مرتضی حاتمی/نویسنده و عضو تحریریهی مجله کیهان بچهها
«رمانی که جزئی ناشناخته را کشف نکند، غیراخلاقی است. شناخت، یگانه اخلاق رمان است.» ((هرمان بروخ))
۳۰ سال بعد از انتشار «اولین داستان با موضوع و محور جنگ شهرها با عنوان «حملهی هوایی» در سال ۱۳۵۹» ۱ ادبیات دفاع مقدس و پایداری متولد شد و تاکنون ادامه داشته و البته دچار فراز و فرود و تغییر و تحولات بسیاری شده است.
همکاران خوب و فعال ما در مدیریت کانون پرورش فکری استان تهران در آبان ماه سال۱۳۹۱، بعد از گردآوری نظرات مخاطبان، بهترین و پرخوانندهترین رمان نوجوان امروز را بررسی و انتخاب کردند و رمان ((هستی)) به عنوان پر مخاطبترین رمان از نگاه مخاطبان نوجوان تهرانی برگزیده شد.
نیم نگاهی به نویسنده
فرهاد حسنزاده متولد ۲۰/۱/۴۱ آبادان است. تمام حوزهی نوشتن را تجربه کرده است. اولین کتابش (ماجرای روباه و زنبور) و دومین آن را هم در شیراز از سوی انتشارات ((راه گشا)) منتشر کرده. از آن زمان تا به حال با مطبوعات کودک و نوجوان همکاری دارد. در سیزده سالگی در یکی از کتاب خانههای کانون استعداد نویسندگیاش شکوفا میشود. بعدها به پیش نهاد امیرحسین فردی، مدیر مسوول هفته نامهی کیهان بچهها صفحهی طنز را دراین مجله در سال ۷۳ راه اندازی میکند. گاهی شعر میگوید. فیلم نامه مینویسد و جوایز زیادی هم برای آثارش به دست آورده که مهمترین آنها جایزهی ((ماه طلایی)) انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است. ایشان عضو تحریریه و دبیر بخش جزیره و دوخرچه نشریه ((دوچرخه)) است که پنج شنبهها در ضمیمهی روزنامهی همشهری منتشر میشود.
تا به حال بیش از ۸۰ عنوان کتاب در قالبهای داستان کوتاه، رمان، نمایش نامه، داستان زندگی و… برای مخاطبان کودک و نوجوان و بزرگ سال نوشته است. ایشان در مصاحبهای گفته: ((نوشتن حد و مرز ندارد. برای من نوشتن برای این سه نسل (کودک، نوجوان و بزرگ سالان) اصلاً دشوار نیست.)) و الان با خانوادهاش در تهران زندگی میکند.
● دربارهی کتاب
رمان هستی در سال ۸۹ در تیراژ عالی۱۵هزار جلد ودر ۲۶۴ صفحه وبه قیمت مناسب دو هزار و هشت صد تومان در مراکز فرهنگی هنری سراسر کشور و هم چنین مراکز فروش و توزیع محصولات فرهنگی، هنری کانون قابل دسترسی است.
● عنوان اثر (Name)
نویسنده عنوان شخصیت اصلی رمانش را به عنوان اسم اثر انتخاب کرده و راحتترین و بیدردسرترین اقدام انجام داده زیاد ذهنش را درگیر نکرده و احتمالاً، عنوان را از همان ابتدای نوشتن رمان انتخاب کرده است.
