- “بال زدن یک پروانه در گوشهای از دنیا، میتواند در قارهای دیگر طوفان بهپا کند.” پدیدهی *اثر پروانهای یا butterfly effect * میگوید هر کار کوچکی در جهان میتواند منجر به نتایج بزرگ و شگفتآوری شود.
- دو ساعت مانده به تحویل سال، اردلان در سلمانی است و هنوز نوبتش نشده، آتوسا پشت در خانه شیرین خانم خیاط مانده و هرچقدر در می زند تا لباسهای عیدش را بگیرد کسی در را باز نمی کند. مریم و علی ، خواهر و برادری که سر چهاراه گل فروشی می کنند باید زود گلها را بفروشند و برای تحویل سال پیش مادر برگردند. باران در شهر دود زده و خاکستری قصه ما شروع می شود و چتری با پروانههای سفید باز میشود. حلقههای زنجیر به هم می پیوندد و لحظه تحویل سال توپ صدا می کند.
- داستانی واقع گرایانه در آستانه سال نو با مفاهیمی دسته اول از زندگی روزمره انسانها.
#مفاهیم_اصلی:
زمان
سرعت
امید
تصادف/تقدیر
انتظار/ تعلیق
مخمصه
فاصله
تغییر
کمک
مراقبت
معجزه/ شانس
#تکنیکهای_کاربردی:
تاب آوری
مساله یابی
گره گشایی فعال
تعهد ورزی مسئولانه
امیدواری
خودانگیزی به جای انتظار منجی
نویسنده به عنوان دانای کل از چهار روایت پرده بر میدارد. هر روایت گرهای دارد که مخاطب را دچار تعلیق میکند. هر چهار قهرمان کودکانی هستند که در شهری خاکستری و سرد با عجله به استقبال سال نو میروند. انگار زندگی بچهها هم بر دور تند نوار سوار شده. همه عجله دارند زود به سفره هفت سین برسند تا سال را در کنار عزیزانشان تحویل بگیرند. اما گرهها سر جای خود هستند و انگشتی باید آنها را باز کند. کدام دست از کدام آستین؟
فرهاد حسنزاده یک بار دیگر قصهای چندوجهی و موازی را با یک ایده ی ناب “اثر پروانه ای” به سرانجام میرساند. در پایان کتاب مخاطب لبخندی بر لب دارد و میداند قصه تمام نشده است بلکه تازه شروع کار او در جهان است. انگار باید پای اثر خودش را امضا کند و بدون چشمداشت به نتایج، بخشی از پازل چیده /شکافته جهان بشود.
تصویر پردازی کتاب (اثر غزاله بیگدلو) به روایت و جانمایه قصه درخشش بی مثالی میدهد آنقدر جزییات واقع گرایانه دارد که چشمهای مخاطب را به میهمانی لذت و کشف میبرد. همه چیز سر جای خودش است. شهر همان شهری است که همهی ما ساکن آن هستیم. بازار همین حوالی است کوچهها و چهارراهها و مغازهها هم برای محله خودمان است. اما همه چیز سیاه و سفید است جز اتفاقات دو ساعت قبل از تحویل سال و چتری زرد که نشانه درخشش آفتابی و جریان حیات است با پروانههایی سفید که در بسیاری از صفحات کتاب در طرحها و اشکال دیگر هویدا میشود. یکجا چراغهای زرد ماشینها، یک جا ساعت زردی که گذشت زمان را به رخ میکشد، خالهای لباس جدید آتوسا، گلهای مریم و علی، و در پایان روی بام تمام خانههای شهر در لحظهی تحویل سال. کتاب در رده آثار انگیزشی است و میتوان به گفتوگو گذارد حتی هر بخش آن را به کودکی داد تا نقش یکی از قهرمانان را ایفا کند و ماجرای خود را بدان بیفزاید.
به فرهاد حسنزاده میشود اعتماد کرد، دست بچهها را سپرد به دستانش تا آنها را ببرد به سرزمین قصهها و سلامت باز گرداند. میتوان با اعتماد این کتاب را به عنوان یک عیدی ناب به کودکان فارسی زبان هدیه داد و برای آنها یک تصویر پازلی از جهان هزارپاره که با یک پروانه زرد میتواند بدرخشد و برقصد ساخت. تصویری که تمام عمر رهایشان نخواهد کرد. خیال پردازی و واقعگرایی به موازات و هم دوش هم گام بر می دارند و جزئی از قصه زندگی مخاطب میشوند.
به جای غم خوردن و زانو زدن باید برخواست و هرکاری که از دستمان بر آمد انجام داد. میتوان امیدوار بود و معجزه “ساخت”.
امتیاز من به ایدهی ناب، پرداخت تحسین شده، شبکه مفاهیم غنی و کاربردی، تصویرگری بیبدیل این کتاب پنج ستاره درخشان است به درخشندگی بالهای پروانههای سال نو.
◊سحر سلطانی: دانشجوی دکتری فلسفه تربیت خوارزمی تهران، تسهیلگر فلسفه برای کودکان، نویسنده و مدرس. عضو هیئت مدیره انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران.
◊منبع: سایت کتابستان کودک و نوجوان ایران