گفت‌وگو با همشهری محله

فرهاد حسن‌زاده

گفت‌وگو با همشهری محله

گفت‌وگو با همشهری محله 700 466 فرهاد حسن‌زاده
«فرهاد حسن‌زاده» سال‌هاست که با سامانه انبوه‌بر خط راه‌آهن‌ـ تجریش یا همان بی .آر. تی از ابتدای خیابان مطهری می‌آید پارک‌وی و کوچه تورج و مؤسسه همشهری که محل کارش است…
 «فرهاد حسن‌زاده» سال‌هاست که با سامانه انبوه‌بر خط راه‌آهن‌ـ تجریش یا همان بی .آر. تی از ابتدای خیابان مطهری می‌آید پارک‌وی و کوچه تورج و مؤسسه همشهری که محل کارش است. نویسنده‌‌ آبادانی که سال‌هاست برای کودکان و نوجوانان می‌نویسد. بیشتر از 80 عنوان در زمینه‌های مختلف. از دانش‌آموزان ابتدایی که سراغش را بگیری، بخش‌هایی از کتابشان را که به نام این نویسنده است نشانت می‌دهند. همین است که او به‌عنوان نامی آشنا به مدرسه‌های مختلف می‌رود تا برای بچه‌ها از دنیای کتاب بگوید. از قصه‌های خودش که از دل شهر و اتفاقاتش بیرون آمده‌اند. بعضی از دل‌‌ آبادان و موشکباران و برخی از دل همین سامانه انبوه‌‌بر راه‌آهن‌ـ تجریش که به تشبیه حسن‌زاده مثل یک آمبولانس بزرگ و همگانی است. او علاوه بر کسب جوایز بسیاری از دهه 70 تا به حال نامزد دریافت جایزه آستریدلیندگرن(آلمان 2018) و جایزه هانس کریستین آندرسن(2018)  شده است.

چطور بچه‌هایمان از کودکی کتابخوان شوند؟
دورهمی‌های مفید در مدرسه با طعم کتاب

در روایات آمده است که ذهن کودک و نوجوان مثل خشت خام است. هرچه در این سن روی خشت خیس و خام بنویسی زود حک می‌شود و ماندگار. برای همین است که باید از کودکی خواند. چون هم ماندگارتر است و هم انگار وقتی بچه‌ای قدر هزار سال وقت داری برای زندگی کردن. همین‌هاست که الزام می‌کند بچه‌ها را آشنا کنی با کتاب و کتاب‌خواندن و البته چهره‌هایی که اگر خوب معرفی شوند، می‌توانند الگوهای منحصربه‌فردی باشند. مثل نویسنده‌ها. مثل فرهاد حسن‌زاده مهربان و خوش‌قلم که معتقد است برنامه‌هایی مانند «دیدار با یار مهربان» در هفته کتابخوانی می‌تواند اتفاق مبارک و مفیدی برای بچه‌ها باشد. البته اگر درست و درمان اجرا شود. برنامه‌ای که آموزش و پرورش و برخی فرهنگسراها با همراهی نویسنده‌های حرفه‌ای انجام می‌دهند. حسن‌زاده می‌گوید: «دغدغه ارتباط گرفتن با مخاطب را همه نویسندگان دارند. متأسفانه در گذشته مدارس این امکان را ایجاد نمی‌کردند یا مقاومت داشتند، به دلیل بخشنامه‌های سختگیرانه آموزش و پرورش. اما چندسالی است با همت انجمن نویسندگان کودکان و نوجوانان و بخش معاونت فرهنگی وزارت ارشاد این سد شکسته شده و با هماهنگی‌های انجمن و فرهنگسرا و آموزش و پرورش نویسندگان می‌توانند در هفته کتابخوانی به مدارس بروند. مثل همین آبان‌ماه که قبل از شروع این هفته هماهنگی‌های لازم در این باره شده است.»

