تلخ و شيرين
يادداشتي بر كتاب «عقربهاي كشتي بمبك»
♦ فریبا دیندار
دروغ چرا، اول اولش که کتاب را خریده بودم، نه از نوجوانهای روی جلد خوشم آمده بود نه از اسم کتاب. فکر میکردم این هم از آن دسته کتابهایی است که زود خستهام میکند. نمیدانم چرا گاهی اینطور میشوم، پیش از شروع کردن یک کتاب هزار و یک جور خیالبافی میکنم درباره کتاب، درباره داستان و شخصیتهایی که هنوز هیچ چیز ازشان نمیدانم. کتاب را لابد به این دلیل خریده بودم که اسمش را خیلی جاها خوانده بودم: “عقربهای کشتی بمبک!” تازه تلفظ درست “بمبک” را هم نمیدانستم.