قصههای کوتی کوتی اولش یک کتاب بود. یک کتاب با چند داستان کوتاه. وقتی این قصهها چاپ شد، وقتی انتشارات کانون دید کوتیکوتی چقدر طرفدار دارد از من خواستند که جلدهای بعدی را هم بنویسم تا به شکل یک مجموعه چندجلدی در بیاید. من هم دو جلد دیگر نوشتم. اسم دومی را گذاشتم «سرما نخوری کوتی کوتی» و اسم سومی شد: «دنیا را بلرزان کوتیکوتی».
خب، وقتی این دو جلد چاپ شد بهتر دیدیدم که برای جلد اول هم یک اسم مناسب انتخاب کنیم که به بقیهی کتابها بخورد. و این طوری شد که کتاب اول یعنی «قصههای کوتیکوتی» با نقاشیها و طراحی جدید چاپ شد و اسمش هم شد: «شام سرد شد کوتیکوتی».
Melika added it
اینو کی گرفتم؟! ۱۰ سال پیش؟! آره فکر کنم. همون موقع ها که عضو کانون پرورش فکری بودم، یه روز رفته بودیم یه اردویی یا جشنواره ای چیزی و اینو اون روز گرفتم. با یه کتابی که دو تا پنجره ی رنگی داشت که میشد بازشون کرد. از جشنواره هه یا هرچی که بود چیزی یادم نمیاد ولی دوستامو یادمه. خانم گنجی مدیر کانون پرورش فکری منطقه ۱۰ رو یادمه و این دوتا کتابو. هنوزم کوتی کوتی رو دارم. جزو اون ۱۰ کتاب بچگیامه که حاضر نشدم ببرمش تبادل کتاب. عزیزه. عزیزه