معلمان جذاب ادبیات کجایند؟
جای درس زندگی در مدارس خالی است

تنها دیدار نویسنده با دانش‌آموزان کافی نیست برای کتابخوان کردن بچه‌ها. باید کارهای اساسی‌تری هم بشود. حسن‌زاده می‌گوید: «ما در مدارس نیاز به افرادی داریم که بر ادبیات تسلط داشته باشند و بتوانند بچه‌ها را هدایت کنند. متأسفانه زنگ انشا حذف شده است. اگر زنگی باشد خاص خواندن و نوشتن و تفکر کردن با اداره افراد خبره، اتفاقات خوبی می‌افتد. ضرورت دارد کسانی که دستی بر قلم دارند با بچه‌ها هرهفته کار کنند.
سیستم آموزشی ما غلط است و همه‌چیز مبتنی بر حفظ و رقابت و مدرک و… است. این راه درست نیست و در انتهای این راه، آدم‌ها وقتی در شرایط جوانی و بحران و زندگی قرار می‌گیرند بلد نیستند از پس مشکلات بربیایند و به راه‌هایی می‌روند که مطلوب جامعه نیست. این به دلیل گم کردن کلید است. ما باید به بچه‌ها درس زندگی بدهیم. این درس هم از راه خواندن کتاب‌های غیر‌درسی میسر است و خواندن و بحث کردن و تفکر کردن درباره شعر و داستان. در دهه 70 و 80 این حلقه مفقوده ماست.»

چرا باید کتاب‌ و کتابخوانی را به جامعه بیاوریم؟
فرهنگ مطالعه و شهرنشینی باهم عجین است
حسن‌زاده معتقد است که: «فرهنگ مطالعه با فرهنگ شهرنشنی مرتبط است در نتیجه باید سیاست‌هایی باشد که اینها را با هم عجین کند. در سال‌های نوجوانی ما مجموعه‌ای از تلویزیون پخش می‌شد با نام آقای مطالعه. این آقا همیشه کتاب دستش بود و برای همین یا به در و دیوار می‌خورد یا در چاله می‌افتاد و… شاید قصد این مجموعه‌‌ ترویج فرهنگ مطالعه بود اما این نگاه، کتابخوان‌ها را گیج و دور از جامعه نشان می‌داد که همیشه هم بلایی سرشان می‌آید. به نظرم این نگاه در جامعه ما هنوز هم وجود دارد و کسی که مطالعه می‌کند، را فردی خاص می‌دانند؛ مثلاً استاد دانشگاه مرتبط با ادبیات یا آدمی عجیب و غریب. باید به این سمت رفت که با کارهای مختلفی کتاب را با جامعه عجین کرد. ساخت مجسمه، تصویرسازی داستان‌های کهن روی در و دیوار شهر یا ساخت شخصیت‌های داستانی با شکل‌های مختلف و…. تشکیل دادن برنامه‌ها، مراسم و سنت‌هایی که با کتاب ممزوج شده باشد. نمایشگاه فرانکفوت 5 روز است؛ 3 روز خاص ناشران و نویسندگان و آژانس‌های ادبی و 2 روز آخر هم برای مردم با فروش خیلی محدود. نوجوان‌ها و کودکان در این 2 روز با لباس شخصیت‌های داستانی محبوب خود می‌آیند. در فضای بزرگ نمایشگاه می‌روند و می‌آیند؛ یک عالمه هری‌پاتر و سوپرمن و آلیس و… این همان تلفیق زندگی شهرنشینی با کتاب است. چیزی که در هیچ‌کدام از مراسم‌های ما نیست. در کتابخانه کانون پروش فکری این آگاهی هست و با کتاب بازی‌های زیادی می‌کنند. این فرهنگ در جامعه باید جا بیفتد. با کتاب باید زندگی کرد و این‌طور نباشد که خوانده شود و تمام.

