كتاب و كافه‌گلاسه و كَل‌كَل

كتاب و كافه‌گلاسه و كَل‌كَل

كتاب و كافه‌گلاسه و كَل‌كَل 150 150 فرهاد حسن‌زاده

به یاد روزهایی که کانون عشقمان بود و کتاب نفس.

حالا از آن روز‌ها خیلی فاصله گرفته‌ام. روزهای داغی که حتی از دمب کولر هم آب و عرق می‌چکید. روزهایی که من و دوستانم دوست نداشتیم آنچه هستیم، باشیم. نوجوان بودیم و روی نوک پایمان بلند می‌شدیم که قدمان را یک وجب هم که شده بلند‌تر نشان بدهیم و خودمان را جزو آدم بزرگ‌ها جا بزنیم. روزهایی که چهرة کودکی را زیر جوشهای سر سیاه می‌ترکاندیم و به سبیل نداشته‌مان شانه می‌کشیدیم و منتظر بودیم ننه‌مان عکسمان را بگذارد گوشه‌ی قاب عکس بابا و پزمان را بدهد.
روزهایی که له‌له می‌زدیم برای دانستن و یاد گرفتن. مدرسه چیز زیادی نداشت. فکرهای کوچکمان در هیاهوی کلاسهای عیالوار گم می‌شد و گیج می‌زدیم. آنوقت «پارک کودک» شهرمان را پیدا کردیم و توی آن پارک کوچک که همیشة خدا از نگهبانش می‌ترسیدیم و از چوبش حساب می‌بردیم، کتابخانه‌ای پیدا کردیم که همه چیزش یک جور دیگر بود. ساختمان آجری‌اش و پنجره‌های قدی‌اش و هلال‌های بالای درش حرفهای زیاد داشت و ما را به خود می‌خواند. روی دیوارش با حروف برجسته‌ای نوشته شده بود: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مرغک آوازخوانش با همة گنجشکهای دنیا فرق داشت و گویی با زبان بی‌زبانی‌اش تکرار می‌کرد: دانایی… دانایی… دانایی!
و دانایی ما از‌‌ همان جا شروع شد. گویی پنجره‌ای پیدا کرده بودیم برای نظر انداختن به تمام جهان. تمام شعرهای دنیا، تمام قصه‌های هستی، تمام هنرهایی که به چشم و گوشمان زیبا می‌آمد، در آنجا گرد آمده بود. چه کشف بزرگی! خودمان را پیدا کرده بودیم و هیچ خبر نداشتیم.
آن روز‌ها فقط کتابخانه و کتاب و هوای خنک کولرهای گازی بس نبود. کتابدارهای خوب و عاشق هم لازم بود که ما کم نداشتیم. کتابدارهایی که محرم راز دلهای عاشق و پرشور نوجوانیمان هم بودند. گاهی گوشة کتابخانه به دور از نگاه پرسان بچه‌های کنجکاو اشک‌هایمان را با گوشة آستین پاک می‌کردیم و برای سبک شدن دلمان هم که شده از کتابِ سینة پر دردمان برای کتابدار‌ها صفحه‌هایی می‌خواندیم.
از خوب روزگار هنوز با بعضی‌هایشان رفت و آمد دارم. یکی از‌‌ همان خوبان که جا دارد اینجا یادی از او بکنم، «شاهزادة موسوی» نام دارد که گویی نمی‌دانست خستگی چیست، بس که دلبستگی داشت. یادم است خرده پول‌هایمان را پیش او جمع می‌کردیم و سر ماه که می‌شد ما را می‌برد کتابفروشی و با پول خودمان برایمان کتابهای تازه می‌خرید. کتابهایی که گویی قرار نبود به این زودی‌ها به کتابخانة کانون بیایند. و بعد می‌بردمان کافه قنادی لادن و دعوتمان می‌کرد به بستنی و کافه‌گلاسه که تازه مد شده بود. هنوز مزة کتاب و کافه‌گلاسه و کل‌کل‌های ادبی، دور و بر هوش و حواسم پرسه می‌زند.
حالا از آن روز‌ها، سال‌ها گذشته. خمپارة جنگ خرده خاطراتمان را پخشِ روزهای بی‌رنگ کرده، اما یاد آن روزهای سرشار از عشق کتاب باقی است. روزهایی که تکرار شدنی نیستند. و من هیچ نمی‌دانم آیا بچه‌های امروزی سی سال دیگر چنین خاطراتی برای تعریف کردن دارند، یا نه؟

