چند بند بهاری برای این روزها که صدای بهار در خروش سیلابها گم شد.
نه جاده ساختیم
نه پل
نه سیل بند
یکسره اشک ریختیم
در سوگ بهاری که باید میآمد
و همه را با خود میبرد.
*
کارت پستالهای خیس
بر پنجرههای آب گرفته
نوروز امسال را
آسمانی خاکستری قاب گرفته.
*
جنازهی درختی
در مسیر رودخانهی خشک
به جستجوی پرندههای ترلانه…
امسال، امضای بهار، متفاوت بود
*
چه بی حوصله آمد و چه خشمگین رفت نوروز
گفته بودی جهان آبستن است
و من باور نکرده بودم.
*
باران دعای تو بود
در نیایشهای زمستانه
و بهار این را نمیدانست.