دختری که پسر شد

فرهاد حسن‌زاده

دختری که پسر شد

دختری که پسر شد 800 533 فرهاد حسن‌زاده

گفت‌و گو پیرامون رمان هستی

مریم محمدخانی

◊ موافقید اول از شخصیت هستی شروع کنیم. هستی از کجا آمد؟

هستی از یک ماجرای نیمه واقعی آمد. واقعی‌اش این بود که یک بار توی بازی فوتبال دست پسرم شکست. او را بردیم بیمارستان و یک شب هم پیش پسرم خوابیدم تا عمل شود و بیاوریمش خانه. همان شب جرقه نوشتن یک داستان زده شد. البته ماجرا را بردم به سال 59 و شروع جنگ و یک داستان کوتاه شکل گرفت و اسمش شد: «روزی که ولوله شد». بعدش فکر کردم این داستان کوتاه ظرفیت این را دارد که بشود فصل اول یک رمان و ادامه‌اش را بنویسم. وقتی پای رمان پیش بیاید همه چیز طور دیگری می‌شود. آنجا بود تصمیم گرفتم پسر داستان کوتاه را تبدیل کنم به دختری که کارهای پسرانه می‌کند. آنجا بود که هستی متولد شد.

◊ برایم جالب است که شما شخصیت یک دختر  را با تمام دغدغه‌هایش تصور کرده‌اید کار سختی نبود؟

چرا خیلی سخت بود. البته اگر می‌خواستم داستانی سرسری بنویسم زیاد سخت نبود، چون دور و بر من در طول زندگی دختران نوجوان زیاد بوده‌اند. ما خانوادة پر جمعیتی هستیم با بیش از سی خواهرزاده و برادرزاده و خرده ریزهایش. اما سختی‌اش در ریز شدن در لحظه‌های خاص زندگی بود. در نگاه روانشناسانه به این شخصیت خاص و ابعادش.

◊ بقیة آدم‌ها چی؟ آنها را هم از دنیای اطرافتان گرفته‌اید؟

نگاه کن، ذهن نویسنده یک جورایی مثل سی‌پی‌یو کامپیوتر است. یک جور پردازشگر است که اطلاعات و رمزهایی را از ورودی‌های مختلف می‌گیرد آن را پردازش می‌کند و خروجی‌اش می‌شود آنچه شما می‌خوانید. من در طول زندگی‌ام آدم‌های مختلف با ویژگی‌های متفاوتی دیده‌ام. اطلاعات آنها را ثبت و ضبط و یادداشت کرده‌ام و حالا اینجا برای خودم شخصیت‌هایی ساخته‌ام که وجود خارجی ندارند اما می‌توانند داشته باشند.

◊ با توجه به این که طنز یکی از دغدغه‌های شماست از حضور این عنصر در هستی بگویید. مثلا در شخصیت پدر هستی قرار دادن این رگه‌ها تعمدی بوده یا در طول کار پیش آمده است؟

خب من داشتم داستانی می‌نوشتم که در فضای سال 59 می‌گذشت. سالی که جنگ شروع شد و هستی و خانواده‌اش و هزاران خانوادة دیگر هم دربه‌در شدند، هم مصیبت‌زده و هم داغ‌دار. اگر این داستان را با معیارهای ادبیات دهة شصت می‌نوشتم باید میزان اشک و آهش را زیاد می‌کردم. ولی ما در آستانة دهة نود هستیم و اشک و آه به میزان کافی در ادبیات و برنامه‌های تلویزیونی و بقیه رسانه‌ها یافت می‌شود. بخصوص که عده‌ای آمده‌اند از این نوع ادبیات جنگ سواستفاده را کرده‌اند. من نخواستم این اتفاق بیفتد. طنز را چه در موقعیت و چه در کلامش به هستی راه دادم تا از تلخی اتفاق‌ها کم کنم. همانطور که شما گفتید بیشتر بار این طنز را بر دوش پدر هستی انداختم.