هستی، عنوان قشنگی است. ضمن ماندگاری در ذهن مخاطب؛ بر کل کتاب و محتوای اثر نیز احاطه دارد. تنها این سؤال در ذهن به وجود میآید که اگر حوادث رمان در دههی ۶۰ و زمان جنگ رخ داده، آیا انتخاب این اسم منطقی بوده و تناسب داشته؟ بیشک پذیرش نام «هستی» برای دختران دههی شصت آن هم در شهر آبادان، کمی سخت است. در مناطق دیگر (کردنشین غرب کشور) که بررسی کردهام، عنوانهای دیگر به دست آمده واگر این مساله را تعمیم ندهم، باور این عنوان برای نوجوانان دختر در دههی شصت اندکی دیر باور است. میتوان گفت، عنوان رمان «تازه» و «کم تجربه» و «کم تناسب» از نظر ارتباط وتناسب زمانی است و یا شاید واقعاً در دههی شصت نام ((هستی)) در آبادان متولد شده؟
هستی نام زیبایی است که میتواند به راحتی در ذهن مخاطب ثبت شود. ضمناً این عنوان، ایهام دارد و بر دو مبنا به کار میرود:
۱- نامی دخترانه
۲- جهان و هستی و آفرینش
● تعهد (Commitment) نویسنده
«ما برای خواندن این قصهی عشق به خاک / خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم» نادر ابراهیمی
اینکه توجه به رسالت قلم و پای بندی به اصولی که نویسنده به آنها معتقد است و بر بودن و انعکاس و انتشار آنها تأکید دارد، نکته مهمی است. فرهاد حسنزاده با پای بندی به سرزمین و عشق به آب و خاک اجدادی و نشان دادن صحنههایی واقعی و ملموس از واقعهی اجتماعی نه چندان خوشایند؛ جنگ و پایداری، در رمان هستی متجلی کرده است. هستی، نهایت تعهد و پای بندی نویسنده به باوری اجتماعی و درونی است که آن را به شخصیت اول رمانش (هستی) منتقل کرده است. آنچه که اهمیت دارد، تلاش و همت و زحمت «۶ ماههی نویسنده در کنج انباری یک انتشارات» است که با ((هستی))، عزت نام گرفته است. نویسنده در مقابل مباحث اجتماعی ملی که به نوعی کل کشور را در برگرفته، بیتفاوت نبوده است واین اتفاق ارزنده ومهمی برای نویسنده وخواننده ومنتقد ودر نهایت ادبیات داستانی معاصراست.
«ادبیات دفاع مقدس را، از یک نگاه، میتوان برای هر نوع بینش و دیدگاه حاکم بر آنها به سه دستهی کلی متعهد، نامتعهد و خنثی تقسیم کرد. (در مسیر تندباد ص ۱۵) ۲
فرهاد حسنزاده، در نوشتن رمان هستی، خود را متعهد نشان داده است و دغدغهها، دردها، سختیها، مشکلات، شادیها، دربه دریها و … را احترام به همهی اندیشهها و دنیای شخصیتهای رمانش، بیان کرده و وظیفهاش را نسبت به آوارگان و جنگ زدگان به خوبی ایفا کرده است و به عنوان نویسندهای متعهد، دین و وظیفهی خود را نسبت به ادبیات دفاع مقدس و پایداری ادا کرده و آخر اینکه: «همهی ما مینویسیم و میخوانیم تا ادمهای گوناگونی بتوانند در کنار هم و با هم بر این کرهی کوچک، اما هنوز زیبا زندگی کنند.» ۳
● شروع داستان
نویسندهای که تمام زحماتش را با نام «هستی» در امور انتشارات کانون برای مخاطبان نوجوان و حتی بزرگ سالان منتشر نموده، بیشک، آن قدر هوشمندانه آغاز رمان دویست و شصت و دو صفحه ایاش را خوب، گیرا و اثرگذار شروع میکند که خواننده تا پایان رمان را یک نفس بخواند و کتاب را زمین نگذارد:
«دستم شکسته بود. دست شکستهام توی گچ بود و از گردنم آویزان. تازه درد هم میکرد. ولی جرئت جیک زدن نداشتم از ترس بابا.» ص ۱۱
شروع به گونهای است که مخاطب ابتدا تصور میکند که شخصیت و راوی رمان، پسر است. اما در ادامه متوجه میشود که، نه … شخصیت یک دختر است:
«از مسخره بازیهای دخترانه بدم میآمد. از خاله بازی و مامان بازی حالم به هم میخورد…» صفحه ۱۲
شروع داستان، آغاز راهی است که مخاطب را تا رسیدن به انتها، تشویق میکند و حرکت میدهد… راهی که حسنزاده انتخاب کرده، از انرژی و انگیزه برای حرکت کردن و قدم زدن تا رسیدن به انتهای رمان لبریز است.
● هویت نوجوانی در هستی
در رمان هستی، غالب توجه به هویتی است که هستی، شخصیت اصلی رمان، آن را نمیپذیرد وبه نوعی از آن فرار میکند. شخصیتی که دوست دارد پسر باشد و کارهای پسرانه انجام دهد. نمیخواهد مثل دخترهای هم سن و سالش باشد. تازه آرزو دارد که وقتی بزرگ شد، دروازهبان تیم صنعت نفت آبادان باشد! هویت هستی، دوری او از خودش است و نویسنده هم، هوشمندانه و با طنزی تلخ، این هویت گریزی را بررسی کرده و نشان داده است. هویت گریزی و جریان هویتشناسی و توجه به ماهیت و چیستی افراد، مباحث مهم دورهی نوجوانی است که حسنزاده روی نقطهی مهمی دست گذاشته است.
