گفتوگو با فرهاد حسنزاده، نامزد جایزهی هانس کریستین اندرسن
بهاره بوذری / روزنامهنگار/ هفتهنامه صدا
فرهاد حسنزاده نویسندهای است که دغدغه کودکان دارد و به سبب ارتباط نزدیک و صمیمانهای که با کودکان و نوجوانان برقرار کرده، توانسته از محبوبیت و شهرت خاصی میان این نسل برخوردار شود. او در مصاحبه با صدا با فروتنی از تجربیات و فعالیتهای خود در حوزه ادبیات کودکان سخن میگوید. حسنزادهاز قرار گرفتن در لیست نهایی جایزه اندرسن احساس افتخار میکند و میگوید: نتیجه نهایی در فروردین سال آینده در نمایشگاه بینالمللی کتاب کودک بولونیا در ایتالیا اعلام خواهد شد.
* پیشبینی شما چطور بود؟ آیا فکر میکردید که در لیست نهایی برندگان قرار بگیرید؟
من تردید داشتم که در لیست نهایی قرار بگیرم چون قضاوت کردن درباره این جایزه کار بسیار سختی است. به این دلیل که داوران با زبان و فرهنگ ما آشنایی ندارند و داستانها برای آنها ترجمه میشود. یازده داور براساس پرونده و اطلاعاتی که به آنها داده شده، باید به قضاوت مینشستند. ما نمیدانستیم پرونده و روند کاری نویسندگان دیگر چگونه است. چه بسا پرونده دیگران پروپیمانتر از من بود و ما خبر نداشتیم. ضمن اینکه نویسندگانی که آثارشان به زبان انگلیسی ترجمه شده شانس بیشتری داشتند و کتابهای من چندان ترجمه نشده است. در مورد نتیجهی نهایی هم هیچ قضاوتی نمیتوانم داشته باشم.
*کاندیدا شدن شما با عنوان یک عمر فعالیت موفق در حوزه نویسندگی ادبیات کودک و نوجوان بود. لطفا برای ما درباره این یک عمر فعالیت بیشتر توضیح دهید.
اولین کتاب من در سال 1370 چاپ شد و 26 سال از آن زمان میگذرد. از دوران نوجوانی هم من کار نویسندگی و نمایشنامهنویسی و فعالیتهای هنریام را شروع کردم. اگرچه کار آن دوره حرفهای نبود اما پیشزمینهای بود که بعدها به شکل جدی وارد این عرصه شوم. از سال 70 تاکنون، بیش از هشتاد عنوان کتاب چاپ شدهدارم و نزدیک به بیست کتابم در دست انتشار است.
*آیا همه این کتابها در حوزه کودک و نوجوان نوشته شده است؟
بله؛ اغلب این کتابها مربوط به کودکان و نوجوانان و چند مورد برای بزرگسالاناست که البته آنها هم از نظر سنی مرزی هستند و نوجوانان کتابخوان حرفهایمیتوانند این کتابها را بخوانند و تا به حال هم خواندهاند.
غیر از فعالیت در حوزه کتاب، من در عرصه روزنامهنگاری کودک و نوجوان هم فعال بودم. البته امروز (۳۰ دیماه) آخرین روز کاری من در نشریه دوچرخه روزنامه همشهری است و بازنشسته میشوم. از سال 81 هم در این کار مشغول بودم و برایشان نوشتهام و با آنها مأنوس بودهام.
یکی دیگر از جنبههای کاریام فعالیتهای مدنی در حوزهی ادبیات بوده است. من از اعضای مؤسس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بودهام و الان هم عضوهیاتمدیره این انجمن هستم. کار ما خدمت به همصنفیهایمان است. هیچ برتری نسبت به دیگر نویسندگان نداریم و داوطلبانه فعالیت میکنیم. میتوانمبگویم در این سالها تمام قد در خدمت بچهها و ادبیاتشان بودهام و کوشیدهامبهترین کارها را برایشان بنویسم. بهخصوص که حوزههای کاری من متفاوت بوده؛ از داستان کوتاه و داستان بلند گرفته تا رمان و زندگینامه و فیلمنامه و… برایگروههای سنی مختلف از خردسالان تا کودکان و نوجوانان نوشتهام.
