کتاب را دوست دارند همچون نان
دیروز یکی از بهترین روزهایم بود. رفتیم سمت کورههای آجرپزی و برایشان شعر و داستان خواندم. از تجربهها حرف زدم. آنها هم از آرزوها و آمالشان گفتند. آرزوهایی کوچک و ساده به سادگی خودشان مثل: بازگشت به وطن (افغانستان) و سلامتی خانواده و شغل آینده. جالب است که بیشترشان دوست داشتند پلیس بشوند تا دزدها…