بحثي در باب خواندن در دنياي مجازي و تاثير كلمهها
فرهاد حسنزاده
كلمه كلمه كلمه. همه چيز در اين كلمهها جاري است. از ترس و وحشت گرفته تا شادي و نشاط. از سبكسري و بيخيالي تا به فكر فرو رفتن و انديشيدن. سالهاست كه آدمها با كلمهها در صفحههاي كتابها خو گرفتهاند. وقتي داستاني را ميخواني، داستان به خودي خود وجود ندارد. داستان با چيدن كلمهها در كنار يكديگر در ذهن تو شكل ميگيرند. مثلا اين كلمهها: وقتي او را ديدم، اشك در چشمهايم حلقه زد. ديگر آن ابراهيم سابق نبود. قوز كرده بود و در ميان زبالهها دنبال چيزي براي خوردن ميگشت. مگسها روي پوست چرك و كثيفش مينشستند و او حال پراندن آنها را نداشت.
شايد با خواندن اين كلمهها با توجه به شناختي كه از شخصيت داستان داريد، اشكتان سرازير شود. يا با خواندن كلمههايي كه بار طنز و شادي دارد و مجسم كردن شخصيت داستان در شرايطي طنزآميز موقع خواندن كتاب خنده بيفتيد.
به اينها چه ميگويند؟ تاثير كلمهها. كلمههايي كه كجاست؟ روي صفحه. به تعبيري كلمه از صفحهاي كه چشم آن را ميبيند حركت ميكند و ميرود و مينشيند روي صفحهاي كه توي مغز قرار دارد. آنجا خواندنيها تبديل به ديدنيها و حسكردنيها ميشود.
آيا اين حسي كه كلمههاي چاپ شده بر صفحهي كاغذ به ما ميدهند، همان حسي است كه كلمههاي صفحهي نمايشگر كامپيوتر و تبلت و گوشي به ما منتقل ميكنند؟
اين روزها با اين پرسش روبهرو هستيم: خواندنهاي پيدرپي مطالبي كه در فضاي وب منتشر ميشود چه تاثيري بر مطالعهي كتابهاي چاپي ميگذارد؟
واقعيت اين است كه ديجيتال مصادف شده است با سرعت زياد. در دنياي مجازي ذهن عادت ميكند به تندخواندن و گذشتن. رد شدن و رسيدن به مطلب بعدي، رسيدن به مفهوم بعدي. متاسفانه بايد گفت كه اين نوع تندخواندن و رد شدن روي مطالعهي كتاب تاثير ميگذارد. ذهن ما عادت ميكند به اين نوع خواندن. پس وقتي به كتاب ميرسيم، ذهن بيحوصله از چشم ميخواهد كه از كلمهها سريع عبور كند. در اين حالت جايي براي فكر كردن و تامل بر روابط و احساسات نميماند.
این اتفاقها مثل زنگ خطری توجه محققان را به خود جلب کرده است. آنها میگویند، ذهن انسان درگیر رشد مقولهای با عنوان ذهن دیجیتال است که مدارهای جدید آن بر تندخوانی و حجم بالای اطلاعاتی میگذرد که به صورت آنلاین عرضه میشود.یکی از اين محققان میگوید: «نگرانی ما این است که این شیوه سریع خواندن روی نحوه خواندن مطالبی که هم باید به شکل عمیق آنها را مطالعه کنیم اثر بگذارد.»
محققان این روزها مشغول مطالعه درباره تفاوتهای مطالعه کتابهای چاپی و کتابهای آنلاین هستند. برای کسانی که تازه به مطالعه علاقهمند شدهاند، بهنظر میرسد خواندن کتابهای چاپی مناسبتر است. اما این نگرانی درباره نوجوانها وجود دارد که به دلیل حضور غالب ابزار الکترونیکی والدین در خانهها مهارت مطالعه عمیق در این افراد با مشکل مواجه شود.
از طرفي صفحههاي كاغذي در خود حسي دارند كه صفحههاي شيشهاي ندارند. پیش از فراگير شدن اینترنت، ساختار ذهن هنگام مطالعه به شیوهای خطی بود، چشم آدمها از این صفحه به صفحه بعد میرفت و مطالعه ادامه پیدا میکرد. محققان میگویند، مطالعه کتابهای چاپی این توانایی فوقالعاده را به خوانندهها میدهد که از روی شیوه صفحهبندی کتاب اطلاعات کلیدی داستان یادشان بماند. مثلا میدانیم که قهرمان جایی از کتاب مرده که دو پاراگراف طولانی در صفحههای پشت سر هم و با دیالوگ مفصل چاپ شده است.
يكي از محققان میگوید: «ما زمان زیادی را صرف لمس کردن صفحات کامپیوتری، کلیک کردن، اسکرول کردن، لینک باز کردن میکنیم، بنابراین وقتی ميخواهيم رمان چاپي بخوانیم، عادتهای روزانه برای همه این کارها دیگر در ما ریشه دوانده است. ما در دوره جدیدی از رفتارهای اطلاعاتی هستیم و باید منتظر شروع پیامدهایش هم باشیم.»
نبايد تسليم شد. تسليم يعني تن دادن به تنبلي. همانطور كه ذهن انسان در دورههاي مختلف تاريخ تمدن از سنگنوشته به هيروگليف و سپس كاغذ و چاپ تن داد، باز هم ميتواند به ابزارهاي جديد تن بدهد. فقط بايد كاري كرد كه عادت نكند. ميتوان تمرين كرد كه كتاب كاغذي را در كنار كتاب ديجيتال خواند و خوب و با دقت خواند. عميق خواند و سريع از صحنهها نگذشت.
نبايد گذاشت مطالعهي ايميلها و مطالب سايتهاي اينترنتي و پيامهاي گروههاي اجتماعي آهستگي و پيوستگي را از روشهاي مطالعهي ما بگيرد. حجم زياد اطلاعات در اين نوع مطالعه ما را وادار ميكند كه تند و سريع بخوانيم و بگذريم. اگر ذهن ما به اين شيوه عادت كند، ديگر محال است بتوانيم رماني 200 صفحهاي بخوانيم. اصلاً ويژگي رمان آهسته خواندن و دقت در جزييات است. غرق شدن در حالتها و موقعيتهاي قهرمانهاي داستاني است. در حالي مطالعه كردن در دنياي مجازي به ما نگاهي كلينگر ميدهد، چند خط ميخوانيم تا ببينم از كل نوشته خوشمان ميآيد يا نه؟ ساعتها به خواندن اين چند خطها ميگذرد و در نهايت ميبينيم كه چيز دندانگيري نخواندهايم. اصلاً شما بگوييد خواندن يك رمان ناب دويست صفحهاي بهتر است يا خواندن فقط چند خط از هزار مطلب ريز و درشت؟