* از کتابهایتان کدام با استقبال بیشتری از سمت کودکان و نوجوانان مواجه شد؟
دو رمان اخیرم «هستی» و «زیبا صدایم کن» بین نوجوانان محبوبیت بسیاری پیدا کرد. البته «هستی» بیشتر محبوب بوده، اولین بار در سال 89 منتشر شد و تاکنون۳۵ هزار نسخهاش به فروش رفته است. همچنین این کتاب به زبان انگلیسیمنتشر شده و قرار است که به زبان عربی در لبنان و به زبان ترکی استانبولی در ترکیه منتشر شود. کتاب «زیبا صدایم کن» هم که قرار است IBBY (دفتربینالمللی کتاب برای نسل جوان) به آن جایزه بدهد تاکنون به زبان انگلیس و ترکی استانبولی ترجمه و منتشر شده و قرار است به زبان عربی هم ترجمه شود.
*اگر بخواهیم به عنوان نمونه با درونمایه رمانهای شما آشنا شویم، تم اصلی داستان «زیبا صدایم کن» چیست؟
رابطه عاطفی یک دختر نوجوان و پدرش است. دختری که به دلیل جدایی پدر و مادرش در آسایشگاه دختران بیسرپرست و بدسرپرست زندگی میکند و پدر هم در بیمارستان روانی نگهداری میشود. یک روز پدر تصمیم میگیرد که دخترش را ببیند و عشق پدریاش را به او ثابت کند. پس تصمیم میگیرد که به کمک دخترش از آسایشگاه فرار کند و ماجراهایی را در شهر شلوغ تهران با همدیگر پشت سر میگذارند.
*با توجه به سمت صنفی جنابعالی، فکر میکنید فعالان ادبیات کودک و نوجوان چقدر با حقوق خود آشنا هستند و برای رسیدن به حقوقشان چقدر حمایت میشوند؟
متأسفانه در کشور ما نویسندگی بهعنوان یک شغل، شغلی که وزارت کار آن را پذیرفته باشد، شناختهشده نیست. خود این موضوع آسیب جدی به معیشت نویسندگان وارد میکند. از طرفی هم درآمد نویسندگان از انتشار کتاب بهگونهاینیست که بتوانند صرفاً در این حوزه فعالیت کنند، ناچارند در کنار کارهای رسمی دیگری که دارند به این حرفه هم بپردازند که این موضوع به هیچوجه خوب نیست. برخی نویسندگان گاهی اوقات به دلیل کمتجربگی با ناشران قراردادهاییمیبندند که بعدها برایشان مایه دردسر میشود چون با حقوق صنفی خود آشنا نیستند. انجمن نویسندگان کودک و نوجوان انجمن صنفی نیست و انجمن فرهنگی است و در عین حال تلاش میکند که در مسیر احقاق حقوق نویسندگان اقداماتی را انجام دهد و نویسندگان را با این حقوق آشنا کند.
*پس میتوان گفت به نسبت ادبیات بزرگسالان، ادبیات کودکان در ایران مهجورتر است.
بله چون اصلاً کودکان و نیازهایشان به رسمیت شناخته نمیشوند و دربرنامهریزیهای کلان فرهنگی و بودجهبندیها دیده نمیشوند. متأسفانه همیشهبچهها و مسائل و حقوق آنها در درجه آخر اهمیت قرار دارد. نهادی مانند وزارتآموزشوپرورش که سرنوشت تمام دانشآموزان را در اختیار دارد، همیشه از وضعیت بد بودجه گلایه دارد و با کمبود و مشکلات مواجه است. همین نشان میدهد که به کودکان اهمیت داده نمیشود.
*سطح کیفی کتابهای تألیفی کودکان را در مقایسه با کتابهای ترجمه چطور ارزیابی میکنید؟
ترجمه امری است که کپیرایت آن رعایت نمیشود و ناشران به خودشان اجازهمیدهند که بهراحتی کارهای خوب را گلچین و ترجمه کنند و بفروشد و همین امر بازار ناعادلانهای را بین تألیف و ترجمه ایجاد میکند. بچهها هم از این اتفاقاتبیخبرند و چون کتابهای خارجی خوشآب و رنگتر است و ممکن است از نظرمحتوا هیجانانگیزتر باشد و راحتتر با آن ارتباط برقرار کنند. خود بچهها اقبال بیشتری نسبت به کتابهای ترجمه دارند. اما تألیف هم در سالهای اخیر رشد خوبی به لحاظ محتوا داشته است. نویسندهها جسارتهایی به خرج دادند و راههای تازهای را رفتهاند که این خود مایه امیدواری است. اگرچه این حرکتروبهجلو بسیار کند و لاکپشتی است اما نشان از رشد و شناخت دارد.
