مستقل بودن و بی‌حاشیه کارکردن سبب موفقیتم شد/ جوایز ادبی تابلوهای راهنمای نویسندگان است

گفت‌وگو با ایبنا

مستقل بودن و بی‌حاشیه کارکردن سبب موفقیتم شد/ جوایز ادبی تابلوهای راهنمای نویسندگان است

مستقل بودن و بی‌حاشیه کارکردن سبب موفقیتم شد/ جوایز ادبی تابلوهای راهنمای نویسندگان است 1000 666 فرهاد حسن‌زاده

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- ملیسا معمار: موفقیت در سطح بین‌المللی و مطرح شدن در سطح جهان رویایی است که کم‌و بیش هر نویسنده‌ای به آن می‌اندیشد. کسب جوایز جهانی علاوه بر اینکه سبب مطرح شدن یک نویسنده و افزایش فروش و ترجمه آثارش می‌شود، انگیزه و امیدی هم در سایر نویسندگان کشور ایجاد می‌کند و در مجموع در رشد و تحول ادبیات کودک موثر است. در ایران نیز راه‌یابی نویسندگانی مانند هوشنگ مرادی کرمانی، احمدرضا احمدی و … به مرحله نهایی جوایز جهانی بارقه امیدی در کشور ایجاد کرد و اکنون نیز راهیابی فرهاد حسن‌زاده به مرحله نهایی جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن و دریافت دیپلم افتخار IBBY این بارقه را دوچندان کرده است. به این مناسبت در خبرگزاری ایبنا میزبان فرهاد حسن‌زاده بودیم و با او درباره وضعیت جوایز ادبی در ایران و جهان گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

شما در حاشیه سی و ششمین کنگره ادبیات کودک و نوجوان دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) در شهر آتن به همراه فرزاد فربد و نازنین عباسی تجلیل شدید و توانستید دیپلم افتخار این دوره را دریافت کنید. لطفا درباره چگونگی راهیابی‌تان به این جایزه و نحوه انتخاب و گزینش آثار بیشتر توضیح دهید.

دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) در هر کشوری نماینده‌ای دارد که آن‌ها کتاب‌های کشورشان را در زمینه تالیف، تصویرگری و ترجمه بررسی می‌کنند و کتاب‌های موردنظر را انتخاب می‌کنند و به IBBY معرفی می‌کنند. در ایران شورای کتاب کودک بعد از بررسی آثار حوزه کودک و نوجوان در سال ۱۳۹۵ کتاب «زیبا صدایم کن» را در بخش تالیف انتخاب و به این دفتر معرفی کرد. آ‌ن‌ها هم براساس اعتمادی که به نمایندگانشان در کشورهای مختلف دارند، از آثار معرفی شده تقدیر می‌کنند و این آثار در قالب کاتالوگی ارائه می‌شوند.

دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان سال‌هاست در برگزاری جوایز، مسابقات و کنگره‌های مختلف در حوزه ادبیات کودک و نوجوان فعالیت دارد، در طول این مدت چقدر توانسته در رشد کیفی ادبیات کودک و تولید آثار ارزشمند در ایران و جهان تاثیرگذار باشد؟

فکر می‌کنم این کیفیت قابل اندازه‌گیری نیست. هیچ کیفیت هنری و ادبی قابل اندازه‌گیری نیست. بطورکلی ادبیات کودک به نهادهایی نیاز دارد که نگاه بین‌المللی و جهانی به مسائل کودکان داشته باشند. یعنی نهادها و  سازمان‌هایی فراملیتی که حتی هیات مدیره آن‌ها براساس انتخاب اعضای جهانی آن صورت می‌گیرد و هدفی واحد را دنبال می‌کنند. این نهادها بی‌ آن که بخواهند وابستگی فکر داشته باشند از حمایت‌های اقتصادی برخوردارند و جریان‌ها و افراد فعال در زمینه ادبیات و هنر کودک را رصد می‌کنند. همین توجه به ادبیات و هنر خودبخود فضایی را به وجود می‌آورد که هنرمندان جدای از دغدغه‌های شخصی و بومی به کیفیت و زییایی‌های آثارشان بیشتر توجه کنند. وجود این نهادها سبب می‌شود هر کشوری براساس فرهنگ خودش به سطح جهانی برسد و ادبیاتشان را به این سمت سوق دهند.

