شاید اولین چیزی که دراین کتاب توجه مخاطب را جلب می کند فرم آن است. هر فصل این کتاب پستی از یک وبلاگ است. وبلاگ درنا، دختر جوانی که با خواندن یک دفترچه خاطرات قدیمی تصمیم می گیرد داستانی را درباره ی زال و عشق قدیمی او در وبلاگش منتشر کند و نظرات خوانندگان را بداند. درنا به گذشته زال برمی گردد و داستان او و فریبا را روایت می کند؛ پسر نوجوانی که خانواده ای ندارد و در یک پرنده فروشی کار می کند. کلیدی که سال ها دست زال ماند چون فکر می کرد یک روز فریبا و خانواده اش بر می گردند و کلید خانه شان را از او می خواهند…
در قسمت هایی از کتاب، که وبلاگ درناست، حسن زاده سعی کرده به زبان نوجوانان امروز نزدیک شود و از اصطلاحاتی که آن ها به کار می برند استفاده کند. نقطه ی قوت کتاب شاید این بخش نباشد. تلاش نویسنده برای نزدیک به این زبان قابل تقدیر است، اما شاید جسارت او در داستان زال برای مخاطب جذاب تر باشد جسارتی که این روزها کمتر در داستان های تالیفی دیده می شود. حسنزاده با پرداختن به موضوعی مثل عشق دوران نوجوانی فضایی را ترسیم کرده که همدلی مخاطب را برمیانگیزد. مخاطب نوجوان برای شخصیت زال نگران می شود حتی اگر زال از آبادان دههی شصت حرف بزند باز همه دغدغه هایی دارد که برای نوجوان امروز آشناست.
حسن زاده سعی می کند برای مخاطبش داستانی را تعریف کند، او را جذب کند تا داستان را دنبال کند، شخصیتهای ملموس بیافریند و در لابه لای داستان بی آنکه در دام شعار بغلتد حرفهایی هم بزند، مثل مقایسه کردن زال با پرندههای در قفس و تاکید بر آزادی و آزادگی انسان.
دوست دارید رمانی تالیفی بخوانید و از داستانی متفاوت لذت ببرید، این وبلاگ واگذار می شود منتظر شماست!