کتاب جدیدم «نه مثل هر روز» را دوست دارم.
البته همهی کتابها را دوست دارم، ولی این یکی طعم دیگری دارد. طعمی از تجربهای تازه در حال و هوایی متفاوت. حرفی تازه در قالب قصهای که در عین سادگی تو را به یک جرعه فلسفه دعوت میکند.
بهتر است ذوق زدگی را کنار بگذارم گوش به سخن مخاطبان و منتقدان بسپارم. فقط این را بگویم که تصویرگرهای زیبا و خاصِ هنرمند خوب کشورمان یعنی هاله قربانی به این کتاب شخصیت دیگری بخشید. شخصیتی به نام تهران. تهرانی که نمی شناسیم. تصویرهایی که برنده دیپلم افتخار کتابهای تصویری مسکو شده است.
و اگر نبود تلاش های دلسوزانهی دوستانم در کتاب_چ از خانواده فرهنگی نشر چشمه شاید کتابم به این قد و قامت در نمیآمد.
فقط قیمت کتاب چشمها را از تعجب گرد میکند که شرمندگی آن هم بماند برای مسببان وضعیت اقتصادی و فرهنگی که خودشان را به خواب زدهاند. با این حال ما میدان را رها نمیکنیم.
این جملههای پشت جلد کتاب است:
هر روز به اندازهی همان روز توی دلش خاطره و تجربه دارد.
هر روز به اندازهی همان روی میتوان دید و شنید و یاد گرفت.
اما بعضی روزها شبیه دیروز و هر روز نیست.
شهاب این را نمیدانست تا اینکه یک روز…