چه عواملی را در موفقیت و مطرح شدنتان در جایزه اندرسن موثر می‌دانید؟

خب عوامل زیادی بود. در وحله‌ی نخست مسیری سی ساله بود که طی کردم تا به امروز رسیدم. من آدمی نبودم که از روی تفنن و سرگرمی کتاب بنویسم. یا صرفاً به دنبال منفعت مادی نویسندگی باشم. به نوعی باید بگویم که خودم را وقف نویسندگی کردم و از خیلی‌چیزهای زندگی گذشتم تا روز به روز صاحب تجربه‌های تازه شدم. هنوز هم خودم را موفق نمی‌دانم چون متوقف نشدم و همچنان دارم کار می‌کنم. و فکر می‌کنم دارم پاداش سخت‌کوشی‌ها و تلاشم را دریافت می‌کنم. اما مطرح شدنم در جایزه‌های اخیر به چیزهای دیگری هم برمی‌گردد. مستقل بودن و بی‌حاشیه کار کردن. در کشوری که سیاست‌زدگی در آن بیداد می‌کند من تلاش کردم بدون گرایش‌های دست‌وپا گیر سیاسی به نفس نویسندگی و نوشتن برای کودکان بپردازم و بی‌راهه نروم. برای برخی این مستقل بودن قابل توجیه نبود. یک جاهایی مرا حذف کردند و نادیده گرفتند. اما بالاخره ماه پشت ابر نماند و هم از سوی مخاطبان و هم نهادهای مستقل و معقول درها گشوده شدند.

نسبت به دوره‌های گذشته مقداری شانس هم با من یار بود. من فکر می‌کنم کشوری مثل ژاپن برای این جشنواره‌ها برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری می‌کند. وقتی نویسنده‌ای در عرصه ملی می‌درخشد نهادهای فرهنگی باید به کمک بیایند تا در عرصه بین‌الملل او را مطرح کنند. ما این سازمان را نداریم. بنابراین وقتی نامزدی‌ام برای اندرسن و آستریدلیندگرن مطرح شد، خودم آستین بالا زدم و سعی کردم ناشران و وزارت ارشاد و کانون پرورش فکری را توجیه کنم که از این فرصت به دست آمده استفاده کنند. مثلا با کانون مذاکره کردم که در ترجمه کتاب‌هایم تسریع کنند و آنها پذیرفتند. یا از طریق انجمن نویسندگان از ارشاد خواستیم که برای تهیه و ترجمه پرونده‌ام حمایت کند.

تاثیر جوایز جهانی مانند هانس کریستین اندرسن و آسترید لیندگرن را بر ادبیات کودک کشورمان چگونه ارزیابی می‌کنید، با توجه به اینکه ما در طول سال‌های گذشته نمایندگانی داشته‌ایم که به مرحله نهایی این جوایز راه یافته‌اند آیا این مساله می‌تواند سبب ایجاد انگیزه‌ در نویسندگان برای تولید آثار بهتر و درخشان‌تر شود؟

