رمان بر خلاف تاریخ دروغ نمیگوید
بعضی از درونمایههای داستانی بازمیگردند به زندگی و تجربههای زیستهی نویسندهاش. اما برخی گستردهتر هستند و برمیگردند به تجربههای جمعی و تکرار شوندهی انسانی. برای من هر دو وجه مسیری را رقم زد که یگانه شد. حالا دیگر وقتی فکر میکنم نمیتوانم این دو را از هم تفکیک کنم. واقعا نمیدانم کدامشان تجربهی زندگی خودم یا اطرافیانم بوده، کدامشان حاصل تحقیقهایی که داشتهام و کدامشان از خیال نویسنده تراوش کرده است. شاید دیگر مهم هم نباشد. من تودهای از حرف و قصه و حکایت در وجودم دارم که دلم میخواهد بیانشان کنم. چه بسا برخی از وقایع یا شخصیتهای این رمان در کتابهای قبلی ناخودآگاه آمده باشد. برخی را هم خودآگاه وارد کردم