نقد، پژوهش، پايان‌نامه

پايان‌نامه‌ها و مقاله‌های پژوهشي

∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇

نقد و يادداشت بر كتاب‌ها در رسانه‌ها

∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇∇

hasti
هستی در آن‌سوی مرزها 238 348 فرهاد حسن‌زاده

هستی در آن‌سوی مرزها

از چاپ رمان هستی ۱۰ سال می‌گذرد. در این سال‌ها پژوهش‌ها و نقدهای زیادی بر این رمان نوشته شده و برخی از رساله‌های دانشگاهی نیز برپایه این کتاب نگاشته شده است. اخیرا نیز مقاله‌ای در یکی از ژورنال‌های بین‌المللی منتشر شده که باعث خوشحالی است.

در این نوشتار خلاصه‌ای از مقاله «هویت زنانه مدرن ایرانی در رمان هستیِ فرهاد حسن‌زاده» را خواهیم خواند که توسط دکتر امیرعلی نجومیان و فاطمه قانع نوشته شده و در ژورنال مطالعات بین‌المللی ادبیات کودکان (دوره چهاردهم- ژوئن 2021) منتشر شده است.[1]

مقاله فرایند تحول شخصیت در رمان هستی منتشر شد 150 150 فرهاد حسن‌زاده

مقاله فرایند تحول شخصیت در رمان هستی منتشر شد

مقاله علمی پژوهشی فرایند تحوّل شخصیت در رمان هستی در شماره اخیر نشریه مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز چاپ شد .
در این پژوهش رمان «هستی» نوشته فرهاد حسن‌زاده بر اساس نظریه شخصیت اریکسون تحلیل شده است. داستان هستی فرایندی منسجم از تجربه‌های فردی و اجتماعیِ نوجـوانی را بیـان می‌کند که با گسست از دوران کودکی بحران‌های روحی و تعارضات اجتـماعــی را در یکی از بحرانی‌ترین شرایط اجتماعی از سـر می‌گذراند. نویسنده تلاش کرده است با برجسته‌سازی کنش‌های فردی و اجتماعی هستی در موقعیت جنگ، شخصیت داستان را در صیرورت رشد اجتماعی به ‌عنوان بخشی از رشد همه ‌جانبه کودکان نشان دهد. بر اساس فرایند رشد شخصیت، زمینه‌های بی‌هویتی فردی برای نوجوان داستان به شکلی برجسته نمایش داده می‌شود، اما او هویت خود را به مدد الگوی مناسب بازمی‌یابد.شخصیت اصلی داستان «هستی» نوجوانی است که در جست و جوی هویت خود با همسانی درونی، نیروی بنیادین وفاداری را در کاربست نقش‌ها، عقیده و حتی رفتارهای متفاوت به دست می‌آورد.

برساخت سوژه‌گی دختر و دخترانگی در سه رمان (هستی، زیبا صدایم کن، این وبلاگ واگذار می‌شود) فرهاد حسن‌زاده 150 150 فرهاد حسن‌زاده

برساخت سوژه‌گی دختر و دخترانگی در سه رمان (هستی، زیبا صدایم کن، این وبلاگ واگذار می‌شود) فرهاد حسن‌زاده

دوره‌ی نوجوانی در مقایسه با کلیت عمر آدمی دوره‌ای پُر تعلیق است و در این میان دوران بلوغ دختران از حساسیت‌های دامنه‌دارتری برخوردار است. از اواخر قرن نوزدهم، نظریه‌های فرهنگی و جامعه‌شناسی دختران و دخترانگی را دوره‌ای تأثیرگذار در تغییرات فرهنگی معرفی کرده‌اند. در پژوهش حاصل هدف اصلی پی بردن به برساخت مفهوم دخترانگی در 3 رمان نوجوان فرهاد حسن‌زاده است. بدین منظور 3 رمان (هستی)، (زیبا صدایم کن)، (این وبلاگ واگذار می‌شود) مورد بررسی قرار می‌گیرد، تا دریابیم چه روایتی از دخترانگی در این رمان‌ها بر ساخته می‌شود. نتایج نشان می‌دهد فرهاد حسن‌زاده در رمان (هستی) روایت دختر نوجوانی را که مدام به خاطر رفتارهای غیر دخترانه و خارج از عرف کلیشه‌های جنسیتی زنانه، توسط بزرگسال ملامت می‌شود، مورد بررسی قرار می‌دهد. هنجارشکنی هستی، معطوف به قانون‌های آهنین خانه و جامعه و در زمینه جنسیت، دگرپوشی و گزینش هوّیت مردانه برای رسیدن به هوّیت زنانه در جامعه مردسالاری اتفاق می‌افتد. در رمان (زیبا صداین کن) زندگی دختر پانزده سال‌های به نام زیبا را که در آسایشگاه کودکان بی سرپرست زندگی می‌کند به تصویر می‌کشد، که در مردابی از بدبیاری فرو رفته. سفری یک روزه با پدری مجنون، از صبح تا شب در شهری که بوی گوگرد و سرب، دود، بوی خاطره و هراس می‌دهد. سفری که یک رویه‌اش شادی و مضحکه است و روی دیگرش اندوه. در رمان (این وبلاگ واگذار می‌شود) حسن‌زاده یک داستان عاشقانه قدیمی را در قالب یک وبلاگ روایت می‌کند و با پرداختن به موضوعی مثل عشق دوران نوجوانی فضایی را ترسیم می‌کند که همدلی مخاطب را برمی‌انگیزد. مخاطب نوجوان برای شخصیت زال نگران می‌شود. حتی اگر زال از آبادان دهه شصت حرف بزند. باز هم دغدغه‌هایی دارد که برای نوجوان امروز آشناست.