*قبول دارید که برخی ترجمهها با سهلانگاری انتخاب میشود و ممکن است که مطابق با فرهنگ ایرانی نباشد؟
بله. وقتی قرار نیست پولی پرداخت شود، به راحتی میتوانند هر اثری را کار کنند. برخی ناشران سودجو نه تنها حقالتالیف اصلی را به نویسنده و ناشر اثر پرداختنمیکنند، حتی حاضر نیستند مترجم و ویراستار خوبی به کار بگیرند که روی ترجمه و ویرایش اثر کار کنند، چه رسد به اینکه اساساً بررسی شود که روح اثر با فرهنگ ما سازگار است یا نه.
*با توجه به اینکه فرمودید کتابهای ترجمه خوشآب و رنگتر است. در زمینه تصویرگری کتابهای کودک، چقدر فعالیتهای جدی صورت میگیرد تا کتابهای ایرانی جذابتری برای بچهها تولید شود؟
همه چیز برمیگردد به نگاه ناشران که چهقدر فرهنگی هستند و به کیفیت تولیدشان فکر میکنند. ما در کنار آثار بازاری که نه متن دارند و نه کتابسازیمناسب و صرفاً هدفشان سودآوری است، ناشرانی داریم که به این مقوله توجهمیکنند و سعی میکنند کتابهایی با تصاویر خیالانگیر و هنرمندانه چاپ کنند. این تصاویر در درک متن و پیام داستان مؤثر است و کودکان را به ژرفای متن هدایت میکند. خوشبختانه در زمینه تصویرگری ما پیشروتر از تألیف هستیم. تصویرگران ما در جشنوارههای جهانی جایزههای زیادی گرفتهاند و برای ایران افتخار آفریدهاند. چون زبان تصویر زبان جهانی است و نیاز به ترجمه ندارد و در هر جایی میتواند خودش را نشان بدهد اما ادبیات چون باید ترجمه شود، کار را مشکل میکند.
*یکی از شاخصههای انتخاب جنابعالی «خلق اثر از زاویه دید کودکان و نوجوانان» بود، شما از چه طریقی ارتباطتان را با کودکان نزدیک میکنید تا بتوانید دنیای آنها را درک کنید؟
این مسئله تجربهای شخصی است که بیانش سخت است، چون کمی پیچیده است و ریزنقشهای زیادی دارد. اما میتوانم بگویم که من بچهها را همواره به رسمیتشناختهام. با آنها احساس یگانگی و انس زیادی دارم. همیشه به میانشان کهمیروم به حرفهایشان خوب گوش میدهم و سعی میکنم آنها را بفهمم. وقتی آنها درباره اثرم صحبت میکنند یا من چیزی را برایشان میخوانم کاملاً سعیمیکنم دنیا و دغدغههایش را بفهمم و از دریچه چشم آنها به دنیا نگاه کنم، نه از دریچه چشم یک آدم بزرگسال. این خیلی مهم است که ما در آثارمان با بچههاصادق باشیم. آنها صداقت نویسنده را خیلی خوب میفهمند و تشخیص میدهنداین نویسنده از دنیای خودشان آمده یا از دنیای بزرگترها برای پند و نصیحت ونتیجهگیری. در داستانهایم سعی میکنم اگر برای شخصیت کودک داستانم اتفاقی میافتد، به عنوان یک تجربه به آن نگاه کنم، ارزشگذاری و قضاوت نکنم و فکر کنم اگر کودکی خطایی مرتکب میشود، خودش صددرصد مقصر نیست. اصلاًنیاز دارد که خطا کند تا از این تجربه درس بگیرد و قدم بعدی را بردارد.
*به نظر شما، تعریف کودکان امروزی از دنیای اطرافشان چیست؟
فکر میکنم دنیا را جای گستردهای میدانند که هرچه نگاه کنند مناظر جدیدتری را میبینند و نکات بیشتری را کشف میکنند. لذت کشف کردن حسی است که لااقل من در کودکی بسیار به دنبالش بودم و فکر میکنم که بچهها خیلی دوست دارند این لذت کشف کردن را تجربه کنند، اگر ما بزرگترها به آنها اجازه بدهیم.