چرا باید الگوهای متنوع و مناسبی برای بچه‌ها بسازیم؟
ترسیم نویسندگی به‌عنوان یک شغل

او برای ارتباط با مخاطبانش که بیشتر، بچه‌ها و دانش‌آموزان هستند، به مدارس مختلفی هم در منطقه ما رفته است. مدرسه‌هایی در ونک، پاسداران و خانه کودکی در آرارات. و البته به مناطق دیگر و هر مدرسه هم حال و هوای خاص خودش را داشته: «برخی از مدارس به دلیل داشتن مربی و کتابدار و کتابخانه آمادگی حضور نویسنده را دارند. برخی اما نه و تنها برای بیلان کار است. نحوه برخورد ما هم در این مدارس متفاوت است. در مدارسی که آمادگی دارند ممکن است حتی بچه‌ها با مشارکت خودشان بیوگرافی نویسنده را اجرا و بازی ‌کنند. پیشنهاد من هم همیشه این است که این برنامه را سرسری برگزار نکنند و فعالیتی درباره کتاب انجام دهند. مثلاً کتاب را بخرند و بخوانند تا بچه‌ها رودرروی نویسنده از خوبی‌ها و بدی‌های کتاب بگویند. این کار به آنها اعتماد به نفس می‌دهد و باعث تقویت قدرت تجزیه و تحلیل‌شان می‌شود. مزیت دیگری که این برنامه‌ها دارد آشنا شدن بچه‌ها با الگوهای پیدا و پنهانی است که برای خودشان دارند. آنها به شکل عام الگوهایی مانند فوتبالیست‌ها و بازیگران و… دارند اما به‌طور خاص این الگوها می‌توانند هنرمندهای دیگر و نویسنده‌ها باشند. این دیدار می‌تواند در ذهن‌شان نویسندگی را به‌عنوان یک شغل در آینده ترسیم کند.»

چگونه برای بچه‌ها کتاب انتخاب کنیم؟
لذتبخش‌ها سر صف

اینکه مرتب بگویم بخوانیم، خیلی دردی را دوا نمی‌کند. همراه با این بخوانیم باید «چه بخوانیم» را هم بیاوریم. «دغدغه چه بخوانیم هم برای بچه‌ها وجود دارد و هم پدر و مادران. این هم یک حلقه از زنجیره ادبیات کودک است که باید به آن پرداخته شود. البته چندسالی است نهادهایی مانند شورای کتاب کودک و لاک‌پشت پرنده به‌صورت فصلی کتاب‌هایی را انتخاب و مطرح می‌کنند. این انتخاب‌ها هم قابل اعتنا هستند. البته ظاهراً نهادی هم در آموزش و پرورش هست برای انتخاب کتاب مناسب که آن هم مانند دیگر نهادها نگاه تربیتی دارد. این خوب نیست و مانند همان کتاب درسی می‌شود. آنچه در خواندن برای بچه‌ها مهم است لذت بردن است. کودک ابتدا باید از خواندن لذت ببرد بعد آموزش بگیرد. ما همیشه در آموزش‌هایمان اول آموزش را در نظر گرفته‌ایم و بعد لذت بردن را و برای همین تمام تیرهایمان به سنگ خورده. من در نوشتن، اثر پیام در پس ذهنم است و ابتدا دوست دارم قصه‌ای بنویسم که کودک لذت ببرد. بعد که کیف کرد اگر دوست داشت لایه زیرین قصه را باز کند. این باید در سیاست نویسنده و ناشر ما باشد. همچنین کسانی که کتاب را انتخاب می‌کنند.»