پایان‌نامه کارشناسی ارشد سیران اصحابی 
استاد راهنما: پارسا یعقوبی جنبه سرایی
دانشگاه کردستان، دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی
تعیین چگونگی کاربرد روان‌شناسی اگزیستانسیال در ترسیم و تحلیل ساختار وجودی قهرمان داستان و کاربرد آن در تحلیل رمان هستی 350 350 فرهاد حسن‌زاده

تعیین چگونگی کاربرد روان‌شناسی اگزیستانسیال در ترسیم و تحلیل ساختار وجودی قهرمان داستان و کاربرد آن در تحلیل رمان هستی

پایان‌نامه دکترای خانم رویا یدالهی شاه راه
◊رشته: زبان و ادبیات فارسی – ادبیات محض
 پدیدآور: رویا یدالهی شاه‌راه استاد راهنما: محمدجواد مهدوی استاد مشاور: مریم صالحی نیا استاد مشاور: سید امیر امین یزدی
 دانشگاه فردوسی مشهد، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی
در این پژوهش، نخستین هدف ایجاد نظریه‌ی انتقادی و روشی برای تحلیل نمود هستی‌مندانه‌ی ساختار وجود قهرمان داستان است بر مبنای روان‌شناسی اگزیستانسیال. از شاخه‌های مختلف روان‌شناسی اگزیستانسیال، شاخه‌ی پدیدارشناختی مناسب تشخیص داده شد و دیدگاه‌های ارنستو اسپینلی و بو یاکوبسن مبنای کار قرار گرفت.
زیبا صدایم کن
تحلیل رئالیسم انتقادی شخصیت پروبلماتیک در رمان زیبا صدایم کن 336 351 فرهاد حسن‌زاده

تحلیل رئالیسم انتقادی شخصیت پروبلماتیک در رمان زیبا صدایم کن

مقاله‌ی «تحلیل رئالیسم انتقادی شخصیت پروبلماتیک در رمان زیبا صدایم کن» منتشر شد. نویسنده‌ی این مقاله دکتر محمود رنجبر  از اساتید برجسته‌ی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان است. این مقاله در نشریه «نقدونظریه ادبی» شماره‌ی ۶/ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ منتشر و نسخه پی دی اف آن در پایگاه این نشریه موجود است.

در چکیده‌ی این مقاله آمده است:

رئالیسم انتقادی از تبار جامعه‌شناسی مارکسیستی است که تلاش می‌کند تجربه عینی و دقیق واقعیت را به همراه تناقض‌ها در رفتار جمعی و فردی به خواننده منتقل کند. در این پژوهش با بهره‌گیری از آرای لوکاچ و گلدمن ضمن تأکید بر صورت‌بندی گلدمن از فرم و محتوای رمان در سه قسم به مهم‌ترین مسائل شخصیت‌های پروبلماتیک در رمان زیبا صدایم کن اثر فرهاد حسن‌زاده پرداختیم. هدف از این پژوهش نقد اجتماعی گسست هویت انسان در جامعه امروز است. نتایج بررسی نشان می‌دهد که نویسنده با تلفیق دو رویکرد درباره شخصیت مسأله‌دار زمینه را فراهم می‌سازد تا قهرمانان رمان با جست‌وجوی ارزش‌های راستین و تضاد با ارزش‌های برساخت اجتماع، تصویری انتقادی را از واقعیت اجتماعی فاقد معنا در جامعه شبه‌مدرن ایران به نمایش بگذارد.

این وبلاگ واگذار می‌شود
بررسی شخصیت‌های مونث در کتاب «این وبلاگ واگذار می‌شود» 300 398 فرهاد حسن‌زاده

بررسی شخصیت‌های مونث در کتاب «این وبلاگ واگذار می‌شود»

بررسی شخصیت‌های مونث در کتاب «این وبلاگ واگذار می‌شود»
پژوهنده: یاشار هدایی

رمان «این وبلاگ واگذار می‌شود» موضوع «عشق دوره نوجوانی» را در گونه «رمان اجتماعی» عرضه می‌کند. درون‌مایه‌ی داستان عاشقانه است و موضوع عشق دوره نوجوانی را در بستر اجتماعی مانند جنگ به نمایش می‌گذارد و با «شناختشناسی» روان‌شناختی از نوجوانان، عشق دوره نوجوانی را که بیش‌تر جدی گرفته نمی‌شود، جدی می‌گیرد.۱

این جدی گرفتن می‌تواند منحصر به پذیرش داستان از سوی مخاطب نوجوان و جلب او شود. معمولاً عشقِ دوره نوجوانی، عشقی خام یا کم‌وبیش خام پنداشته می‌شود و ویژگی‌هایی چون گذرا بودن به آن اطلاق می‌شود. ولی این عشق در ذهن نوجوانِ عاشق چنین نیست. داستان «این وبلاگ واگذار می‌شود»، توانسته است با هم‌سویی با این ذهنیّت، مخاطب نوجوانش را به «همذات‌پنداری» با شخصیّت اصلی داستان («زال») وادارد. و چون عشق رابطه‌ای دوسویه است، شخصیّت مقابل زال نیز اهمیّت دارد. شخصیّتی که در این داستان، نه در جهان واقعی، بلکه تنها در ذهن زالِ عاشق، معشوق است، ولی در جهان واقعیت چنین نیست و حتی از عشق زال به خود («فریبا») بی‌خبر است.

شیوه طنزپردازی فرهاد حسن‌زاده بر مبنای نظریه‌ی ایوان فوناژی 209 241 فرهاد حسن‌زاده

شیوه طنزپردازی فرهاد حسن‌زاده بر مبنای نظریه‌ی ایوان فوناژی

طنز، یکی از مهم‌ترین انواع ادبی است و از راه‌های متنوعی حاصل ­می‌شود. یکی از نظریه­ پردازان مشهور طنز، ایوان فوناژی، زبان‌شناس و روان­شناس برجسته مجارستانی است که مفاهیم مختلف طنز و کارکردهای آن را تبیین و بررسی کرده است. از آنجاکه نظریه فوناژی در مورد طنز، دارای مصادیق متنوع و جامع است و نگاهی هم به بررسی طنز بر مبنای آرای روان­شناسی

کفشهای جورواجور کوتی‌کوتی
نگاهی به پردازش شخصیت‌‌های مونث در چهار اثر فرهاد حسن‌زاده (بخش اول: کوتی‌کوتی) 1013 496 فرهاد حسن‌زاده

نگاهی به پردازش شخصیت‌‌های مونث در چهار اثر فرهاد حسن‌زاده (بخش اول: کوتی‌کوتی)

نگاهی به پردازش شخصیت‌ کوتی کوتی در آثار فرهاد حسن‌زاده

نویسنده:  یاشار هدایی

شخصیت از عناصر اساسی در ادبیات داستانی شمرده می‌شود. چرا که داستان بی‌حضور شخصیت مفهوم و معنا پیدا نمی‌کند. در ساده‌ترین تعریف گفته می‌شود «افراد حاضر در داستان را شخصیت می‌نامند»۱

برای بررسی شخصیت‌ها در یک داستان چهار ویژگی اصلی باید وجود داشته باشد:

شخصيت و شخصيت پردازی در رمان‌های هستی و زيبا صدايم کن از فرهاد حسن‌زاده 350 350 فرهاد حسن‌زاده

شخصيت و شخصيت پردازی در رمان‌های هستی و زيبا صدايم کن از فرهاد حسن‌زاده

پایان‌نامه آقای رسول شهریاری شخصیت و شخصیت‌پردازی در رمان‌های هستی و زیبا صدایم کن را مورد تحلیل قرار داده است. او این رساله را برای مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور شهرکرد ارایه کرده است. ضمن تشکر از ایشان در ادامه بخش آغازین پایان‌نامه را می‌توانید بخوانید.

