی خوردن و کتاب خواندن هستند. حتما با خودت می گویی بستنی خوردن چه ربطی به کتاب خواندن دارد؟ من می گویم خیلی ربط دارد. کتاب خواندن برای من، مثل بستنی خوردن می ماند. صفحات را ورق زدن و مزه کردن کلمات زیر زبانم و نوچ شدن ذهنم از شیرینی داستان. بعد هم که داستان به آخر می رسد، کتاب شبیه ظرف خالی بستنی می شود که حسرت ِلذت دوباره را در آدم زنده می کند.
بعضی از کتاب ها هستند که انقدر خوشمزه اند، مزه شان زیر زبان آدم می ماند و هی دلت می خواهد دوباره و سه باره کلمات را مزه مزه کنی و در دنیا قصه ها غوطهور شوی.
“کنار دریاچه، نیمکت هفتم” با آن جلد سبز رنگش مزه بستنی سیب با مغز پسته فراوان می دهد. کتاب خوشمزه ای که خواندنش خیلی زود تمام می شود و مزه کلمات برای همیشه زیر زبانت می ماند.