گفتوگوی با روزنامه آرمان به مناسبت نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران.
گروه ادبیــات و کتاب: فرهــاد حســنزاده (1341-آبــادان) یکی از بزرگترین نویسندههای کودک و نوجوان امروز ایران است که در سال 1396 عنوان نویسنده منتخب جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن را به دست آورد. از حسنزاده بیش از هفتاد کتاب در حوزههای مختلف منتشر شده، که برخی از آنها به زبانهای انگلیسی، چینی، ترکی استانبولی و…. ترجمه و از برخی نیز فیلم و انیمیشن ساخته شده است. حسنزاده تاکنون بیش از بیست جایزه برای آثارش گرفته که مهمترینشان نشان ماه طلایی از جایزه جشنواره بزرگ برگزیدگان ادبیات کودک و نوجوان است. در حوزه بزرگسال هم رمان «حیاط خلوت» او در جایزه مهرگان ادب تقدیر شد.
- از کتابهای جدیدتان که برای نخستینبار (چاپ اول) و تجدید چاپیهایتان در نمایشگاه عرضه میشود بگویید.
ابتدا از کتابهای جدیدم بگویم. کتاب «چتری با پروانههای سفید» یک داستان کودک است و کتابهای طوطی وابسته به نشر فاطمی ناشر آن است. دیگری کتاب «گربه چه مهربان شده» نام دارد که داستان کودک است و ناشرش انتشارات علمی فرهنگی است. تصویرگر این دو کتاب خانم غزاله بیگدلو است که بسیار عالی تصویرگری کردهاند. برای نوجوانهایی که طنز دوست دارند جلد دوم کتاب «خاطرات خونآشام عاشق» توسط نشر کتابچرخفلک منتشر شده است. داستانهای این کتاب قبلا در هفته نامه دوچرخه چاپ شده و اینک با بازنویسی در قالب کتاب ارایه شده است. اگر بخواهم از تجدید چاپی ها بگویم میتوانم به اتفاق تازهای که قرار است بیفتد اشاره کنم. سالها پیش ۵ کتابم در انتشارات سوره مهر منتشر شده بود و با اینکه کتابهای نسبتاً قابل اعتنایی بودند ولی به انها بی اعتنایی شده بود. اخیراً این ناشر ۵ کتاب یادشده را با طرح جلد و فرمت جدید منتشر کرده و قرار است به صورت بستهبندی شده ارایه شود. این کتابها عبارتند از : «ماشو در مه»، «انگشت مجسمه»، «نمکی و مارعینکی»، «کلاغکامپیوتر» و «بزرگترین خطکش دنیا». آخرین کتابی که نام بردم ۲۱ سال پیش منتشر شد و با این که فیلم کوتاهی بر اساس یکی از داستانهایش ساخته شده و چند بار از تلویزیون پخش شده بود کلا به فراموشی سپرده شده بود. امسال این کتاب که مجموعه سه داستان کوتاه بود با ویرایش جدید و افزودن چهار داستان تازه منتشر خواهد شد. قرار است روز سه شنبه ۱۸ اردیبهشت نیز مراسم رونمایی برای این کتاب در نمایشگاه برگزار شود. از تجدیدچاپی دیگر بخواهم بگویم سخن طولانی خواهد شد اما اگر لازم است اشاره می کنم به این کتابها: «هندوانه به شرط عشق»، «بندرختی که برای خودش دل داشت» ، «لبخندهای کشمشی یک خانواده خوشبخت» و «در روزگاری که هنوز پنجشنبه و جمعه اختراع نشده بود» از انتشارات کتاب چرخفلک. رمان «زیبا صدایم کن» منتخب کتابخانه مونیخ و برنده دیپلم افتخار IBBY برای چهارمین بار توسط کانون منتشر شده همچنین در غرفه کانون کتابهای سه جلدی قصههای کوتی کوتی ارایه خواهد شد.