مقدمه

ادبيات کودک و نوجوان يکي از شاخه هاي مهم ادبيات در جهان است؛ زيرا محدوديت سن و تجربه در مخاطب اين نوع از ادبيات، موجب توجه و دقت بيشتر نويسندگان در هنگام خلق آنها مي شود. «موفقيت در ادبيات کودک و نوجوان، متاثر از وجود ساختار منظم، زيبا، خلاقانه و آموزشي در عناصر يک اثر است». (ذبيح نيا، 1391:ص 64) اين چينش زيبا، خلاقانه، موثر و آموزشي عناصر، بيش از همه متاثر از شناخت نويسنده از مخاطب کم سن و سالش است.  داستان از گونه هاي مهم و تاثير گذار در ادبيات ست که خاصه اين تاثير در ادبيات کودک و نوجوان به سبب کارکرد سرگرمي و آموزشي بيشتري که دارد، دو چندان است. يکي از عناصر مهم و موثر در داستان هاي کودک و نوجوان، شخصيت است. شخصيت ها به سبب نزديکي به مخاطب و جلو بردن حوادث داستان و هم ذات پنداري کودک و نوجوان با آنها، از اهميت دو چنداني در بين ساير عناصر داستاني، برخوردار هستند. «شخصيت ها مي توانند الگوي موثري براي کودکان و نوجوانان در زندگي واقعي باشند». (فيشر، 1391: ص 336)

بازخورد بسيار مثبت يک داستان در ميان کودک و نوجوان ما را با اين سوال مواجه مي کند که چه عاملي موجب اين موفقيت شده است و ما براي پاسخ دادن به اين سوال بايد به بررسي آن اثر بپردازيم.

پسامدرنیسم و بوطیقای داستان کودک 209 241 فرهاد حسن‌زاده

پسامدرنیسم و بوطیقای داستان کودک

تحلیلی روایت شناسانه از داستان “آقارنگی و گربه ناقلا ” از فرهاد حسن زاده

نویسندگان: فرامرز خجسته، عاطفه نیکخو (دانشگاه هرمزگان)

چکیده:

ادبیات کودک، خصوصا ژانر داستان، طی سالیان گذشته از قالب‌ها و باورهای کلاسیک و ازپیش تعیین‌شده خود فاصله گرفته، وجوه روایتمندی این آثار رانیزدستخوش تغییر و تحول ساخته‌است. دراین میان تلاش نویسندگان کودک برای همراهی با تحولات ساختاری- محتوایی شکل‌یافته در ادبیات و همگام با تحولات اجتماعی ازیک‌سو و تبدیل مخاطب منفعل کودک به خواننده‌ای فعال ازسوی دیگر، به خلق داستان‌های پسا‌مدرن انجامیده‌است. داستان “آقارنگی و گربه و ناقلا” ازجمله داستان‌های کودک از فرهادحسن‌زاده است که توانسته باورهای عامیانه درباره داستان کودک را به‌چالش بکشد و با استفاده از ویژگی‌های روایی پسا‌مدرن، علاوه برحفظ باورپذیری متن برای این‌دسته از مخاطبان، ذهن او را به پرسش دربرابر واقعیت‌های پذیرفته‌شده از داستان و جهان فرا‌خواند. بهره‌گیری از ویژگی‌هایی همچون راوی متکثر و اقتدارشکن، فراداستان، تلفیق سبک‌ها و ژانرها و فرجام متکثر ازجمله ویژگی‌های پسامدرنیستی اثرموردنظر است که درکنار تصویرگری هماهنگ با متن در پژوهش پیش‌رو بدان پرداخته‌شده‌است. براین‌اساس برخورداری از صدای راوی کودک دربرابر راوی دانای کل بزرگسال وهمچنین استفاده از تکینک‌هایی چون هوش‌آزمایی و دعوت به‌همکاری کودک درجهان متن درکنار پایان‌بندی نامعین و متکثر با هدف تأکیدهرچه بیشتر برداستانی‌بودن ، خواننده را به تلاشی خلاقانه و فعال برای پاسخ‌گویی به پرسش‌های ذهنی خود فرامی‌خواند.

دوره 8، شماره 2 – شماره پیاپی 16،

اصل مقاله را از اینجا دانلود کنید.

زیبا صدایم کن
یک روز کامل پدردختری 766 766 فرهاد حسن‌زاده

یک روز کامل پدردختری

نقل از سایت مجله میدان آزادی| نویسنده یادداشت: مجید اسطیری

بیستم فروردین 62 سال پیش، در آبادان کودکی به دنیا آمد که بعدها یکی از محبوب‌ترین نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان معاصر ما و زبان فارسی شد. او کسی نیست جز  فرهاد حسن‌زاده که بسیاری از ما کودکی و نوجوانی و البته بزرگسالی خود را با آثار او سپری کرده‌ایم و کتاب‌هایش را برای کودکانمان خوانده‌ایم یا در کنجی از کتابخانه‌مان برای روزگار نوجوانی‌شان جای داده‌ایم. امروز بیستم فروردین و سالروز تولد فرهاد حسن‌زاده است، به همین مناسبت آقای «مجید اسطیری»، نویسنده و منتقد، یادداشتی بر رمان «زیبا صدایم کن» اثر فرهاد حسن‌زاده نوشته است. در ادامه این ریویو را بخوانید:

خیلی خیلی تلخ! یک شکلات تلخ که در بسته‌بندی خوش‌رنگی پیچیده شده است. این هنر فرهاد حسن‌زاده است که مسائل تلخ را در قالبی زیبا عرضه کند. کتاب «زیبا صدایم کن» هم مثل دو رمان‌ دیگر حسن‌زاده یعنی «هستی» و «عقرب‌های کشتی بمبک» درباره کودکان بدسرپرست است و این‌بار بچه‌هایی که یکی از والدین‌شان بیماری روانی دارد. معضل والدین ناکارآمد البته در این کتاب کاملا در کانون قصه قرار گرفته است. چند نکته درباره این رمان نوجوان:

1. اگرچه موضوع بسیار گزنده است اما فضایی که بین زیبا و پدرش در جریان است خیلی جالب و شیرین و پر از شوخی و مسخره‌بازی است که همین فضا باعث ایجاد فرازهای قشنگی در کتاب شده که در ذهن ماندگار می‌شوند. مثلا یکهو وسط گشت و گذار در شهر می‌روند توی یک فروشگاه خوشخواب و با یک آدم باحال روبرو می‌شوند و چرتی می‌زنند. در واقع هنرمندی نویسنده در ساختن این فضای سرخوشانه پدر_دختری این دو شخصیت را از کل جامعه جدا می‌کند و به شکلی مشکل «خجالت اجتماعی» را از بین می‌برد. تصویرسازی‌های قدرتمند فرهاد حسن‌زاده فضای بین زیبا و پدرش را آن قدر دقیق ترسیم میکند که انگار آن دو در کنار هم کاملا از بقیه افراد جامعه جدا میشوند. با این که جایی برای رفتن ندارند چندان نگران این مسئله نیستند چون همدیگر را دارند. برای یک روز، روز تولد زیبا!

2. من نمی‌دانم آیا نویسنده به این موضوع فکر کرده که نوشتن از این همه رنج بچه‌های بدسرپرست می‌تواند مایه‌ی عبرت و ایجاد یک حس کاتارسیس در بچه‌های با خانواده‌های حمایت کننده باشد یا نه، اما فکر می‌کنم حتما این تاثیر را خواهد داشت. موقع خواندن «لالایی برای دختر مرده» اثر خواندنی حمیدرضا شاه‌آبادی هم همین فکر را می‌کردم مخصوصا که در آن کتاب ماجرای اصلی بیش از 100 سال پیش اتفاق افتاده بود که هیچ‌کس، هیچ حقی برای بچه‌ها قائل نبود؛ آن هم دختربچه‌ها. مخاطبان این رمان (مخصوصا دخترها) نمی‌توانند مصائب زیبا را ببینند و نسبت به پدر و مادر خودشان احساس قدرشناسی بیشتری نکنند. می‌شود گفت داشتن پدری در خانه بهتر از داشتن پدری در دیوانه‌خانه است!

3. زیبای این کتاب هم مثل هستی، شخصیت رمان محبوب «هستی» یک دختر کنش‌گر است که سختی‌های زیادی کشیده. ساختن این طور شخصیت‌ها به نظرم برای بچه‌ها جالب است اما بعضی بچه‌ها هم ممکن است نتوانند خودشان را جای آن‌ها بگذارند. به هر حال خیلی از بچه‌ها درونگرا و حساس هستند. شاید به همین ملاحظه است که زیبای این رمان آن‌قدر مثل هستی قالتاق نیست. ماموریت سختی که پدر به او سپرده، از جمله مخفی کردن طناب و خواب کردن نگهبان آسایشگاه را به خوبی انجام می‌دهد اما ابراز شادمانی چندانی نمی‌کند. فقط برای پدرش است که خودش را لوس می‌کند.

4. رنجی که کودکان می‌کشند به عنوان یک مسئله‌ی حل نشده در فلسفه‌ی اخلاق، مورد توجه نویسندگان بزرگی چون داستایوفسکی و کازانتزاکیس و کامو هم واقع شده است. رمان «زیبا صدایم کن» اگرچه درباره یک نوجوان پانزده ساله است اما (جدا از اینکه بی‌تردید نوجوانان شهری این روزگار ضعیف‌تر از نوجوانان دهه‌های پیش هستند) از این جنبه ارزشمند است که نشان می‌دهد مواجهه با رنجی از این جنس چطور می‌تواند مایه‌ی پوست‌اندازی کودک و وارد شدن او به دوره‌ی نوجوانی شود. دوره‌ای که قراردادهای زندگی تغییر می‌کند و نوجوان باید ایستادن روی پای خودش را تمرین کند. با این حال حسن‌زاده اصلا قصد قهرمان‌بازی ندارد. پایان‌بندی او بسیار لطیف است و دل مخاطب را به درد می آورد. وقتی ماموران آسایشگاه سر می‌رسند و پدر را می‌برند زیبا تنها می‌ماند. اما او بی‌کس نیست. یک نفر، گویا راوی یا حتی نویسنده‌ی داستان به او زنگ می‌زند:

یکی نبود یکی بود 
همه رفتند و زیبا تنها شد. هیچ کس با زیبا کاری نداشت. تو تاریک و روشن کوچه‌ی بن‌بست ایستادم و رفتن ماشین را نگاه کردم. از تاریکی، روشنایی را دیدن خیلی خوب است. تو همه را می‌بینی و هیچ‌کس تو را نمی‌بیند. اگر باران هم ببارد که معرکه می‌شود. بارانی که باد بکوبد به سر و رویت. این جای داستان بودم که شما زنگ زدید.
گفتید: «تو معلوم هست کجایی دختر؟»
این جور پرسیدنتان را دوست داشتم گفتم: «اینجا.»
گفتید: «اینجا کجاست؟»
گفتم: «زیر بارون. شما کجایین؟»
گفتید: «این جا.»
گفتم: «اینجا کجاست؟»
گفتید: «خونه» گفتید: «همه هستن» گفتید: «خیلی دلواپست شدیم از
هرکی فکر کنی سراغتو گرفتیم خیلی زنگ زدیم بهت چرا جواب ندادی؟»
گفتم: «نمی‌شد.»
گفتید: «یعنی چی نمی‌شد؟»
گفتم: «داستانش مفصله باید ببینمتون، پدر، حالا مگه چی شده؟»
گفتید: «خواستیم غافلگیرت کنیم نشد.»
گفتم: «چی شده؟»
گفتید: «یه ساعته با بچه‌های مؤسسه نشستیم تا بیای پونزده تا شمعو فوت
کنی و بهمون کیک بدی و برامون ساز بزنی و شادمون کنی ولی انگار نه انگار.
می‌خوای بیام دنبالت؟»
گفتم: «نه پدر خودم آروم آروم میام.»