این جوایز در حقیقت مانند تابلوهای راهنمایی و رانندگی در جاده‌ها برای نویسندگان و افرادی هستند که در حوزه ادبیات کودک فعالیت می‌کنند و نشان می‌دهد که آ‌ن‌ها کجا ایستاده‌اند و آیا مسیری که رفته‌اند درست است یا دارند به بیراهه می‌روند. و راه به نویسندگان و تصویرگران شاخص جهانی را نشان می‌دهند. وقتی نویسندگانی از یک کشور در این گونه جوایز مطرح می‌شوند و آثاری خلق می‌کنند که کارکرد جهانی دارد، حسنش این است که مردم آن سرزمین نویسندگان خوبشان را می‌شناسند و کارکرد جهانی‌اش هم این است که ناشران و کارشناسان ادبی سایر کشورها که به دنبال ترجمه و انتشار آثار خوب هستند از این طریق می‌توانند آثار خوب را شناسایی کرده و برای مردم کشورشان ترجمه کنند. درمجموع می‌توان گفت این جوایز هدایت کننده ادبیات به سوی مسیرهای خوب هستند. انگیزه ایستادن بر سکوی این جایزه‌ها باعث انگیزه‌ی بهتر کار کردن در جوان‌ترها می‌شود.

جوایز داخلی را در مقایسه با جوایز جهانی، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در کشور ما جشنواره‌های متعددی در این زمینه وجود دارد که بعضی از آن‌ها تعطیل شده و بعضی همچنان به کار خودش ادامه می‌دهد. فکر می‌کنم جوایز ما در بخش دولتی نتوانسته‌اند تاثیری بر شناخت نویسنده و حتی فروش کتاب‌های برگزیده داشته باشند و علی رغم اینکه کتابی برگزیده شده اما شمارگان و فروشش تغییری نکرده است. که یا مربوط به اصالت آن جایزه است یا عوامل دیگری دخیل هستند. ضمن اینکه در این جوایز می‌بینیم رگه‌هایی از سیاست و نگاه‌های سلیقه‌ای وجود دارد که به راحتی تعدادی کتاب خوب را کنار می‌گذارند و برخی کتاب‌ها که شایستگی ندارند بالا می‌آیند. در برخی جوایز ادبی نگاه‌هایی وجود دارد که از اصالت آن‌ها می‌کاهند. درحالی‌که کتاب‌ها در جوایز ادبی باید به خاطر چارچوب‌های ادبی و زیبایی‌شناسانه بررسی شود نه جوانب دیگر. و اگر بخواهیم جوایز ادبی داخلی را با جوایز خارجی مقایسه کنیم، می‌بینم که در بخش داوری، داورانی از یازده کشور با یازده فرهنگ و زبان مختلف آثار نویسندگانی را داوری می‌کنند که هیچ شناخت و احساسی نسبت به او ندارند. از نظر برگزاری مراسم هم آنچه در اندرسن شاهدش بودم سادگی و آن بود. شما می‌بینید که عملا هیچ وجه نقدی در آن به نویسنده تعلق نمی‌گیرد اما برای بسیاری از نویسندگان از کشورهای مختلف اهمیت خاصی دارد. حتی لوح تقدیری هم که می‌دهند یک برگه‌ی ساده و بدون تذهیب و گل و بلبل است که فقط اسم و مشخصات برگزیده و یک امضا در آن وجود دارد و از سوی دبیر جشنواره به برنده اعطا می‌شود نه از سوی مقامات. درحالیکه ما در ایران ببیشتر به حواشی می‌پردازیم تا اصل مطلب. فقط در ایران جایزه‌ای مانند لاک‌پشت پرنده را دیدم که به سادگی برگزار می‌شود و بی‌حاشیه و بی سیاست است.

