
قطار جک لندن
(رمان بزرگسال)
ناشر: افق
چاپ اول: ۱۴۰۱
«سام» باید رازش را برملا کند. باید بتواند به زندگیاش سر و سامان ببخشد و مثل یک پادشاه، بر خانوادهی پر جمعیتش حکومت کند. امان از آتش جنگ که مثل سنگی در مسیر رودخانهی زندگی میافتد و مسیر همه چیز را عوض میکند.
متن پشت جلد:
گودرز گفت: «فرق چه میکنه؟ اول مردهخَری، بعد مردهخوری. ئی دوتا گاومیش اگه زنده بودن، هرکدوم پنجاه هزار تومن پولشون بود.» و روی پنجاه تاکید کرد.
نگاه سبزعلی گشت روی حاشیهی گِلی بهمنشیر؛ روی گاومیشهایی که به خون و گل غلتیده بودند، روی آدمهایی که جمع شده بودند دور زایر خلف و قصاب و پسر زایر خلف. پرسید: «همی دوتا بودن؟»
ایازبزی گفت: «سهتا. یکیش تو شط بود و آب بردش.»
سبزعلی خلط به زمین انداخت: «تف به روزگار!»
شنتیا گفت: «روزگار خیلی قشنگه. حیف نیست تُفیش میکنی؟»
پیش از این از فرهاد حسنزاده رمانهای «حیاط خلوت»، «مهمان مهتاب» با همین ژانر منتشر شده و داستانهایی از زندگی خانوادههایی که قربانی جنگ شده و یا به مهاجرت کردهاند، روایت شده است. حیاط خلوت نامزد جایزه گلشیری شده و مهمان مهتاب برنده جایزه ادب پایداری.