کوتیکوتی به مدرسه میرفت که چیزی روی کلهاش افتاد. ترسید و جیغ و جاغ کرد: «جیغ… جاغ… جیغ… جوق!» از صدای کوتیکوتی همسایهها ترسیدند و بدو بدو سر رسیدند. یکی…
ادامه مطلبکوتیکوتی به مدرسه میرفت که چیزی روی کلهاش افتاد. ترسید و جیغ و جاغ کرد: «جیغ… جاغ… جیغ… جوق!» از صدای کوتیکوتی همسایهها ترسیدند و بدو بدو سر رسیدند. یکی…
ادامه مطلب