حسن‌زاده به فراست گوشه‌ای از فرآیندی طی شده را نشان می‌دهد تا بگوید نوجوانان بی‌سرپرست یا با والدین بدسرپرست نباید در برابر رنج‌ها تنها باشند. احتمالا مسیری طولانی طی شده که زیبا، علیرغم داشتن پدر به مرد دیگری که قصد مراقبت از او را دارد بگوید «پدر»؛ این مسیر را نمی‌بینیم؛ اما مهم ذات اشاره به چنین مسیری و چنین حضوری است.

خودکار سبز بنفشه
قصه بنفشه و عمونوروز 595 731 فرهاد حسن‌زاده

قصه بنفشه و عمونوروز

◊یادداشت جعفر توزنده جانی بر کتاب «خودکار سبز بنفشه»

جانم برایتان بگوید که ریشه خیلی از قصه‌های قدیم و حتی جدید برمی‌گردد به دوران خیلی‌خیلی وقت پیش. ما ایرانی‌ها از همان قدیم‌قدیم‌ها از همان چند هزار سال پیش، برای خودمان یک‌سری آیین‌ها و رسم و رسومات درست کردیم که برگرفته از سرزمینی است که در آن زندگی را شروع کردیم، از محیطی که خوردوخوراک‌مان را تأمین می‌کرد، از همان اول اولش هم دامداری و کشاورزی حرف اول را می‌زدند. درست است که می‌گویند بشر اولیه با دامداری شروع کرد و بعد رفت به سراغ کشاورزی؛ اما از دوره‌ای به بعد، این دو باهم بودند. همین‌الان هم هنوز هستند روستاییانی که دامداری در کنار کشاورزی، پابه‌پای هم زندگی و معیشت آن‌ها را تأمین می‌کند.

خیلی از این آیین‌ها از همین شیوه‌های زندگی ما شکل‌گرفته است. ما ایرانیان از همان قدیم‌قدیم‌ها چشم‌مان به آسمان و زمین و طبیعت بوده است و برای این دگرگونی‌ها، جشن‌ها درست کردیم؛ مثل جشن مهرگان، جشن شب یلدا و سرانجام هم جشن عید نوروز و بزن و بکوب و پوشیدن لباس‌های نو و به دیدار هم رفتن و خلاصه خیلی چیزهای دیگر. این جشن و آیین و مراسم هم خیلی فایده داشته و دارد. اولاً که جشن و شادی و بزن و بکوب است. بعدش هم مثل یک چسب همه اقوام ایرانی را به هم پیوند زده؛ آن‌هم در سرزمینی که یک‌زمانی خیلی‌خیلی بزرگ بود. الان هم هست؛ اما از جهتی دیگر.

از دل این آیین‌ها یک‌سری اسطوره شکل گرفت. از دل همین اسطوره‌ها قصه‌ها بیرون آمد. این اسطوره‌ها و قصه‌ها بیشتر، ایرانیان را به هم نزدیک کرد؛ الان هم همین کار را می‌کنند. هنرمندان هم رفتند به سراغ این اسطوره‌ها و قصه‌ها و داستان‌های جدیدی خلق کردند. مثل عموفرهاد (فرهاد حسن‌زاده) که یک قصه جدید درباره عید نوشته (کتاب «خودکار سبز بنفشه»)؛ اما قصه این داستان چیست؟

قصه از این قرار است که یک روز بنفشه با خودکار سبزش روی کاغذی خطی می‌کشد. خطی که خودش نمی‌داند برای چی است؛ اما خودکار می‌داند. یعنی خودکار همان‌طور که هی دارد خط می‌کشد، راه می‌افتد. بنفشه هم دنبالش می‌رود. اول وارد باغچه می‌شوند، بعد دور تُنگ می‌چرخند و خطی می‌کشند. بعد می‌روند حاجی‌فیروز را می‌بینند و وارد بازار می‌شوند. بازاری که حسابی شلوغ است و همه در حال خرید هستند. مثل همه بازارها دم عید ما ایرانی‌ها؛ با همان جنب‌وجوش و سرزندگی علی‌رغم همه مشکلاتی که همیشه هست. مثل همان خالی بودن جیب‌ها؛ اما با این‌حال با همان جیب خالی هم خیلی‌ها سعی می‌کنند کاری بکنند و چیزی برای عید بخرند. خودکار سبز بنفشه هی دارد خط می‌کشد و می‌رود و می‌رود و اگر می‌خواهیم از او عقب نمانیم باید دنبالش کنیم. خلاصه خودکار و خط و بنفشه می‌روند تا به بیابانی می‌رسند که فقط سرما هست و برف؛ اما بعد از برف و سرما چی هست؟ معلوم است عمونوروز. من اگر در ابتدای یادداشت گفتم عموفرهاد به‌خاطر همین عمونوروز است. حالا چرا؟ آخر یادداشت می‌گویم. اما عمونوروز خواب است. باید بیدارش کنند، کی بیدارش می‌کند؟ بنفشه و خودکارش.

پایان قشنگی دارد، نه؟ بله یک کودک با خودکارش عمونوروز را بیدار می‌کند. همه ما یادمان هست که کودکان در زنده نگه‌داشتن مراسم نوروز چه نقش مهمی دارند. اصلاً یکی از دلایل زنده‌بودن مراسم نوروز می‌تواند همین کودکان باشند. ما بزرگ‌ترها هم اگر از نوروز خاطره خوبی داریم برمی‌گردد به دوران کودکی. بنفشه عمونوروز را بیدار می‌کند. عمونوروز هم از خودکار سبز بنفشه خوشش می‌آید و آن را می‌گذارد توی جیبش.
بعد چه می‌شود؟ خب چاره‌ای ندارم که پایان را لو بدهم. خودکار سبز بنفشه، جوهر پس می‌دهد و تمام لباس‌های عمونوروز را سبز می‌کند. عمونوروز هم با همان لباس سبزرنگ بهار را برای همه می‌بَرد. بله، عمونوروز را بنفشه و خودکارش بیدار می‌کنند. رنگ سبز را هم این دو به عموی قدیمی‌مان می‌دهند. اما قصه را کی نوشته؟ معلوم است، فرهاد حسن‌زاده. او (به عنوان نویسنده) همان نقش عمونوروز را دارد. پس من حق دارم که به او بگویم عموفرهاد. اوست که دوباره در این روزهای عید، یاد عمونوروز و همه چیزهایی را که به عید و بهار ربط دارد در ما بیدار می‌کند.

