مثل عکسی با لبخندی ابدی

دانشگاه بلگراد

مثل عکسی با لبخندی ابدی

مثل عکسی با لبخندی ابدی 320 240 فرهاد حسن‌زاده

یادی از محسن سلیمانی که زودتر از زود سفر کرد.

بعضی آدم‌ها را هزار بار می‌بینی و اگر یک بار دیگر ببینی فوق فوقش می‌شود دیدن او برای هزار و یکمین بار، بی آنکه اتفاق خاصی رخ بدهد. بعضی آدمها را شاید فقط ده بار ببینی اما حس می‌کنی بیش از هزار بار دیده‌ای. و اگر بار دیگر ببینی حس می‌کنی چه خوب شد که او را دیدی وگرنه زندگی‌ات خانه‌ای را کم داشت.
و من آخرین باری که محسن سلیمانی را دیدم پارسال بود در پایتخت صربستان. همان سالی که رفته بودم نمایشگاه کتاب بلگراد تا مهمان غرفه‌ی ایران باشم که خودش مهمان ویژه نمایشگاه بود. محسن کاردار فرهنگی ایران در صربستان بود و من داشتم به چنین شغلی برای یک نویسنده و مترجم و پژوهشگر فکر می‌کردم و تو دلم می‌گفتم کاش نصیب من هم بشود. ای کاش پاداش تشویقی نویسندگان این باشد که چند سال برای کارهای فرهنگی بروند جایی دور و خوش آب و هوا تا آب زیر پوستشان بدود و تازه شوند. ولی محسن این‌طور فکر نمی‌کرد. گلایه داشت از این نوع زندگی. از اینکه ناچار هستی چند سال از روند عادی زندگی‌ات دور باشی. اگر کنار خانواده نباشی یک مصیبت و اگر خانواده را با خود به کشوری دیگر بکشانی و داستان غمبار دیگریست برای خودش. مشکلاتی مثل عادت نداشتن بچه‌ها به فضای جدید و عقب افتادن از مدرسه و رفاقت‌های این دوران. راست می‌گفت محسن. به آسیب‌های روحی بچه‌ها فکر نکرده بودم.
قبل از این سفر محسن را بیشتر با کتاب‌های ترجمه‌اش شناخته بودم. او کتاب‌های زیادی از ادبیات کلاسیک جهان را برای نوجوان‌های ایرانی ترجمه کرده بود. او کتاب‌های تئوری خیلی خوبی در زمینه‌ی داستان‌نویسی برای نویسندگان تازه کار ترجمه و یا تدوین کرده بود. کتاب‌هایی که روند نویسندگی مرا هم بهبود بخشیده بود. حتی برای تدوین کتابی در زمینه‌ی طنز چیزکی نوشتم و به او دادم که نمی‌دانم منتشر شد یا نه!
در آخرین دیداری که داشتیم شاهد این بودم که برای شناساندن ادبیات و زبان فارسی چقدر تلاش می‌کرد. برایم یک سخنرانی در دانشگاه بلگراد ترتیب داده بود. اولش می‌ترسیدم. نمی‌دانستم جوان‌های این نسل در آن کشور جنگ‌زده چه قدر با حرف‌هایم ارتباط برقرار می‌کنند. راستش ته دلم فکر می‌کردم مثل بعضی از کارهای دیگرمان نمایشی باشد. فکر می‌کردم به دانشگاه می‌روم، پنج نفر نشسته‌اند و حرف‌هایم را نمی‌فهمند و فقط کله‌هایشان را تکان می‌دهند و بعد کف می‌زنند و خلاص. ولی وقتی دیدم دختران و پسران دانشجو برای رفتن به سالن صف بسته‌اند، وقتی جلسه شروع شد و من از تجربه‌هایم حرف زدم و مترجم جمله‌ها را یکی یکی به زبان صربی ترجمه کرد و دیدم حتی پلک نمی‌زنند و با دقت گوش می‌دهند، خوشحال شدم و به دست‌اندرکاران این نشست آفرین گفتم.
روز آخر که برمی‌گشتم به محسن گفتم برایت یک کتاب آورده‌ام. گفت فقط یکی؟ گفتم: «توی چمدانم هست ولی فکر کردم شاید نخواهی بخوانی.»
گفت: «خوراک ما ادبیاتی‌ها کتاب است و من که دارم می‌میرم از گرسنگی. زود چمدانت را خالی کن.» و من هرچه داشتم از میان لباس‌ها بیرون کشیدم روی میز گذاشتم. لبخندش دیدنی بود و مثل عکسی تازه و فراموش نشدنی. حیف زود سفر کرد. بی چمدان و بی توشه. چه خوب که یادش مثل کتاب‌هایش همیشه، همه جا هست و خواهد بود.