دوست داشتن مردمان شهر کجای کتاب‌های ماست؟
آموزش عشق ورزیدن و از خودگذشتگی

فرهاد حسن‌زاده وقتی رانندگی مردم را در ترافیک می‌بیند، ناراحت می‌شود. رانندگی و دیگر چیزهایی که مربوط به شهرنشینی است و نشان می‌دهد این آدم‌ها در بچگی آنقدر کتاب نخوانده‌اند که از خودگذشتگی را یاد بگیرند: «در ادامه سیاست‌های غلط سیستم آموزشی عشق ورزیدن به بچه‌ها آموخته نمی‌شود. دوست داشتن همنوع در تنگناها و شرایط خاص. همین تفکر باعث شده که این وضع ترافیک ما باشد. وقتی شلوغ می‌شود هرکسی به فکر خودش است که از مهلکه فرار کند. همیشه غصه می‌خورم از این همه غفلتی که در این زمینه شده است. ما وقتی خودمان و همنوعمان را دوست نداشته باشیم دست به هرکاری می‌زنیم تا به منافع خودمان برسیم. این در ابعاد بزرگ‌تر برمی‌گردد به دوست داشتن شهر و کشور و جهان. ما اسطوره‌هایی داریم که سمبل ازخودگذشتگی هستند در جهان اما تنها به کسانی می‌پردازیم که در همین عصر بوده‌اند. مانند شهدا که اصلاً هم آدم‌های کمی نیستند و اینها از همان اسطوره‌های کهن الگو گرفته‌اند. آرش اسطوره کمی نیست و اگر ما او را درک کنیم، می‌توانیم از خودمان بگذریم تا به هدف‌های بزرگ‌تر برسیم.
رمان «هستی» دختری نوجوان است که دوست دارد کارهای پسرانه کند. درگیر جنگ می‌شود و… آنقدر نوجوان‌ها دوستش دارند که خواستند جلدهای بعدی آن را بنویسم. در این بحران کتاب 5 بار چاپ شده. کتابی که به هم می‌گویند بخر چون خاص خودشان است. در این رمان از خودگذشتگی یکی از موضوعات اصلی که به آن پرداخته شده.»

آقای نویسنده به روایت خودش
تصمیم داشتم صبح روز عید به دنیا بیایم و از موهبت‌های نوروزی، مثل عیدی و شیرینی و آجیل و ماچ‌ و بوسه بهره‌مند شوم که نشد و با اندکی تأخیر، روز بیستم فروردین ماه ۱۳۴۱ قدم به دنیای کودکان گذاشتم. از دبستان چیز زیادی به یاد ندارم، اما دوره راهنمایی را بهترین دوره برای شروع فعالیت‌های ادبی و هنری می‌دانم. کلاس‌های فوق‌برنامه و سر درآوردن از کلاس‌ تئاتر مدرسه که بیشتر جنبه وقت‌گذرانی داشت، مدرسه‌ای که دیوار به دیوار اروندرود بود و اگر از دیوار سرک می‌کشیدی آن سوی شط، نخلستان‌های عراق را می‌دیدی و گاهی در کلاس‌ صدای بوق‌ کشتی‌ها چرتمان را پاره می‌کرد! علاقه به نمایش و کتاب، پایم را به کتابخانه کانون پرورش فکری باز کرد.
سال ۵۹ تا ۱۳۶۸ سال‌های سختی بود. سال‌های مهاجرت و دربه‌دری. کجا‌ها که نبودم: شیراز، اصفهان، تهران، یزد، درود، اندیمشک، اهواز،‌ آبادان و چه کار‌ها که نکردم. از کارگری در یک کارخانه پارچه‌بافی گرفته، تا برقکاری و بنایی، تعمیر دوچرخه و قنادی و بستنی‌فروشی و کار در پتروشیمی شیراز… جسته و گریخته شعر و قصه می‌نوشتم. تابلو‌ نقاشی می‌کشیدم. پایم کشیده شد به کلاس‌های انجمن خوشنویسان.
سال ۱۳۶۶ ازدواج کردم و سال ۱۳۶۷ نخستین پسرم به دنیا آمد. در سال ۱۳۶۸ وجود بچه و خرید چند کتاب برای او مرا به فکر وا‌داشت. فکر! از اقبال بد یا خوب، آن کتاب‌ها بازاری و خیلی ضعیف‌ بودند و این حس خفته را در من بیدار کرد: «تو که از اینها بهتر می‌توانی بنویسی!»… و بالاخره نخستین کتابم متولد شد. کتابی که نامش «ماجرای روباه و زنبور» بود… بی‌امان می‌نوشتم. ظرفیت آن سال‌های پس از جنگ که فرصت نوشتن را از من گرفته بود، به‌صورت توده ابر عظیمی هستی‌اش را می‌بارید. قصه پشت قصه می‌آمد. نخستین مجموعه قصه‌ام «مار و پله» بود که در سال ۱۳۷۳ سروش آن را چاپ کرد و سال ۷۴ کتاب برگزیده مجله سروش نوجوان شد. باید داستان بلند را تجربه می‌کردم. «ماشو در مه» نخستین تجربه بود؛ رمانی که حوادث آن متعلق به تابستان سال ۵۷‌‌ آبادان بود. «ماشو در مه» حدیث کودکی فنا شده نسل من بود. این کتاب هم اقبال خوبی داشت؛ کتاب سال کانون در سال ۷۴ و کتاب تقدیری وزارت ارشاد در سال ۷۵ شد.
پس از آن دو، مجموعه قصه «سمفونی حمام» و «بزرگ‌ترین خط‌کش دنیا» و رمان «مهمان مهتاب» را نوشتم که حدیث مقاومت ۴۵ روزه خرمشهر و‌‌ آبادان و شروع مهاجرت و آوارگی است. کتاب‌های «گاه روشن،‌گاه تاریک» و «انگشت مجسمه» دو داستان بلند با مضمون‌های متفاوت هستند. از کتاب‌ «آهنگی برای چهارشنبه‌ها» راضی‌ام به دلیل زبان نو و شیوه روایت آن.