هستی میتواند نماد نوجوانانی باشد که از «خود بودن» خسته شدهاند و میخواهند «خودشان نباشند». بحران هویت، نکتهی بسیار مهم و اساسی روانی و رفتاری در نوجوانان است. هستی، شرایط نامطلوبی هم دوری پدرش از او و رفتارهای ناخوشایند پدر با او، بحران هویتش را تشدید میکند.
«…بابا؟ کدوم بابا؟ ایی که بابای مو نیست» و یا «یه روز میرم. حالا با کشتی یا بیکشتی» صفحه ۱۳۴
اما در ادامهی رو به پایان اتفاقهای خوبی رخ میدهد.
● راوی (Narrator)
«هستی» دختر نوجوان، رمان را روایت میکند. راوی دانای کل است که بر تمام سطرها و بخشهای رمان، تسلط دارد. حضورش پررنگ، اثرگذار و جذاب است. بار روایت را انصافاً خوب به دوش گرفته و پیش برده است. هستی، رفتارهایی از خود بروز میدهد که نویسنده از او خواسته. او در حد توان مقدور و با شروعی زیبا، رمان را پیش میبرد:
«دستم شکسته بود. دست شکستهام توی گچ بود و از گردنم آویزان. تازه درد هم میکرد. ولی جرئت جیک زدن نداشتم از ترس بابا.» صفحه ۱۱
و البته اینکه پایان داستان را هم با استحکام و قدرت رقم میزند:
«مشتم با لرزشی گنگ باز شد. یک ماهی کوچک بود. یک ماهی تراشیده شده از هستهی خرما و به رنگ هستهی خرما. صیقلی و سوهان خورده. قشنگ. روی تنهی ماهی با خط قشنگی نوشته شده بود: «هستی». صفحه ۲۶۱ و ۲۶۲
● شخصیت اصلی (Protagonist)
شهریار مندنی بور نویسنده و مؤلف کتاب وزین «کتاب ارواح شهرزاد» سازهها، شگردها و فرمهای داستان نو ۴در صفحهی ۷۲۲ این گونه مینویسد:
«شخصیتهای داستان ایرانی، معمولاً بر منش از قبل مشخص شدهشان، بیش از حد پایداری و اصرار دارند و به همین دلیل هم آنها را میتوان شخصیتهای ساده یا مخلوط به حساب آورد.» شخصیت اصلی کتاب، هستی است. او فردی است که دارای ویژگیهای رفتاری متفاوت متغیر وغیر قابل پیش بینی است. او در دنیایی متفاوت و با دیدگاهی متغیر زندگی میکند. رفتارهای نوجوانانهاش از همان جسارتهای معمول و تضادهای اندیشه ایاش جاری است. شخصیتی به ظاهر ساده اما با باطنی پیچیده.
● طنز (Sative) در آثار حسنزاده و رمان هستی
فرهاد حسنزاده در بیشتر آثارش از عنصر طنز بسیار استفاده میکند. هستی نیز به عنوان رمانی که لایههای عمیق طنز بسیار در آنجاری است. آمیختن محتوای جدی و ادبیات دفاع مقدس و پایداری با طنز، اتفاق خوبی است. در دنیای مطالعاتی مخاطبان نوجوان، میدانیم با تحمیل جنگ از سوی کشور عراق برکشور عزیزمان، با ویرانی، اضطراب، وحشت، مرگ، آوارگی، مهاجرت، جنگ زدگی، بوی تند باروت و آژیرهای سفید، قرمز و زرد و دهها واژه و اصطلاح جنگی دیگر همراه شد و هم زمان با این واقعهی پر تنش اجتماعی، ادبیات دفاع مقدس و پایداری متولد شد و آثار زیادی در همین راستا در قالبهای داستان، شعر، زندگی نامه داستانی، خاطره نویسی و … تولید و به کتاب تاریخ ادبیات معاصر ایران اضافه شد.
فرهاد حسنزاده، به عنوان نویسندهای که حضوری فعال و جدی و پرکار در عرصهی خلق و آفرینش داستانهای کودک و نوجوان داشته و کتابهای پرخوانندهای را هم منتشر کرده است. او در برههای از زمان، جنگ را در زادگاهش تجربه کرده و دیده. تعهدی (Commitment) را در اندیشه و توان نوشتاریاش، در قالب رمان هستی نشان داده و عشق به وطن و آب و خاک اجدادی و ثبت لحظههایی ارجمند از واقعهی بمباران شهرها و آوارگی و دربه دری هم وطنان در اولویت قرار داده است.
