انتشار کتاب «چتری با پروانههای سفید» در کشور ژاپن آخرین خبر خوشحال کنندهی امسال بود. ده سال پیش وقتی در روزهای پر اضطراب اسفند این داستان را برای ضمیمهی مجلهی «دوچرخه» مینوشتم، اصلاً فکرش را نمیکردم روزگاری این داستان به قامت کتاب بنشیند و با ماجراهایی گیرا و ساده بتواند خودش را در میان دلها جا کند. طوری که سالی یکبار در ایران تجدید چاپ بشود و پس از پنج سال به پنج زبان ترجمه و منتشر شود. این کتاب تا امروز به زبانهای اسپانیایی، کرهای، چینی، آذربایجانی و ژاپنی منتشر شده است.
خانم کیکو آیکو یک روز اردیبهشتی به سراغم آمد و با یک عالمه سئوالی که در ذهن داشت شگفت زده ام کرد. او از جزییاتی پرسید که خودم هم چندان به آن آگاه نبودم و حتی بعد از بازگشت به ژاپن بازهم از طریق ایمیل به دنبال اطلاعاتی بود که کتاب را دقیقتر ترجمه کند. مثلاً اینکه آیا مریم از علی کوچکتر است یا بزرگتر، چرا که در زبان ژاپنی این مسئله موقع ترجمه اهمیت دارد و پرسشهای دیگر.
نکته دیگری که برایم جالب بود، توجه ژاپنیها به آداب و سنن کشورهاست. آنها اطلاعاتی فراتر از داستان را طلب میکردند. حتی از خاطرات کودکی من در نوروز پرسیدند و عکسی در کنار سفرهی هفتسین خواستند. خودم هنوز کتاب را ندیدهام، قرار است از اول آوریل وارد کتابفروشیها شود.
متشکرم از غزاله بیگدلو به خاطر جاری بودن روح زندگی در نقاشیهایش، متشکرم از دوستان نازنینم در نشر فاطمی (کتابهای طوطی)، متشکرم از خانم کیکو آیکو مترجم ژاپنی که بینهایت ایران و فرهنگ و غذاهایمان را دوست دارد. و سپاس از ناشر ژاپنی که هنوز نامش را به درستی نمیدانم چون ژاپنیام هیچ خوب نیست.
فدای نام ایران با سنتهای اصیل و باستانیاش.
هر روزتان نوروز باد
نوروزتان پیروز.