به نظر شما چه چیزی به جوایز ادبی اعتبار و ارزش می‌دهد؟

گاهی جایزه به نویسنده اعتبار می‌بخشد و گاهی نویسنده به جایزه؛ من فکر می‌کنم سیاست و خط مشی هرجایزه‌ای ارزش و اعتبارش را تعیین می‌کند. وقتی به لیست نویسندگانی که جایزه اندرسن را دریافت کرده‌اند، می‌نگرید، می‌بینید همه برگزیدگان از افرادی بوده‌اند که در کشور خودشان تاثیرگذار بوده‌اند، این افراد در طول زمان به جایزه اعتبار داده‌اند و حالا این جایزه است که باعث شهرت و اعتبار نویسندگان می‌شوند. هستند که به این جایزه اعتبار می‌دهند. از سویی می‌بینیم که دست‌اندرکاران این جایزه هم به چیزهایی که از اعتبارشان بکاهد تن نمی‌دهند و سعی می‌کنند انتخاب‌های درستی داشته باشند. از سویی اغلب برگزیدگان و داوران این جوایز انسان‌های بزرگ و نویسندگان خبره هستند که کمتر می‌توان در اعتبار و ارزش آثارشان شک کرد. این مسائل در مجموع سبب می‌شود این جایزه‌ها از اصالتی برخوردار شوند که از حاشیه‌ها دور ‌شوند.

حضور نویسندگان کودک و نوجوان در جشنواره‌ها و نمایشگاه‌های بین‌المللی چه تاثیری در رشد کیفی آثارشان دارد؟

حضور در کنگره‌های جهانی مشکل است و نیازمند ارائه مقاله و یا انتخاب شدن است اما شرکت در نمایشگاه‌های بین‌المللی اینگونه نیست و هرکسی بخواهد می‌تواند شرکت کند. حضور نویسندگان در نمایشگاه‌های بین‌المللی و آشنا شدن با فضای نمایشگاهی، ناشران خارجی و نویسندگان دیگر کشورها در اندیشه و آثارشان بسیار موثر است. به نظرم نوشتن فرایندی نیست که نویسنده صرفا در اتاقی بنشیند و فقط بنویسد، نویسنده به همان اندازه که به سفر احتیاج دارد، باید در مجامع بین‌المللی حضور داشته باشد و فضاهای دیگر و آثار نویسندگان جهانی را ببیند، این موارد به طور ناخودآگاه و گسترده بر روی نگاهش در خلق اثر تاثیر دارد و دید وسیع‌تری به او می‌دهد. اما این سفرها هزینه دارد و به نظر من یکی از وظایف نهادهای دولتی که بودجه فرهنگی می‌گیرند این است که نویسندگان شایسته را شناسایی و مقدمات این گونه سفرها را بدون هیچگونه انتظار و چشم‌داشتی فراهم کنند و راه حرفه‌ای شدن و جهانی شدن را برایشان هموار کنند.

قرار شده بنیاد ملی نخبگان برگزیدگان کتاب سال را به عنوان نخبه بپذیرد و امکانات لازم را برایشان فراهم کند، اما این امکان هنوز برای برخی حوزه‌ها از جمله ادبیات کودک و نوجوان فراهم نشده است، نظر شما در این زمینه چیست؟

آن‌ها هیچگونه شناختی نسبت به ادبیات کودک و نوجوان و انجام کار خلاقه برای کودکان  ندارند. کلا نگاهی که در جامعه ما وجود دارد این است که اهمیت زیادی برای کودکان قائل نیستند و در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی همیشه بچه‌ها نه تنها اولویتی ندارند بلکه در مرتبه‌ی آخر هستند. در این بنیاد هم به جای اینکه از نویسندگان کودک و نوجوان حمایت کنند، آن‌ها را کنار گذاشته‌اند. درحالی‌که نوشتن برای بچه‌ها خیلی سخت‌تر است. بین کسی که تخصصی برای بچه‌ها کار می‌کند با کسی که دارد خاطراتش را می‌نویسد و به عنوان نویسنده مطرح می‌شود، یا به شکل تفننی اشعاری می‌نویسند و چاپ می‌کند، تفاوت وجود دارد. نویسندگان و اهل قلم جزء افراد نخبه جامعه هستند که در شرایط خاص کار می‌کنند. یکی از وظایف بنیاد ملی نخبگان این است که کمک هزینه سفرهای خارجی و شرکت در سمینارها را برای نویسندگان فراهم کنند اما عملا می‌بینیم که نویسندگان ما نمی‌توانند به عنوان نخبه در این مرکز پذیرفته شوند. من دوسال پیش بر اساس فراخوانی که بنیاد ملی نخبگان داده بود ثبت نام کردم و مدارک لازم را ارائه دادم اما در طول این مدت هیچ گونه پاسخ درست و قانع کننده‌ای دریافت نکردم. می‌گویند باید شورایی متشکل از چند نهاد تشکیل شود که گویا بعد از دوسال هنوز نشده است. یا شاید فعالیت در حوزه کودک جزو کارهای بی‌اهمیت است و نویسنده باید بمیرد تا قدرش دانسته شود. هیچکس هم پاسخگو نیست. کسی این حلقه‌ی مفقوده را نمی‌بیند. یا نمی خواهد ببیند. باید نهادهای مربوطه در حوزه فرهنگ و هنر این اصل را جا بیاندازند و حرکتی اساسی بکنند تا در زمینه نخبه شناخته شدن و دیده شدن نویسندگان و استفاده از امکاناتی که در این زمینه ارائه می‌شود حقوقشان پایمال نشود. نویسندگان به دلیل تیراژ پایین کتاب‌ها و عدم امنیت شغلی زندگی سختی را می‌گذرانند. آنها وقتی در نیازهای اولیه‌شان مانده‌اند دیگر نمی‌توانند به سفرهای خارجی بروند و بر غنای تجربه و هنر خود بیفزایند.

