قطار جک لندن
◊(رمان بزرگسال)
◊ناشر: افق
◊چاپ اول:۱۴۰۱ / چاپ دوم ۱۴۰۲
«سام» باید رازش را برملا کند. باید بتواند به زندگیاش سر و سامان ببخشد و مثل یک پادشاه، بر خانوادهی پر جمعیتش حکومت کند. امان از آتش جنگ که مثل سنگی در مسیر رودخانهی زندگی میافتد و مسیر همه چیز را عوض میکند.
متن پشت جلد:
گودرز گفت: «فرق چه میکنه؟ اول مردهخَری، بعد مردهخوری. ئی دوتا گاومیش اگه زنده بودن، هرکدوم پنجاه هزار تومن پولشون بود.» و روی پنجاه تاکید کرد.
نگاه سبزعلی گشت روی حاشیهی گِلی بهمنشیر؛ روی گاومیشهایی که به خون و گل غلتیده بودند، روی آدمهایی که جمع شده بودند دور زایر خلف و قصاب و پسر زایر خلف. پرسید: «همی دوتا بودن؟»
ایازبزی گفت: «سهتا. یکیش تو شط بود و آب بردش.»
سبزعلی خلط به زمین انداخت: «تف به روزگار!»
شنتیا گفت: «روزگار خیلی قشنگه. حیف نیست تُفیش میکنی؟»
پیش از این از فرهاد حسنزاده رمانهای «حیاط خلوت»، «مهمان مهتاب» با همین ژانر منتشر شده و داستانهایی از زندگی خانوادههایی که قربانی جنگ شده و یا به مهاجرت کردهاند، روایت شده است. حیاط خلوت نامزد جایزه گلشیری شده و مهمان مهتاب برنده جایزه ادب پایداری.
همیشه به ادبیات جنگ علاقه داشتهام و تقریبا آنچه درباره جنگها نوشته شده است، از هر جناح و گرایش و جغرافیایی، خواندهام. رمان فرهاد حسنزاده بسیار خواندنی و برجسته است. و به گمانم خواندنش ضروری، به ویژه برای ملتی که گاه چنان تحتفشار قرار میگیرد که جنگ را راه نجات مییابد، غافل از این که جنگ جز مرگ و ویرانی در پی ندارد و در آن هیچ خیری برای مردمان نیست
به فرهاد حسنزاده تبریک میگویم برای این کار خوشخوان و عمیق.
و خوشحالم از نقش کوچکم در انتشار آن.