- شما بهعنوان نویسنده برجستهای که سالهای سال است مینویسید و در نمایشگاه حضور دارید، چه چیزهایی برای شما در این نمایشگاه حائز اهمیت است که دوست دارید بر آن تاکید کنید و چه چیزهایی برایتان زننده؟
مهمترین چیزی که در این گونه نمایشگاهها اهمیت دارد و کمتر به چشم میآید احترام و احترام و احترام است. احترام به مهمانانی که به عنوان بازدید کننده و خریدار کتاب به این نمایشگاه میآیند، احترام به ناشران، احترام به پدیدآورندگان کتاب. احترام به کودکان و نوجوانانی که با شور و شوق به این سرزمین شلوغ و آشفته پا میگذارند. من همواره گفتهام که بهترین جای نمایشگاه باید متعلق به بچهها باشد نه چادرهای گرم و نفس گیر و راهروهای تنگ و هوای مسموم. نکته دیگر سردرگمی در هدفگزاری نمایشگاه است. چیزی که نمایشگاه را از ذات خود جدا و دور کرده و صرفا آن را تبدیل به فروشگاه کرده. فروشگاهی که شاید به نفع ناشران باشد اما در عمل باعث رکود کتابفروشی در محلهها شده است. نمایشگاه میتواند محل تلاقی اندیشهها و روبهرویی مخاطبان و پدیدآورندگان باشد تا با یکدیگر در باره موضوع مشترکی به نام کتاب گفتوگو کنند. در عمل میبینیم این قضیه به حاشیه رفته و فروش و سودجویی و گاهی خودنمایی برجسته میشود. کسانی زحمت میکشند و هزینه هم میکنند ولی خروجی آن به دلیل ضعف مدیریت چیز دندانگیری نیست و نمود خاصی ندارد. اما از خوبیها هم بخواهم بگویم میتوانم به ایجاد سرای اهل قلم اشاره کنم که چندسالی است ایجاد شده و پاتوقی است برای رفع خستگی و گپ و گفت. همچنین توجهی که مدتی است به فروش رایت به ناشران خارجی میشود هم میتوانم اشاره کنم.
- بهترین خاطره تلخ و شیرینتان در طول سالهای نمایشگاه کتاب را بگویید. اگر تجربه نمایشگاه جهانی هم دارید، از آن هم بگویید.
حدودا ده سال پیش یک روز توی سالن شبستان مصلی میگشتم و کتابها را میدیدم که در بلندگو اعلام شد «هم اکنون میزگرد طنز در ادبیات کودک با حضور آقایان… و … و فرهاد حسنزاده برگزار میگردد.» جا خوردم. هیچ کس درباره این میز گرد به من چیزی نگفته بود و هماهنگی نکرده بود. من هم اتفاقی در آن روز به نمایشگاه رفته بودم. خلاصه خودم را به سالن رساندم و دیدم همه آمدهاند و فقط جای من خالیست. من هم با ذهنی خالی از بحث آن جلسه و به احترام میزبان پشت میز نشستم تا از تجربیاتم بگویم. و چون بحث طنز در ادبیات بود همین نکته را به عنوان طنز بیان کردم گرچه کمی بعد، درست وسط بحث ما از بلندگوها صدای اذان پخش شد و ختم جلسه اعلام شد.
از نمایشگاههای خارجی اگر بخواهم بگویم میتوانم به بزرگترین نمایشگاه دنیا یعنی نمایشگاه فرانکفورت اشاره کنم که تجربهی خیلی خوبی بود. این نمایشگاه پنج روز است. سه روز اول برای ناشران و نویسندگان و آژانسهای ادبی است و دو روز آخر برای عموم مردم. جالب اینجاست که در روزهایی که مردم به نمایشگاه میروند کودکان و نوجوانان بسیاری رسم دارند که لباس و آرایش شخصیتهای داستانی را به خود میگیرند و در محوطه نماشگاه میچرخند و یا نمایش میدهند یا مسابقه برگزار میکنند. در یکی از روزهای نمایشگاه بحث کارشناسان درباره آثار من بود و در انتها به یکی از ویژگیهای من اشاره شد و آن چند هنره بودنم بود. پس از من خواسته شد برای حاضران سازدهنی بزنم و من هم چند قطعه اجرا کردم.
- به سبک و سیاق نمایشگاههای بینالمللی که فضایی است برای تبادل نظر و انتقال تجربیات نوشتن و ترجمه به دیگران، حالا که این امکان در نمایشگاه کتاب تهران میسر نیست یا اگر هست در بازار داغ فروش کتاب چندان به چشم نمیآید، اگر برایتان ممکن است از همینجا برای چهرههای جوانتری که تازه به این عرصه قدم نهادهاند یا قصد دارند وارد شود صحبت کنید.