اگر این چنین قوانینی بوجود آید که همه نویسندگان بتوانند از این شرایط استفاده کنند، آیا یک سری افراد سودجو و فرصت‌طلب مانند نویسنده‌نماها سوءاستفاده‌ نمی‌کنند؟

باید معیارهای روشنی تعیین شود تا جلوی سواستفاده‌های احتمالی را بگیرد. معیارهایی که روشن و شفاف باشد و نتوان از آن بهره‌ی سودجویانه برد. اصلا مگر ما چندتا نویسنده‌ی حرفه‌ای داریم؟ چقدر با جهان مراوده داریم که چنین فکر بازدارنده‌ای کنیم؟ باید براساس معیارهایی مانند برگزیده شدن در جوایز ادبی و کتاب‌های تازه و عوامل دیگر امتیازهایی تعیین شود تا آن که مستحق این حمایت‌هاست به حق خود برسد. شاید لازم باشد که نهاد و شورایی داشته باشیم در گوشه‌ای از یکی از وزرتخانه‌ها که نویسندگان و آثارشان و بازخورد آثارشان را رصد کند. ما برای راه یافتن به عرصه‌های جهانی نیاز داریم تیم داشته باشیم مربی داشته باشیم و کار فردی انجام ندهیم. وظیفه من به عنوان نویسنده خلق آثار خوب است از اینجا به بعد نیاز به یک کار تیمی است که راه را برای حضور و معرفی نویسندگان در خارج از مرزها باز کنند. حتی نویسندگان از تسهیلات فرهنگی مانند دیدن فیلم، تئاتر، کنسرت و … برخوردار باشند و قدرشان دانسته شود.