    روزی روزگاری

    فرهاد حسن‌زاده

    فرهاد حسن زاده، فروردین ماه ۱۳۴۱ در آبادان به دنیا آمد. نویسندگی را در دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستان‌های کوتاه شروع کرد. جنگ تحمیلی و زندگی در شرایط دشوار جنگ‌زدگی مدتی او را از نوشتن به شکل جدی بازداشت. هر چند او همواره به فعالیت هنری‌اش را ادامه داد و به هنرهایی مانند عکاسی، نقاشی، خطاطی، فیلنامه‌نویسی و موسیقی می‌پرداخت؛ اما در اواخر دهه‌ی شصت با نوشتن چند داستان‌ و شعر به شکل حرفه‌ای پا به دنیای نویسندگی کتاب برای کودکان و نوجوانان نهاد. اولین کتاب او «ماجرای روباه و زنبور» نام دارد که در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسید. حسن‌زاده در سال ۱۳۷۲ به قصد برداشتن گام‌های بلندتر و ارتباط موثرتر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان از شیراز به تهران کوچ کرد…

    دنیای کتاب‌ها... دنیای زیبایی‌ها

    کتاب‌ها و کتاب‌ها و کتاب‌ها...

    فرهاد حسن‌زاده برای تمامی گروه‌های سنی کتاب نوشته است. او داستان‌های تصویری برای خردسالان و کودکان، رمان، داستان‌های کوتاه، بازآفرینی متون کهن و زندگی‌نامه‌هایی برای نوجوان‌ها و چند رمان نیز برای بزرگسالان نوشته است.

    ترجمه شده است

    به زبان دیگران

    برخی از کتاب‌های این نویسنده به زبان‌های انگلیسی، چینی، مالایی، ترکی استانبولی و کردی ترجمه شده و برخی در حال ترجمه به زبان عربی و دیگر زبا‌ن‌هاست. همچنین تعدادی از کتاب‌هایش تبدیل به فیلم یا برنامه‌ی رادیو تلویزیونی شده است. «نمكی و مار عينكي»، «ماشو در مه» و «سنگ‌های آرزو» از كتاب‌هايي هستند كه از آن‌ها اقتباس شده است.

    بعضی از ویژگی‌های آثار :

    • نویسندگی در بیشتر قالب‌های ادبی مانند داستان كوتاه، داستان بلند، رمان، شعر، افسانه، فانتزی، طنز، زندگينامه، فيلم‌نامه.
    • نویسندگی برای تمامی گروه‌های سنی: خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال.
    • خلق آثاری تأثیرگذار، باورپذیر و استفاده از تكنيك‌های ادبی خاص و متفاوت.
    • خلق آثاری كه راوی آن‌ها کودکان و نوجوانان هستند؛ روايت‌هايی مملو از تصویرسازی‌های عینی و گفت‌وگوهای باورپذير.
    • پرداختن به موضوع‌های گوناگون اجتماعی چون جنگ، مهاجرت، کودکان كار و خيابان، بچه‌های بی‌سرپرست يا بدسرپرست و…
    • پرداختن به مسائلی که کمتر در آثار کودک و نوجوان دیده می‌شود، مانند جنگ و صلح، طبقات فرودست، افراد معلول، اختلالات شخصیتی‌ـ‌روانی و…
    • تنوع در انتخاب شخصیت‌های محوری و كنشگر (فعال). مشخصاً دخترانی که علیه برخی باورهای غلط ایستادگی می‌کنند.
    • بهره‌گیری از طنز در کلام و روایت‌های زنده و انتقادی از زندگی مردم كوچه و بازار.
    • زبان ساده و بهره‌گیری اصولی از ویژگی‌های زبان بومی و اصطلاح‌های عاميانه و ضرب‌المثل‌ها.

    او حرف‌های غیرکتابی‌اش را این‌جا می‌نویسد.

    به دیدارش بیایید و صدایش را بشنوید