یکی قایق میسازد برای سفر به دریای خیال، یکی هواپیمایی میسازد که تا نزدیکیهای رنگینکمان بال میزند، یکی عروسکی میسازد برای در آغوش کشیدن، یکی هم البته تفنگ میسازد برای…
جشن تولد آرش است و همهی مهمانها برایش هدیههایی آوردهاند. مادر و پدرش هم همینطور. هدیهی مادر و پدرش یک تفنگ است و آرش تفنگ دوست ندارد. او دلش نمیخواهد مثل آنها به حیوانات و اسباببازیهایش شلیک کند و زخمیشان کند و وقتی حیواناتش با تیراندازیها آنها زخمی میشوند آرش آمبولانسش را راه میاندازد تا نجاتشان بدهد.
بنگ! بنگ! بنگ! داستان سادهای دارد، داستانی که با تصویرهای زنده و کلمههای کم، اعتقادش را به دوستی و دوست داشتن و مخالفتش را با خشونت و جنگ نشان میدهد. آن چه در این داستان اهمیت دارد تفاوت نگاه کودک و والدینش است. آنها در مواجهه با یک موضوع دیدگاههای متفاوتی دارند و بر خلاف بسیاری از کتابهای این گروه سنی که در آن کودک بازیگوش و خطارکار است و بزرگترها عاقل و بدون اشتباه، اینجا همان بزرگترها اشتباه میکنند و آنکه خطاهایشان را اصلاح میکند کودک داستان است.
بنگ! بنگ! بنگ! کتابی است در نقد کلیشهّای معمول و به مخاطب خردسال جرئت میدهد تا به رفتارهای بزرگترها فکر کند، شک کند و آنها را نقد کند.
کتاب بنگبنگبنگ! به تازگی توسط نشر کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه) منتشر شد. تصویرگری این کتاب را پروین حیدریزاده انجام داده است.
منبع: «باغچه» / خبرنامه نشر کتاب چ/ کتاب کودک و نوجوان نشر چشمه/ شماره ۷