◊ شما در جنوب(آبادان) به دنیا آمده‌اید. شهر که مستقیم درگیر چنگ بود. پس جنگ و تاثیرات آن را مستقیم درک کرده‌اید. شاید همین باعث شده که حضور عنصر جنگ در هستی از کلیشه‌های معمول فاصله بگیرد. خودتان چه فکر می‌کنید؟

در مورد جنگ دیگر کلیشه‌ها جواب نمی‌دهند. کلیشه‌ها همیشه محکوم به شکست هستند. این قانون ادبیات و هنر خلاق است در دنیاست. شکستن کلیشه‌ها و باز کردن درهای تازه برای نگاه به جهان. و من کاری نکردم جز کنار زدن مرزهای همیشگی و باز کردن یک پنجرة تازه برای دیدن. چقدر حرف‌هایم کلیشه‌ای شد، نه؟

◊چه عرض کنم والله. به نظر شما نوشتن رمان سخت‌تـر است یا داستان کوتاه؟

هر دو از دیگری سخت‌تر است. نمی‌شود قضاوت کرد. دوستانی دارم که از نوشتن یک داستان کوتاه عاجزند و عین آب خوردن رمان می‌نویسند. در عوض دوستانی دارم که خودشان را می‌کشند رمان بنویسند و آخرش داستان کوتاه از آب در می‌آید. نویسنده اگر حرفه‌ای باشد هر کاری را به موقع و به جایش انجام می‌دهد. اما می‌توانم بگویم رمان نویسی در ایران کاری سخت است. چون تمرکز خاصی طلب می‌کند و زندگی ما به شکلی رقم زده شده که از این تمرکز دوریم. نویسنده‌های ما کمتر پیش می‌آید برای خود دفتر کارداشته باشند و جز نوشتن و مطالعه‌کردن کاری نکنند. اینجاست که رمان نوشتن با توجه به نداشتن تمرکز سخت‌تر می‌شود. در حالی که داستان کوتاه را در یک نشست می‌توان نوشت.

◊نویسندة محبوب دوران نوجوانی‌تـان که بود؟ فکر می‌کنید بر کار شما تاثیری هم گذاشته؟

از وقتی خودم را شناختم احمد محمود را هم شناختم. رمان «همسایه‌ها»ی او را در نوجوانی خواندم و خیلی تاثیر گرفتم و این سال‌ها هم با «مدار صفر درجه» و بقیة کارهایش زندگی کردم. به جز این نویسندة جنوبی از نظر فضا سازی و شخصیت‌پردازی کارهای محمود دولت‌آبادی را هم دوست داشتم.

◊ مثل بسیاری از نویسنده‌ها، شما دفترچه‌ای دارید که ایده‌هایتان را در آن یادداشت کنید؟

چند تا. بخشی از اتفاق‌های فرعی رمان هستی هم از لای برگ‌های همین دفترچه‌ها بیرون آمد. در این دفتر علاوه بر ایده‌ها، واژه‌های محلی، اصطلاحات خاص، تکیه کلام‌های آدم‌ها، ضرب‌المثل‌هایی که قبلا نشنیده‌ام، بعضی حس‌هایی که در لحظه به سراغ آدم می‌آیند و معلوم نیست جایشان کجاست و چیزهای دیگر.

◊ واکنش‌ها درباره این کتاب چطور بوده است؟

درباره واکنش‌ها هنوز نمی‌شود حرف زد. چون تازه وارد کتابخانه‌های کانون شده. البته تا اینجایش هم خوب بوده و بعضی از نوجوان‌ها شوخی و جدی از من خواسته‌اند که جلد دوم هستی را بنویسم.

◊جدی؟ بچه‌ها چطور با شما ارتباط برقرار می‌کنند؟

از طریق سایتم. یا پیام می‌گذارند یا ایمیل می‌زنند.

◊ خب، حالا خیال دارید جلد دوم هستی را بنویسید؟

بستگی به شرایط و استقبال نوجوان‌ها دارد. خودم که ته دلم هستی را دوست دارم. می‌توانم روزهای بعدی زندگی‌اش را تصویر کنم و او را در شرایط و زمان و مکان دیگری ببرم. باید صبر کرد و دید.