        قصه‌های شهر ما…
آقای نویسنده، 5 سال است با اتوبوس به پارک‌وی می‌آید و مردم را تماشا می‌کند و گاهی ازشان عکس می‌گیرد: «در مسیری که عبور و مرور می‌کنم مسافران زیادی را می‌بینم که از شهرستان برای کار پزشکی آمده‌اند. همیشه هم سردرگم یا سردرگریبان هستند. همیشه تیپ این آدم‌ها برای من جالب است و با خودم می‌گویم عاقبت قصه‌شان چه می‌شود. به خاطر دیدن همین آدم‌ها بود که رمان «زیبا صدایم کن» را نوشتم. داستان این رمان در تهران می‌گذرد و این را داستان تهران می‌دانم. یک روز از جنوب شهر به شمال می‌روند. بخش عمده صحنه‌هایی که در داستان است را در همین مسیر دیده‌ام. آدم‌هایی در این مسیر دیده‌ام که جای خواب نداشتند، دنبال نشانی می‌گشتند، آدم‌هایی که به معنای واقعی پولشان تمام شده. اینها برای من به‌عنوان داستان‌نویس دغدغه است. این داستان‌ها خاص تهران است. در هیچ شهر دیگری نیست. شاید در شهرهای دیگر هم کسانی از روستا به شهر بیایند و معضلاتی مشابه داشته باشند اما با این غلظت و فرم، خاص این شهر است. باید به این آدم‌ها توجه شود. کسانی که جایی برای رفتن ندارند و استرس بیمار خود را دارند و… این یکی از ویژگی‌های بارز منطقه 3 و 6 است. گاهی حس می‌کنم بی.آر.تی یک آمبولانس دسته‌جمعی است. پای گچ گرفته و گردن آتل بسته و عکس رادیولوژی و… اغلب هم چون پول کافی ندارند با اتوبوس‌‌ تردد می‌کنند. البته مسیر هم با اتوبوس راحت‌تر طی می‌شود.»