((به تعبیر خود او (حسنزاده) از معدود نویسندگان کودک ونوجوان بوده که مهاجرت ناشی از جنگ را تجربه کرده است. برای او کهزادهی آبادان است محاصرهی این شهر پدیدهای است که نویسنده را به اجبار از نخستین بستر اجتماعی خود جدا میکند. جایی که خاطرات دوران کودکی و نوجوانی خود را وامدار آن بوده است.)) ۵
او رمان هستی را بر اساس برخی تجربیات و واقعیات اجتماعی و تمرکز بر شخصیت نوجوان اثر با چاشنی متعدد طنز و خنده نوشته است. هستی، ماهیتی دفاع مقدسی دارد. جنگ در ذات خود، بار معنای سرد، خشن، تخریبی و منفی دارد. در ذهن و ذائقهی مخاطبان کودک و نوجوان، اثری نامطلوب دارد، مگر آنکه نویسنده و آفرینش گر، با به کارگیری چاشنیهای اثر بخش، شیرین و تلخی، جنگ را خواندنی، جذاب و ماندگارکند.
البته فرهاد حسنزاده، با در آمیختن چاشنی طنز به رمان هستی، خلاق و مبتکر نیست، پیشتر از او نویسندگان دیگری هم چون: داود امیریان در رمان موفق (گردان قاطرچیها)، برخی از کارهای احمدعربلو (پاتک به لحظهها) این شیوه را به کار برده و انصافاً توفیقهایی هم داشتهاند.
«این بار مگس کُش خورد تو کلهی بابا». «خاک بر سرت! تو میخوای دخترته بفرستی چوپونی؟» ص ۱۸۶
یا:
«… آب خوش از گلوت پایین نره الهی صدام حسین! خونهات خراب بشه که خونه خرابمون کردی!» ص ۴۸
و موارد دیگر…
استفاده از طنز در ادبیات دفاع مقدس و پایداری، موجب شده که مخاطبی که به احتمال زیاد دوران جنگ و دفاع مقدس را ندیده و درک نکرده، با لذت و شیرینی این وقایع، را لمس کند و بپذیرد. طنز، چاشنی مناسبی برای آرام کردن تنشها و قابل قبول کردن اتفاقها و حوادث تلخ و جان سوز در جنگ است. پردازش به ادبیات دفاع مقدس و پایداری و به کارگیری طنزی سالم و با حرمت، باعث میشود که احترام و جایگاه این نوع ادبیات حفظ شود. اگر چاشنی طنز را نمک غذای ادبیات دفاع مقدس بپنداریم، میبایست میزان کمی آن مورد توجه قرار گیرد.
سبک (Style)
حسنزاده در نوشتن رمان هستی، سبک رئالیسم (Realism) را انتخاب کرده. سبکی که میتوان به راحتی، فضا و مکان و کنشهای شخصیتها را نشان بدهد و به خواننده منتقل کند. باراصلی رمان، حادثهی جنگ تحمیلی است. حادثهای که نه از بار تخیل بهرهمند است و نه از اوهام و تصورات ذهنی. آنچه که هست اتفاق و حادثه و رخدادهایی واقعی است که شخصیتها میسازند و یا با آنها درگیر میشوند و با آن زندگی میکنند، نفس میکشند وحرکت میکنند. رمان هستی، نمیتواند در غیر از سبک رئالیسم نوشته شود. وقایع انکار ناپذیر جنگ را تنها میبایست بدون لایه پروری و طراحی واسطهها و مباحث غیرمستقیم، نشان داد وتوصیف نمود، زیرا جنگ و دفاع مقدس، نمیتواند با تخیل همراه شود.