*به نظر میرسد کودکان و نوجوانان امروز رشد سریعتری دارند و به نسبت نسلهای قدیمیتر باهوشتر و فعالتر هستند. برداشت شما از شخصیت نوجوانان امروز چیست؟
درست است که بچهها باهوشتر شدهاند و لااقل در استفاده از فناوری ازبزرگترهایشان بسیار جلوترند اما فکر میکنم بچهها باید تجربه زیستن را هم داشته باشند. یعنی در کنار یافتههای علمی باید یافتههای شخصی و تجربی هم داشته باشند. متأسفانه در مدارس فقط رقابت است و حفظ کردن درسهایی که شاید هیچ کارآیی برای بچهها نداشته باشد و این آسیبزننده است. بچهها در مدارس یاد نمیگیرند که چطور از خودشان برابر مشکلات زندگی دفاع کنند و برناامیدیها، ترسها و دلشورههایشان غلبه کنند. بسیاری از آنها به نحوی تبدیلشدهاند به موجودات مکانیکی که میتوانند زیبا صحبت کنند و به پرسشهاسریع پاسخ بدهند ولی ممکن است شخصیت عمیقی نداشته باشند.
*آیا از طریق خواندن داستان راهی برای جبران کمبود تجربه زیسته کودکان وجود دارد؟
یکی از کارکردهای کتابهای غیردرسی میتواند همین باشد. در حقیقت کتابهای رمان و داستان میتواند این تجربه را به آنها بدهد که به جهانهای دیگر سفر کنند، با آدمهای متفاوتی آشنا شوند و هیجانات خود را تخلیه کنند و قدری هم تخیل.
*مشکل کمبود فرهنگ مطالعه در بزرگسالان، به همان شدت در مورد کودکان هم صدق میکند؟
نه. فکر میکنم این معضل در مورد کودکان کمتر است. لااقل والدین سعی میکنندکمبودهای شخصیتی خودشان را برای بچههایشان تأمین کنند و اگر پولی ته جیبشان بماند بخشی از آن را برای خرید کتاب بچهها اختصاص میدهند. البته این نگاه در شهرهای بزرگ و بهویژه تهران به نسبت شهرهای کوچکتر بیشتر است.
*شما تاکنون جوایز بسیاری دریافت کردهاید. این جوایز چقدر به دیده شدن آثار شما و به طور کل دیده شدن ادبیات کودکان کمک میکند؟
متاسفانه جایزههای داخلی تابهحال کارکرد چندانی برای دیده شدن و فروش آثارنداشتهاند. صرفاً مراسمی برگزار شده و داورانی زحمت کشیدهاند و کتابهاییرا برگزیدهاند اما بازخورد بیرونی آن این طور نبوده که کتابی نایاب شود یا بهچاپهای متعدد برسد. این حداقل انتظار از جوایز جشنوارههاست که آثار برگزیده به جامعه معرفی شود تا دیگران هم در تجربهی خواندن کتاب خوب سهیم شوند. ولی این اتفاق نمیافتد. چون برخی از جشنوارهها پشتشان نگاه سیاسی و مصلحتاندیشی است. بنابراین مخاطبان با تردید به این جایزهها نگاه میکنند. اما نامزدی اندرسون برای من عجیب و متفاوت بود چرا که داورانی از کشورهای مختلف دنیا و بدون گرایش خاصی، عملکرد نویسندگان را بررسی میکنند و این برایم افتخارآفرین است چون فکر میکنم حب و بغض و لابیگری در این میان مطرح نبوده و آنها اصل را دیدهاند. نکتهی دیگر این که ناشران داخلی از اینفرصتها استفاده نمیکنند. ناشر انگلیسی و ناشر ترکیهای کتابهایم از زمانی که خبر نامزدیام مطرح شده، مرتب در سایت و فضای مجازی و پشت جلد کتاب از این مسئله استفاده میبرند ولی ما…؟
*فکر میکنید کدام ویژگی آثارتان بیشتر مورد توجه داوران جایزه اندرسن قرار گرفته است؟
فکر میکنم برخی موضوعات جهانی هستند و پرداختن به موضوعات جهانی با یک نگاه بومی عمل ارزشمندی است. پرداختن به مشکلات کودکان کار، کودکان آسیبدیده از مسائل اجتماعی، نوشتن آثاری با درونمایه صلحآمیز و پرهیز از خشونت، ترویج عشق و محبت به انسان و خانواده و طبیعت، همینطور استفاده از ظرفیت طنز در نگارش آثارم از نکاتی است که برای داوران معیار بوده است.