فکر میکنم جوانها باید با صبوری و متانت کار کنند و انتظار زود دیده شدن نداشته باشند. عرصه ادبیات لااقل در کشور ما عرصهی دیربازدهای است و نیاز به مداومت و مقاومت دارد. من و هم نسلانم اگر امروز به عنوان مهمان به نمایشگاه میآییم و برایمان چای و بیسکوییت میآورند و به ما احترام میگذارند حاصل سالها تحمل سختی و صبوری است. یادم است اوایل دهه هفتاد که شیراز زندگی میکردم هر سال موقع نمایشگاه به تهران میآمدم تا جدیدترین کتابها را بخرم و با آدمهای این کاره صحبت کنم و با چمدانی پر از کتاب به خانه و شهرم برمیگشتم.
- از بین کتابهای خودتان، از اولین کتاب تا آخرین کتابتان، کدام یک از کتابهایتان را دوست دارید در اینجا پیشنهاد دهید؟ و چرا. و اگر بخواهید از نویسندههای دیگر هم کتابی پیشنهاد بدهید، چه کتابی؟ و چرا.
از کتابهای خودم برای کودکان دوره دبستان میتوانم به آخرین کتابم اشاره کنم. یعنی «چتری با پروانههای سفید» که تجربهی متفاوتی داشتم برای نوشتنش. این کتاب یک فتورمان کودکانه با ساختاری سینمایی و اپیزودیک است که بسیار دوستش دارم. برای نوجوانها میتوانم به دو اثر اشاره کنم. اولی رمان «زیبا صدایم کن» از انتشارات کانون پرورش فکری و دومی «عقربهای کشتی بمبک» از انتشارات افق. این دو کتاب را بزرگترها هم بسیار دوست داشتهاند و به نیکی از آن یاد کردهاند. بد نیست برای مخاطبان روزنامهتان به رمان حیاط خلوت (انتشارات ققنوس) هم اشاره کنم که در سال انتشارش خیلی سروصدا کرد و جایزه گرفت و یا نامزد شد. از نویسندههای دیگر هم بگذارید از خودشان نام ببرم نه کتابشان. در این میان میتوانم اشاره کنم به جمشید خانیان، محمدرضا شمس، فریبا کلهر، مهدی رجبی و حمیدرضا شاهآبادی. از دیگر کشورها کسانی مثل دیوید آلموند، ژاکلین وودسون، رولد دال را نام میبرم به این دلیل که کتابهایشان عمیق و تاثیرگذار هستند و از مسایل و مشکلات و دغدغههای مشترک بچهها حرف میزنند.
- و پرسش آخر، حالِ کتاب در این روزگار چطور است و پیشبینیتان از آینده کتاب چیست؟ به کدام سمت میرویم؟ و اینکه چه کارهایی میتوانیم بکنیم که کتاب، از این وضعیت بحران مخاطبی که رنج میبرد، حالش بِه شود. بهتر شود؟ یا به بیانی دیگر، دولتها چه کاری میتوانند بکنند؟ آیا این بحران، از خود دولتها ناشی نمیشود؟
متاسفانه سیاستهای غلط فکری و فرهنگی سالهای گذشته باعث وضعیت فعلی شده است. همهی نگاهها رفته به سوی منافع اقتصادی و از ارزشهای معنوی دور شدهایم. به نظرم نقطه ثقل این ماجرا وزارت آموزش و پرورش است که با روح و روان چند میلیون کودک و نوجوان سروکار دارد اما غذای لازم روحی را به آنها نمیدهد. سیستم غلط آموزشی که برمدار نمره و رتبه و کنکور و مدرک طراحی شده از بچههای دیروز جوانهایی بار آورده که برایشان کتاب خواندن نه تنها ارزش نیست بلکه بسیاری جاها ضدارزش تلقی میشود. در نظر اینان کتاب فقط آموزشی است که البته از دل آن هیچ آموزشی به دست نمیآورند و صرفا وسیلهای است برای رسیدن به هدف. در کشور ما خشت اول مشکل دارد و ما در ثریا دنبال مقصر هستیم.
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
لینک پیدیاف:
http://www.armandaily.ir/fa/pdf/main/1732/7
لینک تکست:
http://www.armandaily.ir/fa