ضمن اینکه میتوان رمان هستی را در گروه «رمان تاریخی» (Historical novell) قرار داد. با این توضیح که «رمانهای تاریخی، تقریباً صحنههای تحقق یافته دارند و بر محیط و زمینههای واقعی جریان مییابند.» ۶
دیدگاه اول شخص (First Person narrative)
انتخاب این نوع زاویه و دیدگاه باعث میشود که «خواننده احساس کند که یکی از اشخاص داستان در حال گفتوگو و نقل داستان برای اوست… خواننده وقایع داستان را – حتی اگر تا حدی غیرقابل باور شدند – باورپذیر بینگارد.» ۷
هستی با زاویهی اول شخص مفرد، روایت میشود:
«هیچ کس خانه نبود. یعنی من بودم و سهراب. بابا سرکار بود و مامان هم بیبی را برده بود درمانگاه. با سهراب بازی میکردم. خرگوشش را میانداختم بالا و میگرفتم.» ص ۱۸۱
انتخاب این نوع روایت و بردن فضا و روایت به گذشته، موجب شده که مخاطب ارتباط نزدیکتر و صمیمی تری با متن برقرار کند. معمولاً روایت داستان در زمان گذشته، فاصلهی میان شخصیتها و مخاطبان را از بین میبرد. نویسنده با انتخاب این نوع زاویه، توانسته، بر جذابیت متن بیفزاید.
انتخاب این نوع زاویهی دید، به نویسنده و راوی امکان جولان دهی بسیاری میدهد که در تمام ابعاد داستان، حضور داشته باشد، سرک بکشد و اینکه در این رمان، بهترین شیوهی نگاه و روایت، اول شخص است.
● پایان رمان (Enging)
نویسندهای که رمانش را با جذابیت و کشش شروع کرده، از او توقع میرودکه پایان رمان را با ضربهای محکم و قوی به انجام برساند. فصل آخر رمان، آرام آرام خواننده را به دنبال خود میکشاند. خواننده حالا دیگر باشخصیتها و کنشها و رفتارهای آنها آشنا و همراه شده است. نویسنده در فصل پایانی، مخاطبان را روی «جاده» قرار میدهد:
«جاده اولش شلوغ بود. راه را بلد نبودم. اما میدانستم اینجاده، جادهی آبادان است و من نباید از فرعیها بروم …» ص ۲۰۹
حسنزاده، هستی را روی «موتوری» سوار کرد و خیل بزرگی از خوانندههای آثارش را به دنبال میکشد در لایههای پر پیچ و خم رمانش حرکت میدهد بعد نوجوان مخاطب را به مقصد میرساند و در پاراگراف آخر ضربهی محکم و نهایی را وارد میکند:
«مشتم با لرزش گنگ باز شد، یک ماهی کوچک بود. یک ماهی تراشیده از هستهی خرما و به رنگ هستهی خرما. صیقلی و سوهان خورده و قشنگ. روی تنهی ماهی با خط قشنگی نوشته شده بود: «هستی» ص ۲۶۲
ماهی و هستهی خرما و عنوان حک شده هستی روی هستهی خرما، میتواند هر سه نمادهایی از آبادان و مقاومت و استحکام و عشق پدر به دخترش باشد، همان عشقی که در سطرها و صفحههای قبل رنگی متفاوت و ضدیت گونهای دارد.
در ابتدای اثر، دست هستی شکسته و در گچ بوده، اما در پایان داستان شکستگی دستش خوب میشود. «مشتش از شدت فشار درد میگیرد.» البته دیگر چپ و راستش را نویسنده مشخص نکرده است، سرانجام هستی، تحول و تغییر است، تحولی که در نهایت به مطلوبیت وتغییری نیکو میرسد.
پانویس و منبع
۱- سرشار، محمدرضا. در مسیر تندباد، بررسی ۲۰ سال ادبیات داستانی دفاع مقدس ویژهی کودکان و نوجوانان، چاپ اول، ۱۳۸۱، تهران، انتشارات پیام آزادی.
۲-همان
۳-پژوهشنامهی ادبیات کودک ونوجوان (فصل نامهی پژوهشی تحلیلی وآموزشی)، شمارهی ۳۷، سال دهم، تابستان ۱۳۸۳٫ ص: ۱۶۸
۴-ماه نامهی ادبی فرهنگی کارنامه، دورهی اول، شمارهی ششم، تیر ومردادماه ۱۳۷۸ صفحات آغازین
۵- مندنیپور، شهریار. کتاب ارواح شهرزاد، سازهها، شگردها و فرمهای داستان نو؛ چاپ دوم، تهران انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴
۶- میرصادقی، جمال. ادبیات داستانی (قصه، داستان کوتاه، رمان)، چاپ دوم، تهران، مؤسسهی فرهنگی ماهور. بیتا
۷ – مستور، مصطفی. مبانی داستان کوتاه، چاپ اول، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹
خیلی زیبا و قشنگ بود.
آدم به کلی خودش را در جریان داستان و شخصیت هاش قرار میده.
انشاالله که جناب آقای حسن زاده در تمام نوشته های دیگرشون هم همینطور موفق باشند