راستی خط توی قصه را که یادتان هست؟ این خط همان تاریخ ماست؛ تاریخی که از گذشته خیلی خیلی دور شروع شده و تا به امروز هم رسیده است.

♦نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا

یادداشتی بر داستان تور و توت 1024 573 فرهاد حسن‌زاده

یادداشتی بر داستان تور و توت

خوانش داستان «تور و توت» نوشته فرهاد حسن‌زاده

مهرانگیز اشراقی / داستان نویس

آرمان امروز – داستان «تور و توت» اثر فرهاد حسن‌زاده، در نگاه اول به یکی از مشکلات عمده‌ اجتماعی، یعنی اختلافات زوج‌های جوان و جدایی پرداخته است. داستان با فیلمبرداری از عروس و دامادی در باغی با درخت‌های چنار و صنوبر و توت‌ شیرین و شاه‌توت پیش می‌رود. عروس در تمام صحنه‌ها «لبخندی مستانه و خوش» بر لب دارد و هرازچندگاه شوخ‌طبعی‌اش گُل می‌کند و می‌کوشد با شیطنت و عشوه‌ای داماد را که با «شانه‌های لاغر و افتاده» و «اخمی که مثل افعی چنبره زده است بر چین‌های پیشانی و فاصله‌ دو ابرویش» بر سر ذوق آورد و بخنداند، تا فیلمی که از شب عروسی‌اش برای بچه‌هایش به یادگار می‌ماند نمایشی از شادمانی و شعف باشد، نه غصه و «عزا».

هنوز چهار اپیزود از شروع فیلمبرداری نگذشته که بر شدت بادی که از ابتدای فیلمبرداری آغاز و صحنه به صحنه افزوده شده است، بارانی از شاه‌توت‌ را بر دامان و تور سفید عروس‌خانم نازل می‌کند. سرخی غلیظ شاه‌توت‌ها بر تور و لباس عروس که به «خون» تشبیه شده، داماد پریشان‌حال را پریشان‌تر می‎کند، تا به آنجا که عنان از کف می‌دهد و گره از کراوات می‌گشاید و هرآنچه گل و تور بر ماشین عروس بسته شده است، می‌کَند و سوار بر مَرکب تندرویش، از صحنه‌ دوربین می‌گریزد و عروس را با نگاهی ملتمس و گیج و گنگ در میانه‌ راه و بر استیج نمایش تنها می‌گذارد…

و این داستان پُرتکراری است که چه در واقعیت و چه در جهان داستان، بسیار شنیده و بسیار خوانده‌ایم. اما آنچه این داستان را از داستان‌هایی که به جدایی و طلاق پرداخته‌اند، متمایز می‌کند راویِ داستان است. حسن‌زاده داستان را از منظر فیلمبردار پشت دوربین و محدود به ذهن او راویت می‌کند. او در ذهن‌گوییِ فیلمبردار از قید «لابد» پیش از فعلِ «گفتن» استفاده می‌کند، همچنین «نشنیدنِ»ِ گفت‌وگوی شکل‌گرفته میان عروس و داماد را چندبار تکرار می‌کند که قطعیتِ گفتار میان این‌دو را با شک و تردید همراه می‌سازد. فیلمبردار بنا به میمیک‌های صورت عروس و داماد کلامی در دهان عروس می‌گذارد و از جانب داماد اخمو پاسخی تدارک می‌بیند و سناریویی می‌چیند و گفت‌وشنودی ترتیب می‌دهد که اگرچه با صحنه‌ پایانی داستان هم‌راستا است، نمی‌توان گفت واقعیت دارد. این راوی شاید در نگاه اول راوی ناظر فرض شود؛ اما از آنجایی که خود در روایت این داستان نقش‌آفرینی می‌کند و ذهن خواننده را به سمت آنچه می‌خواهد هدایت می‌کند، در داستان نقشی کلیدی و نه ناظر دارد. خواننده از این راوی چیز زیادی نمی‌داند – و نیازی هم نیست که بداند – اما از طریق همین تصورات ذهنی و گفت‌وگوهایی که از ذهنش برای خواننده بیان می‌شود، به نحوه‌ تفکر و نگاه او به زندگی پی می‌برد.

زمان داستان گذشته و روایتگری گذشته‌نگر است. از آنجایی که ذهن نیاز دارد هر اتفاقی را بفهمد تا بتواند آن را توجیه کند، فیلمبردار نیز پس از رفتن داماد گویی فیلمی که در ذهن ضبط کرده، عقب می‌زند و بار دیگر حرکات و رفتار عروس و داماد را تماشا و پندارها و افکار خود را به زندگی آنان سنجاق می‌کند. آنچه از این ذهن بیرون می‌تراود، توصیف لب‌های عروس، پرسش‌های و بدگمانی‌های داماد درباره‌ موتورسوار مقابل آرایشگاه و نیز بیان واژه‌ «عشق» که با پوزخند از دهان داماد بیرون می‌آید، همه‌وهمه شخصیت غیرتی راوی و تعریف او از زن (مشخصاً عروس‌خانم‌ها) را برای خواننده آشکار می‌کند.

به‌طور قطع در این جشن عروسی فقط فیلمبردار نیست که با مشاهده‌ این اتفاق، داستانی در ذهن می‌پردازد؛ بلکه به تعداد افراد حاضر در عروسی داستان‌هایی ساخته‌وپرداخته خواهند شد که به‌ندرت رنگی از واقعیت دارند. حسن‌زاده با انتخاب مناسبِ راوی و موقعیت عروسی، مساله خطاهای شناختی انسان‌ها را ماهرانه زیرسؤال برده است. اگرچه در این داستان تفکرات اشتباه افرادی مانند فیلمبردار بر ارتباط عروس و داماد تأثیر مستقیم ندارند، اما با شخصیت‌پردازیِ ذهنیِ فیلمبردار و حضورِ موتورسوار در داستان، می‌توان سفیدخوانی کرد که «لابد!» شکاکیتِ خود فیلمبردار نیز عرصه را بر اطرافیانش تنگ کرده است! اما در انتهای داستان آنچه از ذهن خواننده بیرون نمی‌رود، دلیلِ اخمی است که در عروسی توفان به‌پا می‌کند و معمایی که تا پایان داستان سر‌به‌مُهر می‌ماند.