چگونه می‌توانیم ادبیاتمان را در جوامع بین‌المللی مطرح کنیم؟

ما کلا در شناساندن ادبیات کودک ایران به دیگران کم کاری کرده‌ایم. بودجه‌های کلان را صرف آثار غیر ادبی کرده‌ایم. در حالی که این ادبیات است که می‌تواند آینه‌ای از فرهنگ و زیست یک سرزمین بدهد. گاهی شناخت خارجی‌ها از ما معطوف شده به کاتولوگ‌هایی از مراکز تاریخی و باستانی ایران. گاهی چهره‌ای خشن و نازیبا از خودمان ارایه کرده‌ایم و سیاسی کاری کرده‌ایم. یا حتی در انتخاب کتابی از ادبیات دچار خودی و غیرخودی شدیم. در حالی که ادبیات ما خودبه‌خود حرف برای گفتن دارد. وقتی می‌بینیم آثار نویسندگانی مانند هوشنگ مرادی کرمانی یا محمدرضا بایرامی ترجمه می‌شود مورد استقبال قرار می‌گیرد ولی در همین حد می‌ماند و تبدیل به استثنا می‌شود. ما با استثناها کاری نداریم، ما نیاز به قاعده داریم. توان بخش خصوصی محدود است و چون سودی ندارد دل به این کار نمی‌بندد. باید نهادهایی باشند که این کار را انجام دهند. شناساندن ایران نباید درحد معرفی بافت تاریخی و فرهنگی کشور به جهان باشد. در زمینه فرهنگی هم باید نهادهایی وجود داشته باشند و ادبیات ما را معرفی کنند و تا از حالت انزوا و ایزوله خارج شویم. باید تلاش کنیم آثارمان از سوی ناشران غربی خواهان داشته باشد و آن‌ها را ترجمه کنند. باید این رغبت و کشش را ایجاد کنیم اما عرضه‌مان ضعیف است  و کاتالوگ‌های جامع و کاملی برای معرفی آثارمان تهیه نکرده‌ایم. معمولا برای تهیه کاتالوگ و پرزنت آثار، چند فصل از کتاب را ترجمه می‌کنند اما ما دراین زمینه ضعیف هستیم. از سویی شاید بسیاری از ناشران از طرح گرنت ما خبر نداشته باشند.

به عنوان یک نویسنده موفق در حوزه کودک و نوجوان، کیفیت ادبیات تالیفی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

با نگاهی اجمالی به ادبیات کودک و نوجوان می‌بینیم تعداد نویسندگان کودک و نوجوان‌نویس ما قبل از انقلاب خیلی کم بود. در آن زمان کانون پرورش فکری به عنون اصلی‌ترین ناشری که برای چاپ کتاب کودک اقدام می‌کرد از نویسندگان بزرگسال‌نویس خواست برای بچه‌ها بنویسد که بعضی‌از آن‌ها بعدها در این حوزه ماندند و برخی کنار گرفتند. بعد از انقلاب گویی به نوعی خودباوری رسیدیم و کسان زیادی روی به نوشتن برای بچه‌ها آوردند. در این دوره کتاب‌هایی شعاری با مفاهیم سیاسی به بهانه کودک و طرح مسائل بزرگسالانه منتشر شدند. در دهه 60 ادبیات ما دچار جنگ‌زدگی شد بسیاری از آثار زیر سایه جنگ رشد کرد. در دهه 70 که جنگ را پشت سر گذاشتیم، مسیر برای خلق آثار با موضوعات آزاد باز شد. در دهه 80 نیز همینطور هر چه جلو آمدیم نویسندگان بیشتر و تنوع مضمون‌ها بیشتر شد. بطورکلی نویسندگی و تالیف در کشور ما جوان است و خیلی نمی‌توانیم خودمان را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم. عمر داستان‌نویسی نوین در کشور ما کمتر از صدسال است ما چه انتظاری می‌توانیم از ادبیات کودک و نوجوان داشته باشیم. ادبیات کودک مانند یک ماشین است و هرکدام از اجزای ماشین کند عمل ‌کنند، سرعت ما در مجموع کند می‌شود. برای رشد ادبیات باید در همه‌ی زمینه‌ها کار کرد و لنگی‌ها را از بین برد. از جمله وضعیت کتابخوانی باید رونق بگیرد و روی فرهنگ مطالعه کار اساسی بشود. باید نشرمان به سمت حرفه‌ای شدن برود و خود را با معیارهای جهانی نزدیک کند. باید نقد و نقادی رونق بگیرد و آثار نویسندگان در کفه‌ی پژوهش و بررسی‌های علمی سنجیده شود. باید به نویسندگان جوان میدان داد و از کار آموزش غافل نماند. من فکر می‌کنم ادبیات کودک و نوجوان ما به شکل خودرو بوده و دلسوز به معنای واقعی نداشته است.

