پیتیکو پیتیکو
(مجموعه داستان کودک)
◊ تصویرگر: علی خدایی
◊ چاپ اول: ۱۳۹۱/ چاپ ششم ۱۳۹۹
◊ ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
♣ یکی بود یکی نبود. در یک شهر بزرگ خانهای زندگی میکرد. توی خانهی بزرگ اتاق بزرگی بود. توی اتاق بزرگ یک قاب طلایی زیبا و بزرگ بود. توی قاب طلایی یک تابلوی نقاشی بود. نقاشی هم تازه توی قاب رفته بود. نقاشی چی بود؟ نقاشی یک کرده اسب که خیلی چموش بود، چون قاب هی تکان تکان تکان … میخورد و…
این کتاب سه داستان دارد. سه داستان متفاوت با سه روایت متفاوت.
اول: پیتیکو… پیتیکو…
دوم: باد دوچرخه سوار
سوم: دو لقمهی چرب و نرم
داستانهای این کتاب:
اولی در باره آقای باد است. اوشخصیت منفی دارد که خیرش به کسی نمیرسد و مایه شر و دردسر است. مترسک را از جا میکند، آنتنها را جابهجا میکند، چادرهای سفری را روی سر صاحبانشان خراب میکند و… اما ناگهان باد دوچرخهاش خالی میشود و نمیتواند کاری بکند.
داستان دوم درباره کره اسبی است که توی یک قاب نقاشی اسیر شده و نمیخواهد توی قاب بماند. او پس از مکالمهای چکشی با قاب بالاخره آنقدر پیتیکو… پیتیکو میکند که آن را از جا میکند و میرود.
داستان سوم درباره دوتا گوسفند است که ابرهای آسمان را به شکل گرگ میبینند که دنبال گوسفندهایی کردهاند، با تلاشهایی که میکنند، گوسفندها را نجات میدهند، اما غافل از این هستند که خودشان در تهدید گرگهای واقعی هستند.
استفاده از تکنیک فراداستان یکی از ویژگیهای این کتاب است. در این تکنیک نویسنده قادر مطلق نیست و از برج عاج رایج بیرون آمده همراه با مخاطب در مسیر داستان حرکت میکند. این ساختارشکنی در حرکت و روایت داستان برای مخاطب خوشایند و حتی بار آموزشی دارد. شخصیتها نیز در ساخت و پرداخت داستان مشارکت دارند. مثلا در دولقمه وقتی گوسفندها می بینند صدایشان به ابرها نمیرسد از نویسنده کمک میخواهند و به او میگویند کاری بکند. نویسنده میگوید قهرمان داستان خودش باید از پس کارهایش برآید. پرندهها مایوس نشده از نقاش کتاب کمک میخواهند. نقاش دور از چشم نویسنده پرندهای میکشد که پیام خطر را به ابرها برساند.
زبان شوخ و شنگ و شیطنتهای نویسنده به هنگام نوشتن یکی از دلایل جذابیت این کتاب است.
تخیل یا توهم؟
گاهی اوقات می بینیم {برخی از} نویسندگان کودک، تحت عنوان تخیل، توهمات بی سر و تهی را به خورد کودک می دهند. چرا؟ چون فکر می کنند وقتی مخاطب کودک است فهم و شعور ندارد و می توانند با نوشتن چرندیات ، برچسب نویسنده بودن به خود بزنند.
به نظرم کتاب پیتیکو پیتیکو، یک سنگ محک تمام عیار است برای سنجش و تشخیص چنین کتابهایی.
کتاب پیتیکو پیتیکو ، یک شاهکار و یک هنرنمایی تمام عیار در خصوص دنیای تخیل است. کتابی که به شعور مخاطب احترام می گذارد، به ژرفای خیال احترام می گذارد، لبخند را بر لب نقاشی می کند. این کتاب می تواند روشن کننده مرز دنیای تخیل و توهم باشد.
امروز این کتاب را خواندم. می دانستم که قرار است یک داستان تخیلی بخوانم. به کتاب گفتم بیا باهم شطرنج بازی کنیم.
قبول کرد و در سه حرکت ( سه داستان) کیش و ماتم کرد.
در داستان اول، نقاشیِ یک اسب چموش را می بینیم که شوق زندگی، او را محصور در قابش نمی کند.
در داستان دوم، بادی متکبر، که اسیر باد لاستیک های دوچرخه اش می شود.
و در داستان سوم … چگونه باید توضیح داد؟… نمی دانم چگونه توضیحش دهم. خیلی خوب بود?
یک نویسنده و تصویرگر ، داستانی خلق می کنند اما داستانی که خودش ، خودش را می نویسد.
اگر معلم فبک {فلسفه برای کودک} بودم، از این کتاب غفلت نمی کردم. هرچقدر روی این کتاب ذره بین میگیرم و پلیسی، بررسی اش میکنم، بیشتر به آن، دل می بندم.
با فرایند اعطای جوایز به کتابهای کودک، آشنا نیستم اما امیدوارم از این کتاب غفلت نشده باشد.