    روزی روزگاری

    فرهاد حسن‌زاده

    فرهاد حسن زاده، فروردین ماه ۱۳۴۱ در آبادان به دنیا آمد. نویسندگی را در دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستان‌های کوتاه شروع کرد. جنگ تحمیلی و زندگی در شرایط دشوار جنگ‌زدگی مدتی او را از نوشتن به شکل جدی بازداشت. هر چند او همواره به فعالیت هنری‌اش را ادامه داد و به هنرهایی مانند عکاسی، نقاشی، خطاطی، فیلنامه‌نویسی و موسیقی می‌پرداخت؛ اما در اواخر دهه‌ی شصت با نوشتن چند داستان‌ و شعر به شکل حرفه‌ای پا به دنیای نویسندگی کتاب برای کودکان و نوجوانان نهاد. اولین کتاب او «ماجرای روباه و زنبور» نام دارد که در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسید. حسن‌زاده در سال ۱۳۷۲ به قصد برداشتن گام‌های بلندتر و ارتباط موثرتر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان از شیراز به تهران کوچ کرد…

    دنیای کتاب‌ها... دنیای زیبایی‌ها

    کتاب‌ها و کتاب‌ها و کتاب‌ها...

    فرهاد حسن‌زاده برای تمامی گروه‌های سنی کتاب نوشته است. او داستان‌های تصویری برای خردسالان و کودکان، رمان، داستان‌های کوتاه، بازآفرینی متون کهن و زندگی‌نامه‌هایی برای نوجوان‌ها و چند رمان نیز برای بزرگسالان نوشته است.

    ترجمه شده است

    به زبان دیگران

    برخی از کتاب‌های این نویسنده به زبان‌های انگلیسی، چینی، مالایی، ترکی استانبولی و کردی ترجمه شده و برخی در حال ترجمه به زبان عربی و دیگر زبا‌ن‌هاست. همچنین تعدادی از کتاب‌هایش تبدیل به فیلم یا برنامه‌ی رادیو تلویزیونی شده است. «نمكی و مار عينكي»، «ماشو در مه» و «سنگ‌های آرزو» از كتاب‌هايي هستند كه از آن‌ها اقتباس شده است.

    بعضی از ویژگی‌های آثار :

    • نویسندگی در بیشتر قالب‌های ادبی مانند داستان كوتاه، داستان بلند، رمان، شعر، افسانه، فانتزی، طنز، زندگينامه، فيلم‌نامه.
    • نویسندگی برای تمامی گروه‌های سنی: خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال.
    • خلق آثاری تأثیرگذار، باورپذیر و استفاده از تكنيك‌های ادبی خاص و متفاوت.
    • خلق آثاری كه راوی آن‌ها کودکان و نوجوانان هستند؛ روايت‌هايی مملو از تصویرسازی‌های عینی و گفت‌وگوهای باورپذير.
    • پرداختن به موضوع‌های گوناگون اجتماعی چون جنگ، مهاجرت، کودکان كار و خيابان، بچه‌های بی‌سرپرست يا بدسرپرست و…
    • پرداختن به مسائلی که کمتر در آثار کودک و نوجوان دیده می‌شود، مانند جنگ و صلح، طبقات فرودست، افراد معلول، اختلالات شخصیتی‌ـ‌روانی و…
    • تنوع در انتخاب شخصیت‌های محوری و كنشگر (فعال). مشخصاً دخترانی که علیه برخی باورهای غلط ایستادگی می‌کنند.
    • بهره‌گیری از طنز در کلام و روایت‌های زنده و انتقادی از زندگی مردم كوچه و بازار.
    • زبان ساده و بهره‌گیری اصولی از ویژگی‌های زبان بومی و اصطلاح‌های عاميانه و ضرب‌المثل‌ها.

    او حرف‌های غیرکتابی‌اش را این‌جا می‌نویسد.

    به دیدارش بیایید و صدایش را بشنوید