 

1396/08/20

    روزی روزگاری

    فرهاد حسن‌زاده

    فرهاد حسن زاده، فروردین ماه ۱۳۴۱ در آبادان به دنیا آمد. نویسندگی را در دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستان‌های کوتاه شروع کرد. جنگ تحمیلی و زندگی در شرایط دشوار جنگ‌زدگی مدتی او را از نوشتن به شکل جدی بازداشت. هر چند او همواره به فعالیت هنری‌اش را ادامه داد و به هنرهایی مانند عکاسی، نقاشی، خطاطی، فیلنامه‌نویسی و موسیقی می‌پرداخت؛ اما در اواخر دهه‌ی شصت با نوشتن چند داستان‌ و شعر به شکل حرفه‌ای پا به دنیای نویسندگی کتاب برای کودکان و نوجوانان نهاد. اولین کتاب او «ماجرای روباه و زنبور» نام دارد که در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسید. حسن‌زاده در سال ۱۳۷۲ به قصد برداشتن گام‌های بلندتر و ارتباط موثرتر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان از شیراز به تهران کوچ کرد…

    دنیای کتاب‌ها... دنیای زیبایی‌ها

    کتاب‌ها و کتاب‌ها و کتاب‌ها...

    فرهاد حسن‌زاده برای تمامی گروه‌های سنی کتاب نوشته است. او داستان‌های تصویری برای خردسالان و کودکان، رمان، داستان‌های کوتاه، بازآفرینی متون کهن و زندگی‌نامه‌هایی برای نوجوان‌ها و چند رمان نیز برای بزرگسالان نوشته است.

    ترجمه شده است

    به زبان دیگران

    برخی از کتاب‌های این نویسنده به زبان‌های انگلیسی، چینی، مالایی، ترکی استانبولی و کردی ترجمه شده و برخی در حال ترجمه به زبان عربی و دیگر زبا‌ن‌هاست. همچنین تعدادی از کتاب‌هایش تبدیل به فیلم یا برنامه‌ی رادیو تلویزیونی شده است. «نمكی و مار عينكي»، «ماشو در مه» و «سنگ‌های آرزو» از كتاب‌هايي هستند كه از آن‌ها اقتباس شده است.

    بعضی از ویژگی‌های آثار :

    • نویسندگی در بیشتر قالب‌های ادبی مانند داستان كوتاه، داستان بلند، رمان، شعر، افسانه، فانتزی، طنز، زندگينامه، فيلم‌نامه.
    • نویسندگی برای تمامی گروه‌های سنی: خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال.
    • خلق آثاری تأثیرگذار، باورپذیر و استفاده از تكنيك‌های ادبی خاص و متفاوت.
    • خلق آثاری كه راوی آن‌ها کودکان و نوجوانان هستند؛ روايت‌هايی مملو از تصویرسازی‌های عینی و گفت‌وگوهای باورپذير.
    • پرداختن به موضوع‌های گوناگون اجتماعی چون جنگ، مهاجرت، کودکان كار و خيابان، بچه‌های بی‌سرپرست يا بدسرپرست و…
    • پرداختن به مسائلی که کمتر در آثار کودک و نوجوان دیده می‌شود، مانند جنگ و صلح، طبقات فرودست، افراد معلول، اختلالات شخصیتی‌ـ‌روانی و…
    • تنوع در انتخاب شخصیت‌های محوری و كنشگر (فعال). مشخصاً دخترانی که علیه برخی باورهای غلط ایستادگی می‌کنند.
    • بهره‌گیری از طنز در کلام و روایت‌های زنده و انتقادی از زندگی مردم كوچه و بازار.
    • زبان ساده و بهره‌گیری اصولی از ویژگی‌های زبان بومی و اصطلاح‌های عاميانه و ضرب‌المثل‌ها.

    او حرف‌های غیرکتابی‌اش را این‌جا می‌نویسد.

    به دیدارش بیایید و صدایش را بشنوید