شیمپالو، شیمپالو، شیمپالو! امان از دست شیمپالو، شیمپالوها و اخلاق شیمپالوییشان! همهشان گردنکلفتاند و زبانندان و آدابنشناس! تا میخواهی نفس راحتی بکشی یا کاری را شروع بکنی، سروکلهشان پیدا میشود. وقتی یک شیمپالو جلو راهت سبز میشود باید چه کار بکنی؟ طبیعی است که باید اقدامی بکنی! اقدامی مدبرانه که بهتر است پشتوانهای در دنیای ضربالمثلها هم داشته باشد. خوب! تا بیشتر از این شروع معرفی مجموعهی هشت جلدی «من + شیمپالو + جیجور» شیمپالویی نشده، بروم سر اصل مطلب!
طبق روایتهای مبتنی بر روی جلد، این هشت دفتر را آقای فرهاد حسنزاده نوشته و براساس روایتهای مبتنی بر صفحهی اول قصهها، اینها را آقای «روزبه روزبهانی» نوشته است! از آنجا که چندی است بنده و شیمپالویِ درونم سعی میکنیم از قضاوت کردن دوری کنیم و قصد ورود به اختلاف هیچ بنیبشری را نداریم، در تعیین هویت نویسنده ورود نمیکنیم! امید که هر دو بزرگوار با حکمیت دو نورِ دیده (شیمپالو و جیجور) قادر به حل اختلافشان باشند.
القصه! روزی روزگاری که نویسندهی این قصهها به سنوسال خوانندههای امروزش بود، برای دل خودش و نه برای ثبت در تاریخ، کتابی نوشت و نامش را گذاشت: «قانونهای زندگی یک پسربچهی خوشبخت یا هفتهشت تا قانون خوشگل برای زندگی در شرایط مشکل یا روزیروزگاری روزبه» این قانونها نتیجهی مواجهههای او با شیمپالو و مردمآزاریهای اوست. اما این شیمپالو چطور موجودی است؟ او مرد شمارهی یک بدجنسی و کثیفی است؛ بدبو و یکدنده است و منطقش هم منطق زور است و قلچماقی! یکهو سرراه نویسندهی قصههای ما ظاهر میشود تا سطری چنین خلق شود: «شیمپالو مثل همیشه دستهایش را به کمرش زد و گفت: واسه خوردنموردن چی داری بچه مچاله؟» (جلد پنجم، ص ۱۰) خودتان را مجسم کنید که در راه مدرسه از یک شیمپالو چنین جملهای بنشوید! حالا بیا و درستش کن! یا به قول قدیمیها که نور به قبرشان ببارد: اسب بیار و لحافتشک بار کن!
در کتاب اول خبری از جیجور نیست. او که در واقع اختراع پدر نویسنده است، از کتاب دوم در مقام خواهر، وارد زندگی روزبه میشود. نویسنده متناسب برای هر قصه یا هر یک از قانونهای زندگیاش، ضربالمثلهایی را انتخاب یا ابداع کرده است. سه نمونه از ضربالمثلهای ابداعی وی در زیر آمده است: «سختافزار بدون نرمافزار مفت نمیارزد.» (جلد دوم)، «برو باغچهات را بیل بزن، سهمت زیر خاک است.» (جلد پنجم) و «آدم بیپایه، مساوی است با بانک بیسرمایه» (جلد هفتم) در پایان کتاب هشتم، شیمپالو دیگر آن شیمپالوی همیشگی نیست و از «اخلاق شیمپالویی»اش (ج ۷، ص ۱۷) دست برمیدارد.
برای آشنایی مختصر با لحن و قلم نویسنده چند سطر زیر را بخوانید:
گفتم: «برو بابا. توی این هوا بازی کامپیوتری کنیم؟ انگار کم داری؟»
با صدایی شبیه دستگاه آبمیوهگیری گفت: «بله، چند گیگابایت حافظه کم دارم. به پدرت بگو برایم کار بگذارد.»
گفتم: «خیلی خب بابا، گریه نکن. این هوا جان میدهد برای بادبادک هوا کردن.»
از تعجب سرش چند دور درجا چرخید و گفت: «بادبادک! بادبادک دیگر چیست؟ از اینهایی که از این سرش فوت میکنی، از آن سرش صدا میآید؟ دودودودودو…دودودو!»
گفتم: «نه بابا. این که میگویی شیپور است. بیا تا نشانت بدهم.» (ج ۴، صص ۷ و ۸)
«من و جیجور توُ حال آهنگسازی خودمان بودیم که شیمپالو از راه رسید. از چشمهای سرخ و آتشیاش معلوم بود میخواهد اذیت کند. لابد میخواست بگوید من هم که بچه بودم با ارکستر صدنفری برنامه اجرا میکردم. این دیگر از آن دروغها بود؛ چون صدای شیمپالو درست مثل اره کشیدن به تیر چراغبرق بود. یکمرتبه گفت: این مزخرفها چیه میخوانی؟ محلش نگذاشتیم و با چشمهای بسته به خواندن ادامه دادیم. او هم صدای آسمانغرومبهاش را گذاشت روی سرش و گفت: کافیه! کافیه!» (ج ۶، ص ۱۱، ۱۲، ۱۳)
هرچند قهرمان قصه و خواهرش همیشه از طرف شیمپالو اذیت میشوند، برای رهاندن خودشان از شیوههایی استفاده میکنند که گاه کمی بدجنسانه است. در کل موقع خواندن کتابها فکر کردم ممکن است برخی والدین فضای کتابها را بیش از حد شیمپالویی بدانند!
اگر بخواهم در حد توان به یک مورد نقد داشته باشم، استفاده از کلمهی «پخشانه» را در کتاب اول مطرح خواهم کرد. این کلمه که معادلی است برای «پخشصوت» یا «واکمن» با متن و فضای این قصهها سازگاری ندارد و معنای روشنی هم در لحظهی اول از آن برداشت نمیشود. رفتار نویسنده در سایر دفترها با مقولهی زبان و نوشتار طوری است که به نظر میرسد واژه پخشانه سنخیتی با نثر نویسنده یا فضای کتابهایش نداشته باشد.
نام قصههای مجموعه یا نام هر یک از کتابهای مجموعهی «من + شیمپالو + جیجور» چنین است:
کتاب اول: بفرمایید پیراشکی شیمپالو!
کتاب دوم: چه بویی داشت جوراب شیمپالو!
کتاب سوم: بگذار بروم مدرسه شیمپالو!
کتاب چهارم: کلاغِ بینمک نخور شیمپالو!
کتاب پنجم: غذای خوشمزه برای شیمپالو!
کتاب ششم: خوانندهی نسل جوان شیمپالو!
کتاب هفتم: خالهشمسی کجاست شیمپالو!؟
کتاب هشتم: عید شما مبارک شیمپالو!
ناشر کتابها نشر «چکه» است. قیمت هر کدام از کتابهای مجموعه ۶۸۰۰ تومان است و تصویرهای داخلیشان که به صورت دورنگ چاپ شده، کار مهدی شیری است. هر یک از کتابها را به تنهایی هم میتوان خرید.