چاپ شده در هفته‌نامه دوچرخه/پنجشنبه 24 شهریور 1390

    روزی روزگاری

    فرهاد حسن‌زاده

    فرهاد حسن زاده، فروردین ماه ۱۳۴۱ در آبادان به دنیا آمد. نویسندگی را در دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستان‌های کوتاه شروع کرد. جنگ تحمیلی و زندگی در شرایط دشوار جنگ‌زدگی مدتی او را از نوشتن به شکل جدی بازداشت. هر چند او همواره به فعالیت هنری‌اش را ادامه داد و به هنرهایی مانند عکاسی، نقاشی، خطاطی، فیلنامه‌نویسی و موسیقی می‌پرداخت؛ اما در اواخر دهه‌ی شصت با نوشتن چند داستان‌ و شعر به شکل حرفه‌ای پا به دنیای نویسندگی کتاب برای کودکان و نوجوانان نهاد. اولین کتاب او «ماجرای روباه و زنبور» نام دارد که در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسید. حسن‌زاده در سال ۱۳۷۲ به قصد برداشتن گام‌های بلندتر و ارتباط موثرتر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان از شیراز به تهران کوچ کرد…

    دنیای کتاب‌ها... دنیای زیبایی‌ها

    کتاب‌ها و کتاب‌ها و کتاب‌ها...

    فرهاد حسن‌زاده برای تمامی گروه‌های سنی کتاب نوشته است. او داستان‌های تصویری برای خردسالان و کودکان، رمان، داستان‌های کوتاه، بازآفرینی متون کهن و زندگی‌نامه‌هایی برای نوجوان‌ها و چند رمان نیز برای بزرگسالان نوشته است.

    ترجمه شده است

    به زبان دیگران

    برخی از کتاب‌های این نویسنده به زبان‌های انگلیسی، چینی، مالایی، ترکی استانبولی و کردی ترجمه شده و برخی در حال ترجمه به زبان عربی و دیگر زبا‌ن‌هاست. همچنین تعدادی از کتاب‌هایش تبدیل به فیلم یا برنامه‌ی رادیو تلویزیونی شده است. «نمكی و مار عينكي»، «ماشو در مه» و «سنگ‌های آرزو» از كتاب‌هايي هستند كه از آن‌ها اقتباس شده است.

    بعضی از ویژگی‌های آثار :

    • نویسندگی در بیشتر قالب‌های ادبی مانند داستان كوتاه، داستان بلند، رمان، شعر، افسانه، فانتزی، طنز، زندگينامه، فيلم‌نامه.
    • نویسندگی برای تمامی گروه‌های سنی: خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال.
    • خلق آثاری تأثیرگذار، باورپذیر و استفاده از تكنيك‌های ادبی خاص و متفاوت.
    • خلق آثاری كه راوی آن‌ها کودکان و نوجوانان هستند؛ روايت‌هايی مملو از تصویرسازی‌های عینی و گفت‌وگوهای باورپذير.
    • پرداختن به موضوع‌های گوناگون اجتماعی چون جنگ، مهاجرت، کودکان كار و خيابان، بچه‌های بی‌سرپرست يا بدسرپرست و…
    • پرداختن به مسائلی که کمتر در آثار کودک و نوجوان دیده می‌شود، مانند جنگ و صلح، طبقات فرودست، افراد معلول، اختلالات شخصیتی‌ـ‌روانی و…
    • تنوع در انتخاب شخصیت‌های محوری و كنشگر (فعال). مشخصاً دخترانی که علیه برخی باورهای غلط ایستادگی می‌کنند.
    • بهره‌گیری از طنز در کلام و روایت‌های زنده و انتقادی از زندگی مردم كوچه و بازار.
    • زبان ساده و بهره‌گیری اصولی از ویژگی‌های زبان بومی و اصطلاح‌های عاميانه و ضرب‌المثل‌ها.

    او حرف‌های غیرکتابی‌اش را این‌جا می‌نویسد.

    به دیدارش بیایید و صدایش را بشنوید