نقل از روزنامه آرمان امروز| پنجشنبه ۹ آذرماه ۱۴۰۲

يك کار خيلى مهم: گذار به مغز چاره انديش 543 741 فرهاد حسن‌زاده

يك کار خيلى مهم: گذار به مغز چاره انديش

نگاهی به داستان «یک کار خیلی مهم»، اثر فرهاد حسن زاده | یاشار هدایی

خلاصه تحلیل:
داستان «یک کار خیلی مهم» به قلم «فرهاد حسن زاده» و تصویرگری «سمانه رهبرنیا»  سه  ویژگی بارز دارد:
نخست، شخصیت پردازی اثر.
دوم، جنبه های زیبایی شناسانه اثر که در دو محور یعنی ارتباط متن واژگانی اثر با تصاویر و همچنین نقش تصاویر در شخصیت پردازی قابل تبیین است.
سوم، کارکرد اثر که با دو رویکرد «شناختی» و «عصب شناختی» قابل تحلیل است.
این سه ویژگی با محوریت ساختار و پیرنگ و درونمایه اثر با یکدیگر مرتبط اند. داستان «یک کار خیلی مهم» حامل روایتی از یک راه مهم است: راه گزار از مغز غریزی به مغز چاره اندیش.

فرهاد حسن‌زاده «قصه‌های زرنگ» را برای چه کسانی نوشته است؟ 708 689 فرهاد حسن‌زاده

فرهاد حسن‌زاده «قصه‌های زرنگ» را برای چه کسانی نوشته است؟

هر قصه‌ای حرفی دارد و مشتاق است که چاپ، منتشر و خوانده شود. قصه‌ای زرنگ‌تر است که زودتر جای خوبی در دل نویسنده پیدا کند؛ چون در این‌صورت می‌تواند زودتر هم چاپ شود. آیا «قصه‌های زرنگ» فرهاد حسن‌زاده هم از این زرنگی‌ها استفاده کرده‌اند؟ اصلا زرنگی آن‌ها چه بوده است؟ در این گزارش سعی کرده‌ایم به این پرسش پاسخ دهیم.
پل زدن از ترس‌ها | یک کار خیلی مهم 543 741 فرهاد حسن‌زاده

پل زدن از ترس‌ها | یک کار خیلی مهم

یادداشت عطیه میرزا امیری بر کتاب «یک کار خیلی مهم»

«تا حالا دیده‌ای موشی محو تماشای غروب خورشید شده باشد؟ من موشی می‌شناسم که عاشق تماشای غروب خورشید بود.» جملات ابتدایی کتاب یک کار خیلی مهم، خواننده را یاد کتاب شازده کوچولو می‌اندازد. موش کوچولوی داستان بی‌شباهت به شازده کوچولو نیست. اما داستان با شگردی جدید و تازه‌تر به سمت موضوعاتی مثل ترس، دوستی و شفقت می‌رود. موش کوچولویی که عاشق دیدن غروب خورشید است، یک روز در راه رفتن به تماشای غروب وارد دردسری می‌شود. دردسری که موش آن را با خوش زبانی، ذکاوت و مدارا تبدیل به یک اتفاق خوب می‌کند. «یک مار قرمز، صاف زل زده بود به موش.» داستانِ یک کار خیلی مهم، داستان رویارویی با ترس است.

شنگل و منگل و چنگل
ورژن طنز شنگول و منگول 708 360 فرهاد حسن‌زاده

ورژن طنز شنگول و منگول

?ورژن طنز شنگول و منگول
یادداشتی از نیلوفر شهسواریان بر مجموعه‌ی ۴ جلدی شنگل و منگل و چنگل

بیشتر کودکان نسل جدید و قدیم قصه‌ی شنگول و منگول و حبه‌ی انگور را شنیده و یا خوانده‌اند. مجموعه‌ی چهار جلدی ماجراهای شنگل و منگل و چنگل یک بازآفرینی طنز از این قصه‌ی عامیانه و قدیمی است، با حضور همان شخصیت‌ها اما این بار با شخصیت‌پردازی تازه و اتفاقات جدید و لوکیشن‌های امروزی. توجه به قصه‌های عامیانه به حفظ آن‌ها و ادامه‌ی تاثیرگذاری‌شان کمک می‌کند. حتی اگر مخاطب شنگول و منگول و حبه‌ی انگور را نخوانده باشد، با خواندن این مجموعه با آن آشنا می‌شود. قصه‌های فولکلور این قابلیت را دارند که بازآفرینی شوند و بار دیگر بتوان لذت قصه‌ها را چشید و به مفاهیم گوناگونی که در آن‌ها وجود دارد فکر کرد.

وقتی بزرگترها اشتباه می‌کنند| بنگ بنگ بنگ! 425 474 فرهاد حسن‌زاده

وقتی بزرگترها اشتباه می‌کنند| بنگ بنگ بنگ!

یکی قایق می‌سازد برای سفر به دریای خیال، یکی هواپیمایی می‌سازد که تا نزدیکی‌های رنگین‌کمان بال می‌زند، یکی عروسکی می‌سازد برای در آغوش کشیدن، یکی هم البته تفنگ می‌سازد برای…
جشن تولد آرش است و همه‌ی مهمان‌ها برایش هدیه‌هایی آورده‌اند. مادر و پدرش هم همین‌طور. هدیه‌ی مادر و پدرش یک تفنگ است و آرش تفنگ دوست ندارد. او دلش نمی‌خواهد مثل آنها به حیوانات و اسباب‌بازی‌هایش شلیک کند و زخمی‌شان کند و وقتی حیواناتش با تیراندازی‌ها آنها زخمی می‌شوند آرش آمبولانسش را راه می‌اندازد تا نجاتشان بدهد.

