تابستان است هویجبستنی میچسبد. مگر نه؟
هویجبستنی که توی نمایشگاه کتاب امسال جزو پرفروشترینهای نشر افق بود، انگاری تازه دارد خوانده میشود و گاهی دوستی زنگی میزند و حرفی میزند. مثل دیشب که یکی از دوستان نویسنده و کارگردان زنگ زد و گفت داستانها طنزشان خوب بود و نگاهت خیلی سینمایی و تصویری است. گفت یکی از داستانهایش خیلی برای فیلم مناسب است و پیشنهاد کرد فیلمش کنم. راستش شانس من به سینما نیامده. هر وقت پای حرف و عمل نوشتن فیلمنامه و ساخت کاری از داستانهایم به میان آمده، به بنبست خوردیم و من حس کردم بیخودی وقتم را تلف کردم. با خود عهد کردم به سراغش نروم مگر این که خودش با میل اشتیاق بیاید. ولی از تعریف این دوست کمی کیفور شدم.