    روزی روزگاری

    فرهاد حسن‌زاده

    فرهاد حسن زاده، فروردین ماه ۱۳۴۱ در آبادان به دنیا آمد. نویسندگی را در دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستان‌های کوتاه شروع کرد. جنگ تحمیلی و زندگی در شرایط دشوار جنگ‌زدگی مدتی او را از نوشتن به شکل جدی بازداشت. هر چند او همواره به فعالیت هنری‌اش را ادامه داد و به هنرهایی مانند عکاسی، نقاشی، خطاطی، فیلنامه‌نویسی و موسیقی می‌پرداخت؛ اما در اواخر دهه‌ی شصت با نوشتن چند داستان‌ و شعر به شکل حرفه‌ای پا به دنیای نویسندگی کتاب برای کودکان و نوجوانان نهاد. اولین کتاب او «ماجرای روباه و زنبور» نام دارد که در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسید. حسن‌زاده در سال ۱۳۷۲ به قصد برداشتن گام‌های بلندتر و ارتباط موثرتر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان از شیراز به تهران کوچ کرد…

    دنیای کتاب‌ها... دنیای زیبایی‌ها

    کتاب‌ها و کتاب‌ها و کتاب‌ها...

    فرهاد حسن‌زاده برای تمامی گروه‌های سنی کتاب نوشته است. او داستان‌های تصویری برای خردسالان و کودکان، رمان، داستان‌های کوتاه، بازآفرینی متون کهن و زندگی‌نامه‌هایی برای نوجوان‌ها و چند رمان نیز برای بزرگسالان نوشته است.

    ترجمه شده است

    به زبان دیگران

    برخی از کتاب‌های این نویسنده به زبان‌های انگلیسی، چینی، مالایی، ترکی استانبولی و کردی ترجمه شده و برخی در حال ترجمه به زبان عربی و دیگر زبا‌ن‌هاست. همچنین تعدادی از کتاب‌هایش تبدیل به فیلم یا برنامه‌ی رادیو تلویزیونی شده است. «نمكی و مار عينكي»، «ماشو در مه» و «سنگ‌های آرزو» از كتاب‌هايي هستند كه از آن‌ها اقتباس شده است.

    بعضی از ویژگی‌های آثار :

    • نویسندگی در بیشتر قالب‌های ادبی مانند داستان كوتاه، داستان بلند، رمان، شعر، افسانه، فانتزی، طنز، زندگينامه، فيلم‌نامه.
    • نویسندگی برای تمامی گروه‌های سنی: خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال.
    • خلق آثاری تأثیرگذار، باورپذیر و استفاده از تكنيك‌های ادبی خاص و متفاوت.
    • خلق آثاری كه راوی آن‌ها کودکان و نوجوانان هستند؛ روايت‌هايی مملو از تصویرسازی‌های عینی و گفت‌وگوهای باورپذير.
    • پرداختن به موضوع‌های گوناگون اجتماعی چون جنگ، مهاجرت، کودکان كار و خيابان، بچه‌های بی‌سرپرست يا بدسرپرست و…
    • پرداختن به مسائلی که کمتر در آثار کودک و نوجوان دیده می‌شود، مانند جنگ و صلح، طبقات فرودست، افراد معلول، اختلالات شخصیتی‌ـ‌روانی و…
    • تنوع در انتخاب شخصیت‌های محوری و كنشگر (فعال). مشخصاً دخترانی که علیه برخی باورهای غلط ایستادگی می‌کنند.
    • بهره‌گیری از طنز در کلام و روایت‌های زنده و انتقادی از زندگی مردم كوچه و بازار.
    • زبان ساده و بهره‌گیری اصولی از ویژگی‌های زبان بومی و اصطلاح‌های عاميانه و ضرب‌المثل‌ها.

    او حرف‌های غیرکتابی‌اش را این‌جا می‌نویسد.

    به دیدارش بیایید و صدایش را بشنوید