پری نازه دست درازه
همراه با «پری‌نازه، دست‌درازه» نوشته‌ی فرهاد حسن‌زاده 341 336 فرهاد حسن‌زاده

همراه با «پری‌نازه، دست‌درازه» نوشته‌ی فرهاد حسن‌زاده

محمد کاظمی

زندگی امروز، داستان امروز می‌خواهد. داستانی که وضعیت و موقعیت کنونی من را نشان بدهد. نشان بدهد که من کجا هستم با کی سر و کار دارم خانه‌ی من چه شکلی است، اتاق من چه شکلی است و در اتاق کوچک من چه اشیایی وجود دارد و من با اشیای پیرامون خود چه برخوردی دارم. داستان پری نازه دست درازه موقعیت و وضعیت امروز یک کودک را به من و به هر کسی که این کتاب را بخواند، نشان می‌دهد. پس بیایید با داستان پری نازه دست درازه همراه شویم:
چیه پری نازه، گیس درازه، مثل این که خیلی تنهایی، از طوفان ترسیدی؟ تنهایی، تنهایی و طوفانی که باران در پی دارد .اما پری نازه این طوفان و این باران پیامد خوبی هم دارد‌. ما را می‌برد به اتاق پری نازه، بله به اتاق تنهای پری نازه گیس درازه که ناگهان در تنهایی اتاق پی می‌برد که دیگر پری نازه گیس درازه نیست. پس اگر پری نازه گیس درازه نیست، چیست؟‌

برف و آفتاب
این کتاب عصا قورت نداده 805 1280 فرهاد حسن‌زاده

این کتاب عصا قورت نداده

بازنویسی یک داستان از شاهنامه آقای فردوسی

یادداشتی بر کتاب «برف و آفتاب» / حسام آبنوس / منبع سایت «واو»

«ادبیات کهن با اشیای موزه فرق دارد. به اشیای موزه نمی‌توان دست زد، اما داستان‌های قدیمی را می‌توان به صورتی خوش و امروزی بازگو کرد.»
این چندجمله در پشت جلد کتاب «برف و آفتاب» اثر فرهاد حسن‌زاده به دلم نشست. طوری که دلم خواست این کتاب را که برای نوجوان‌ها نوشته شده را بخوانم. طرح جلد و اسم نویسنده هم دلایل خوبی بودند که بیشتر راغب باشم این کتاب را بخوانم.
کتاب «برف و آفتاب» در واقع بازنویسی داستان «بیژن و منیژه» است. حسن‌زاده سعی کرده این روایت را که آقای فردوسی در شاهنامه به شعر سروده بوده را با زبانی امروزین و روان برای مخاطب نوجوان بازگو کند. ضمنا آن‌قدر که من از داستان بیژن و منیژه می‌دانم این کتاب اختلاف آنچنانی با متن اصلی ندارد. حسن‌زاده فقط آن را به نثر در آورده و سعی کرده به مخاطب توجه کند.

    روزی روزگاری

    فرهاد حسن‌زاده

    فرهاد حسن زاده، فروردین ماه ۱۳۴۱ در آبادان به دنیا آمد. نویسندگی را در دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستان‌های کوتاه شروع کرد. جنگ تحمیلی و زندگی در شرایط دشوار جنگ‌زدگی مدتی او را از نوشتن به شکل جدی بازداشت. هر چند او همواره به فعالیت هنری‌اش را ادامه داد و به هنرهایی مانند عکاسی، نقاشی، خطاطی، فیلنامه‌نویسی و موسیقی می‌پرداخت؛ اما در اواخر دهه‌ی شصت با نوشتن چند داستان‌ و شعر به شکل حرفه‌ای پا به دنیای نویسندگی کتاب برای کودکان و نوجوانان نهاد. اولین کتاب او «ماجرای روباه و زنبور» نام دارد که در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسید. حسن‌زاده در سال ۱۳۷۲ به قصد برداشتن گام‌های بلندتر و ارتباط موثرتر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان از شیراز به تهران کوچ کرد…

    دنیای کتاب‌ها... دنیای زیبایی‌ها

    کتاب‌ها و کتاب‌ها و کتاب‌ها...

    فرهاد حسن‌زاده برای تمامی گروه‌های سنی کتاب نوشته است. او داستان‌های تصویری برای خردسالان و کودکان، رمان، داستان‌های کوتاه، بازآفرینی متون کهن و زندگی‌نامه‌هایی برای نوجوان‌ها و چند رمان نیز برای بزرگسالان نوشته است.

    ترجمه شده است

    به زبان دیگران

    برخی از کتاب‌های این نویسنده به زبان‌های انگلیسی، چینی، مالایی، ترکی استانبولی و کردی ترجمه شده و برخی در حال ترجمه به زبان عربی و دیگر زبا‌ن‌هاست. همچنین تعدادی از کتاب‌هایش تبدیل به فیلم یا برنامه‌ی رادیو تلویزیونی شده است. «نمكی و مار عينكي»، «ماشو در مه» و «سنگ‌های آرزو» از كتاب‌هايي هستند كه از آن‌ها اقتباس شده است.

    بعضی از ویژگی‌های آثار :

    • نویسندگی در بیشتر قالب‌های ادبی مانند داستان كوتاه، داستان بلند، رمان، شعر، افسانه، فانتزی، طنز، زندگينامه، فيلم‌نامه.
    • نویسندگی برای تمامی گروه‌های سنی: خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال.
    • خلق آثاری تأثیرگذار، باورپذیر و استفاده از تكنيك‌های ادبی خاص و متفاوت.
    • خلق آثاری كه راوی آن‌ها کودکان و نوجوانان هستند؛ روايت‌هايی مملو از تصویرسازی‌های عینی و گفت‌وگوهای باورپذير.
    • پرداختن به موضوع‌های گوناگون اجتماعی چون جنگ، مهاجرت، کودکان كار و خيابان، بچه‌های بی‌سرپرست يا بدسرپرست و…
    • پرداختن به مسائلی که کمتر در آثار کودک و نوجوان دیده می‌شود، مانند جنگ و صلح، طبقات فرودست، افراد معلول، اختلالات شخصیتی‌ـ‌روانی و…
    • تنوع در انتخاب شخصیت‌های محوری و كنشگر (فعال). مشخصاً دخترانی که علیه برخی باورهای غلط ایستادگی می‌کنند.
    • بهره‌گیری از طنز در کلام و روایت‌های زنده و انتقادی از زندگی مردم كوچه و بازار.
    • زبان ساده و بهره‌گیری اصولی از ویژگی‌های زبان بومی و اصطلاح‌های عاميانه و ضرب‌المثل‌ها.

    او حرف‌های غیرکتابی‌اش را این‌جا می‌نویسد.

    به دیدارش بیایید و صدایش را بشنوید